7 مسائل زناشویی

ترجمه شریف گویا

ترجمه شریف اول قرنتیان


دربارۀ ازدواج


1. واما ، دربارۀ چیزهائی که بمن نوشتید : بهتر است که مرد ، مجرد بماند ،
2. ولی چون اطراف ما پر از وسوسه های جنسی است بهتر است هر مرد برای خود زنی و هر زنی نیز برای خود شوهری داشته باشد .
3. زن و شوهر باید وظائف زناشوئی خود را نسبت به یکدیگر انجام دهند.
4. زن اختیار بدن خود را ندارد زیرا او متعلق به شوهر خویش است و همچنین مرد اختیار بدن خود را ندارد زیرا بزن خود تعلق دارد.
5. یکدیگر را از حقوق زناشوئی محروم نسازید مگر با رضایت طرفین برای مدتی از یک دیگر دوری کنید تا وقت خود را صرف راز و نیاز با خدا نمائید. اما پس از آن روابط شما در امور زناشوئی بصورت عادی برگردد، مبادا ضعف شما در این مورد باعث شود تسلیم وسوسه های شیطان شوید.
6. این یک قانون نیست ، این امتیازی است که بشما میدهم .
7. کاش همۀ شما در این مورد مانند من باشید ، اما خداوند بهر کس استعداد خاصی داده است ، به یکی ، یک جور و به دیگری به نحوی دیگر.
8. به افراد مجرد و بیوه زنان میگویم : برای شما بهتر است که مانند من مجرد بمانید ،
9. ولی اگر نمیتوانید جلوی امیال خود را بگیرید ازدواج کنید ، زیرا ازدواج کردن از سوختن در آتش شهوت بهتر است.
10. برای متأهلان دستوری دارم که دستور خودم نیست بلکه از جانب خداوند است ـ یک زن شوهردار نباید شوهرش را ترک کند ،
11. اما اگر چنین کند یا باید تنها بماند و یا آن که دوباره با شوهرش آشتی کند. شوهر نیز نباید زن خود را طلاق بدهد.
12. به دیگران میگویم ( این را من میگویم ، نه خداوند ) : اگر مردی مسیحی زنی بی ایمان داشته باشد و آن زن راضی بزندگی با او باشد مرد نباید او را طلاق دهد.
13. و همچنین زن مسیحی که شوهر بی ایمان دارد و شوهرش راضی به زندگی با او باشد ، آن زن نباید شوهرش را ترک کند ،
14. زیرا شوهر بی ایمان بوسیله زن ایماندار با خدا تماس دارد و زن بی ایمان نیز بوسیله شوهر ایماندار خود چنین تماسی با خدا خواهد داشت ، در غیر این صورت فرزندان شما نجس میبودند ، حال آن که اکنون از مقدسین هستند.
15. اما اگر یک نفر بی ایمان بخواهد همسر مسیحی خود را ترک کند مختار است .در اینگونه موارد همسر مسیحی چه زن و چه شوهر دیگر مقید نیست ، زیرا خدا ما را برای زندگی آرام خوانده است .
16. ای زن ، از کجا معلوم که شوهرت بوسیله تو نجات نیابد ؟ و ای مرد ، تو از کجا میدانی که وسیلۀ نجات زن خود نخواهی شد ؟!
17. بهر حال هر کس در آن حالیکه خدا برایش معین نموده و او را در آن حال خوانده است بماند. دستور من در تمام کلیساها این است .
18. آیا مرد مختونی دعوت خدا را پذیرفته است ؟ چنین شخص آرزوی نامختونی نکند ! آیا کسی در نامختونی خوانده شده است ؟ او نیز نباید مختون شود !
19. مختون بودن یا نبودن اهمیت ندارد ! آنچه مهم است ، اطاعت از فرمانهای خدا است .
20. پس هر کس باید در همان حالتی بماند که در آن ، دعوت خدا را پذیرفت.
21. آیا در بردگی خوانده شدی ؟ از این ناراحت نباش اما اگر میتوانی آزادی خود را بدست آوری آنرا از دست نده ،
22. زیرا غلامیکه به اتحاد با خداوند دعوت شده باشد آزاد شدۀ خداوند است ،همچنین شخص آزادیکه دعوت خداوند را پذیرفته است غلام مسیح میباشد.
23. شما به قیمت گزاف خریده شده اید ، پس به بندگی انسان تن در ندهید.
24. بنابراین ای برادران ، هر کس در همان حالتی که در آن خوانده شده بماند ـ ولی باخدا زندگی کند.

در بارۀ افراد مجرد و بیوه زنان

25. در خصوص افراد مجرد از طرف خداوند دستوری ندارم ، ولی بعنوان کسی که به لطف خداوند قابل اعتماد است عقیدۀ خود را اظهار میدارم
26. : با توجه به اوضاع وخیم فعلی ، بهتر است هر کس همانگونه که هست بماند.
27. آیا متأهل هستی ؟ خواهان طلاق نباش ! آیا مجرد هستی ؟ در فکر ازدواج نباش ،
28. اما اگر ازدواج کنی گناه نکرده ای و دختری که شوهر کند مرتکب گناه نشده است ، ولی زن و شوهر در این زندگی دچار زحمت خواهند شد و من نمیخواهم شما در زحمت بیفتید.
29. ای برادران ، مقصودم این است : وقت زیادی باقی نمانده است و از این پس حتی آنانی که زن دارند باید طوری زندگی کنند که گویا مجرد هستند.
30. عزاداران طوری رفتار نمایند که گوئی غمی ندارند. خوشحالان طوری زندگی کنند که گوئی خوشی را فراموش کرده اند و خریداران طوری رفتار کنند که گوئی مالک آنچه خریده اند نیستند
31. و کسانی که بکارهای دنیوی اشتغال دارند طوری زندگی کنند که دلبستۀ این جهان نشوند ، زیرا حالت کنونی جهان بزودی از بین خواهد رفت .
32. آرزوی من این است که شما از هر نوع نگرانی بدور باشید. مرد مجرد به امور الهی علاقمند است و میخواهد خداوند را خوشنود سازد
33. ، اما مرد متأهل بامور دنیوی علاقمند است و میخواهد همسر خود را خوشنود سازد
34. و باین سبب او به دو جهت کشیده میشود. همانطور یک زن مجرد یا یک دوشیزه به امور الهی علاقه دارد و مایل است د رجسم و روح مقدس باشد ، اما زن شوهردار به چیزهای دنیوی دلبستگی دارد یعنی میخواهد شوهر خودرا خوشنود نماید.
35. برای خیریت شما این را میگویم ومقصودم این نیست که برای شما قید و بند بوجود آورم بلکه میخواهم آنچه را که صحیح و درست است انجام دهید و بدون هیچ اشتغال خاطر تمام وقت و هستی خود را وقف خداوند نمائید.
36. با وجود این اگر کسی تصور کند که نسبت به دختر خود بی انصافی میکند و دختر او از حد بلوغ گذشته و باید ازدواج کند ، و اگر او میخواهد دخترش ازدواج نماید گناهی مرتکب نشده است.
37. اما اگر پدری از روی میل و ارادۀ خود و بدون فشار دیگران تصمیم جدی گرفته است که دختر خود را باکره نگاه دارد کاری نیکو میکند.
38. پس شوهر دادن دختر نیکو است ولی شوهر ندادن او نیکوتر است .
39. زن تا زمانی که شوهرش زنده است به او تعلق دارد ولی هر گاه شوهرش بمیرد او آزاد است با هر کسی که میخواهد ازدواج نماید ، بشرط اینکه آن مرد نیز مسیحی باشد.
40. اما بعقیدۀ من اگر او مجرد بماند شادتر خواهد بود و گمان میکنم که من نیز روح خدا را دارم.
ترجمه قدیمی(اول قرنتیان)


مسائل‌ زناشويي‌
امّا درباره‌ آنچه‌ به‌ من‌ نوشته‌ بوديد: مرد را نيكو آن‌ است‌ كه‌ زن‌ را لمس‌ نكند. 2 لكن‌ بسبب‌ زنا، هر مرد زوجه‌ خود را بدارد و هر زن‌ شوهر خود را بدارد. 3 و شوهر حقّ زن‌ را ادا نمايد و همچنين‌ زن‌ حقّ شوهر را. 4 زن‌ بر بدن‌ خود مختار نيست‌ بلكه‌ شوهرش‌، و همچنين‌ مردنيز اختيار بدن‌ خود ندارد بلكه‌ زنش‌، 5 از يكديگر جدايي‌ مگزينيد مگر مدّتي‌ به‌ رضاي‌ طرفين‌ تا براي‌ روزه‌ و عبادت‌ فارغ‌ باشيد؛ و باز با هم‌ پيونديد مبادا شيطان‌ شما را به‌سبب‌ ناپرهيزي‌ شما در تجربه‌ اندازد. 6 لكن‌ اين‌ را مي‌گويم‌ به‌ طريق‌ اجازه‌ نه‌ به‌ طريق‌ حكم‌، 7 امّا مي‌خواهم‌ كه‌ همه‌ مردم‌ مثل‌ خودم‌ باشند. لكن‌ هركس‌ نعمتي‌ خاصّ از خدا دارد، يكي‌ چنين‌ و ديگري‌ چنان‌.
8 لكن‌ به‌ مجرّدين‌ و بيوه‌زنان‌ مي‌گويم‌ كه‌ ايشان‌ را نيكو است‌ كه‌ مثل‌ من‌ بمانند. 9 لكن‌ اگر پرهيز ندارند، نكاح‌ بكنند زيرا كه‌ نكاح‌ از آتشِ هوس‌ بهتر است‌. 10 امّا منكوحان‌ را حكم‌ مي‌كنم‌ و نه‌ من‌ بلكه‌ خداوند كه‌ زن‌ از شوهر خود جدا نشود؛ 11 و اگر جدا شود، مجرّد بماند يا با شوهر خود صلح‌ كند؛ و مرد نيز زن‌ خود را جدا نسازد.
12 و ديگران‌ را من‌ مي‌گويم‌ نه‌ خداوند كه‌ اگر كسي‌ از برادران‌ زني‌ بي‌ايمان‌ داشته‌ باشد و آن‌ زن‌ راضي‌ باشد كه‌ با وي‌ بماند، او را جدا نسازد. 13 و زني‌ كه‌ شوهر بي‌ايمان‌ داشته‌ باشد و او راضي‌ باشد كه‌ با وي‌ بماند، از شوهر خود جدا نشود. 14 زيرا كه‌ شوهر بي‌ايمان‌ از زن‌ خود مقدّس‌ مي‌شود و زن‌ بي‌ايمان‌ از برادر مقدّس‌ مي‌گردد و اگرنه‌ اولاد شما ناپاك‌ مي‌بودند، لكن‌ الحال‌ مقدّسند. 15 امّا اگر بي‌ايمان‌ جدايي‌ نمايد، بگذارش‌ كه‌ بشود زيرا برادر يا خواهر در اين‌ صورت‌ مقيّد نيست‌ و خدا ما را به‌ سلامتي‌ خوانده‌ است‌. 16 زيرا كه‌ تو چه‌ داني‌ اي‌ زن‌ كه‌ شوهرت‌ را نجات‌ خواهي‌ داد؟ يا چه‌ داني‌ اي‌ مرد كه‌ زن‌ خود را نجات‌ خواهي‌ داد؟
17 مگر اينكه‌ به‌ هرطور كه‌ خداوند به‌ هركس‌ قسمت‌ فرموده‌ و به‌ همان‌ حالت‌ كه‌ خدا هركس‌ را خوانده‌ باشد، بدينطور رفتار بكند؛ و همچنين‌ در همه‌ كليساها امر مي‌كنم‌. 18 اگر كسي‌ در مختوني‌ خوانده‌ شود، نامختون‌ نگردد و اگر كسي‌ در نامختوني‌ خوانده‌ شود، مختون‌ نشود. 19 ختنه‌ چيزي‌ نيست‌ و نامختوني‌ هيچ‌، بلكه‌ نگاه‌ داشتن‌ امرهاي‌ خدا. 20 هركس‌ در هر حالتي‌ كه‌ خوانده‌ شده‌ باشد، در همان‌ بماند. 21 اگر در غلامي‌ خوانده‌ شدي‌ تو را باكي‌ نباشد، بلكه‌ اگر هم‌ مي‌تواني‌ آزاد شوي‌، آن‌ را اُولي‌'تر استعمال‌ كن‌. 22 زيرا غلامي‌ كه‌ در خداوند خوانده‌ شده‌ باشد، آزاد خداوند است‌؛ و همچنين‌ شخصي‌ آزاد كه‌ خوانده‌ شد، غلام‌ مسيح‌ است‌. 23 به‌ قيمتي‌ خريده‌ شديد، غلام‌ انسان‌ نشويد. 24 اي‌ برادران‌ هركس‌ در هرحالتي‌ كه‌ خوانده‌ شده‌ باشد، در آن‌ نزد خدا بماند.
25 امّا درباره‌ باكره‌ها حكمي‌ از خداوند ندارم‌. لكن‌ چون‌ از خداوند رحمت‌ يافتم‌ كه‌ امين‌ باشم‌، رأي‌ مي‌دهم‌. 26 پس‌ گمان‌ مي‌كنم‌ كه‌ بجهت‌ تنگي‌ اين‌ زمان‌، انسان‌ را نيكو آن‌ است‌ كه‌ همچنان‌ بماند. 27 اگر با زن‌ بسته‌ شدي‌، جدايي‌ مجوي‌ و اگر از زن‌ جدا هستي‌ ديگر زن‌ مخواه‌. 28 لكن‌ هرگاه‌ نكاح‌ كردي‌، گناه‌ نورزيدي‌ و هرگاه‌ باكره‌ منكوحه‌ گرديد، گناه‌ نكرد. ولي‌ چنين‌ در جسم‌ زحمت‌ خواهند كشيد، ليكن‌ من‌ بر شما شفقت‌ دارم‌.
29 امّا اي‌ برادران‌، اين‌ را مي‌گويم‌ وقت‌ تنگ‌ است‌ تا بعد از اين‌ آناني‌ كه‌ زن‌ دارند مثل‌ بي‌زن‌ باشند 30 و گريانان‌ چون‌ ناگريانان‌ و خوشحالان‌ مثل‌ ناخوشحالان‌ و خريداران‌ چون‌ غيرمالكان‌ باشند، 31 و استعمال‌كنندگان‌ اين‌ جهان‌ مثل‌استعمال‌كنندگان‌ نباشند، زيرا كه‌ صورت‌ اين‌ جهان‌ درگذر است‌.
32 امّا خواهشِ اين‌ دارم‌ كه‌ شما بي‌انديشه‌ باشيد. شخص‌ مجرّد در امور خداوند مي‌انديشد كه‌ چگونه‌ رضامندي‌ خداوند را بجويد؛ 33 و صاحب‌ زن‌ در امور دنيا مي‌انديشد كه‌ چگونه‌ زن‌ خود را خوش‌ بسازد. 34 در ميان‌ زن‌ منكوحه‌ و باكره‌ نيز تفاوتي‌ است‌، زيرا باكره‌ در امور خداوند مي‌انديشد تا هم‌ در تن‌ و هم‌ در روح‌ مقدّس‌ باشد؛ امّا منكوحه‌ در امور دنيا مي‌انديشد تا شوهر خود را خوش‌ سازد. 35 امّا اين‌ را براي‌ نفع‌ شما مي‌گويم‌ نه‌ آنكه‌ دامي‌ بر شما بنهم‌ بلكه‌ نظر به‌ شايستگي‌ و ملازمت‌ خداوند، بي‌تشويش‌.
36 لكن‌ هرگاه‌ كسي‌ گمان‌ برد كه‌ با باكره‌ خود ناشايستگي‌ مي‌كند، اگر به‌ حدّ بلوغ‌ رسيد و ناچار است‌ از چنين‌ شدن‌، آنچه‌ خواهد بكند؛ گناهي‌ نيست‌؛ بگذار كه‌ نكاح‌ كنند. 37 امّا كسي‌ كه‌ در دل‌ خود پايدار است‌ و احتياج‌ ندارد بلكه‌ در اراده‌ خود مختار است‌ و در دل‌ خود جازم‌ است‌ كه‌ باكره‌ خود را نگاه‌ دارد، نيكو مي‌كند. 38 پس‌ هم‌ كسي‌ كه‌ به‌ نكاح‌ دهد، نيكو مي‌كند و كسي‌ كه‌ به‌ نكاح‌ ندهد، نيكوتر مي‌نمايد.
39 زن‌ مادامي‌ كه‌ شوهرش‌ زنده‌ است‌، بسته‌ است‌. امّا هرگاه‌ شوهرش‌ مرد آزاد گرديد تا به‌ هركه‌ بخواهد منكوحه‌ شود، ليكن‌ در خداوند فقط‌. 40 امّا بحسب‌ رأي‌ من‌ خوشحال‌تر است‌، اگر چنين‌ بماند و من‌ نيز گمان‌ مي‌برم‌ كه‌ روح‌ خدا را دارم‌.



ترجمه تفسیری


سؤال درباره ازدواج
در باره آنچـه در نامه خـود براي من نوشته بوديد، بايد بگويم كه خوب است مرد با زن تماس نداشته باشد. 2 اما بسبب وسوسه هاي جنسي كه در اطراف ما وجود دارد، بهتراست هر مرد براي خود زني بگيرد و هر زن ، شوهري براي خود اختيار كند.
3 زن و مرد بايد وظايف زناشويي خود را نسبت به يكديگر انجام دهند. 4 دختري كه ازدواج مي كند، ديگر اختيار كامل بدن خود را ندارد، بلكه شوهرش نيز بر آن حقي دارد. همچنين شوهر بر بدن خود اختيار كامل ندارد، زيرا همسرش نيز بر آن حقي دارد. 5 بنابراين ، شما زوجها از رابطه زناشويي با يكديگر پرهيز نكنيد، مگر براي مدتي محدود و با توافق طرفين ، تا بتوانيد بطور كامل خود را وقف روزه و عبادت نماييد. اما بعد از اين مدت ، روابط عادي زناشويي را از سر گيريد، تا مبادا شيطان شما را بعلت عدم تسلط بر نفس ، در وسوسه اندازد.
6 البته من حكم نمي كنم كه شما حتماً ازدواج كنيد، بلكه منظورم اينست كه در صورت تمايل ، آزاد هستيد كه چنين كنيد. 7 كاش همه مي توانستند مانند من مجرد بمانند. اما ما همه ، مانند هم نيستيم . خدا به هر كس نعمتي بخشيده است ؛ به يكي اين نعمت را عطا كرده كه ازدواج كند، و به ديگري اين نعمت را كه با شادي و رضايت ، مجرد بماند! 8 پس به آناني كه هنوز ازدواج نكرده اند، و نيز به بيوه زنان مي گويم كه بهتر است اگر مي توانند، مثل من مجرد بمانند. 9 اما اگر نمي توانند بر اميال خود مسلط باشند، بهتر است كه ازدواج كنند، زيرا ازدواج كردن ، بهتر است از سوختن در آتش شهوت .
10 در اينجا، براي آناني كه ازدواج كرده اند، ديگر نه يك توصيه ، بلكه يك دستور دارم ، دستوري كه از جانب من نيست بلكه خود خداوند آن را فرموده است ؛ و آن اينست كه زن نبايد از شوهرش جدا شود. 11 اما اگر قبلاً از او جدا شده است ، بهتر است يا مجرد بماند، يا نزد شوهرش بازگردد. شوهر نيز نبايد زن خود را طلاق دهد.

وضع زناشويي ميان مسيحي و بي ايمان
12 اكنون مي خواهم نكاتي را بعنوان توصيه بيان كنم كه گرچه مستقيماً از جانب خداوند نيستند، اما به نظر من بسيار مفيد مي باشند. اگر يك مرد مسيحي ، همسري غيرمسيحي دارد، و آن زن حاضر است با او زندگي كند، او نبايد زن خود را طلاق دهد. 13 همچنين اگر يك زن مسيحي شوهري غير مسيحي دارد، و شوهرش از او مي خواهد كه با او زندگي كند، آن زن نبايد از شوهرش جدا شود. 14 زيرا زن يا شوهر مسيحي با خود قدوسيت را وارد ازدواج خود مي كند، در غير اينصورت فرزندان ايشان ناپاك محسوب مي شدند، اما بطوري كه مي بينيم ، ايشان مقدس بشمار مي آيند.
15 اما اگر شوهر يا زن غير مسيحي مايل باشد از همسر خود جدا شود، اشكالي ندارد. در اين مورد، زن يا شوهر مسيحي نبايد اصرار كند كه همسرش با او بماند، زيرا خدا مي خواهد كه ما ايمانداران در آرامش و صفا زندگي كنيم . 16 در ثاني ، شما زنان مسيحي نمي توانيد مطمئن باشيد كه اگر شوهرانتان با شما بمانند، نجات خواهند يافت . همچنين شما شوهران مسيحي نيز نمي توانيد درمورد همسرانتان نين اطميناني داشته باشيد.
17 به هرحال ، هنگامي كه در اين موارد تصميمي مي گيريد، يقين حاصل كنيد كه مطابق خواست خدا عمل مي كنيد. ازدواج كردن يا نكردن شما، بايد طبق هدايت خدا باشد. درضمن ، شرايط و موقعيتي را كه خدا شما را در آن قرار داده است ، بپذيريد. اينست دستور من براي تمام كليساها. 18 بعنوان مثال ، مردي كه پيش از مسيحي شدنش ، مطابق رسم يهود ختنه شده است ، نبايد از اين امر ناراحت باشد؛ و اگر ختنه نشده است ، نبايد حالا ختنه شود. 19 زيرا براي يك مسيحي ، هيچ فرقي ندارد كه ختنه شده يا نشده باشد. مهم ، خشنود ساختن خدا و اطاعت از دستورات اوست .
20 وقتي خدا شخصي را دعوت مي كند تا زندگي خود را به مسيح بسپارد، لزومي ندارد كه او شرايط و موقعيت سابق خود را تغيير دهد. 21 فرض كنيد كه شما برده كسي هستيد. لازم نيست از اين موضوع ناراحت باشيد. البته اگر فرصتي براي آزادي پيش آمد، از آن استفاده كنيد. 22 اگر به هنگام دعوت خداوند، برده باشيد، اين را بدانيد كه مسيح شما را آزاد كرده است ، آزاد از قدرت گناه ! و اگر به هنگام دعوت خداوند، برده نيستيد، بدانيد كه اكنون برده مسيح هستيد. 23 مسيح شما را به قيمت جان خود خريده است و شما از آن او هستيد. پس ، اسير اصول انساني نشويد! 24 بنابراين ، اي برادران عزيز، وقتي يك نفر به مسيح ايمان مي آورد، در هر موقعيت و شرايطي كه هست باقي بماند، زيرا خدا در هر حالتي با اوست و او را ياري مي كند.

سؤال درباره افراد مجرد و بيوه زنان
25 پرسيده بوديد دختراني كه هنوز ازدواج نكرده اند، چه كنند؟ آيا اجازه دارند ازدواج كنند؟ من براي آنان حكم خاصي از جانب خداوند ندارم . اما از آنجا كه خداوند از سر لطف ، به من حكمتي عطا كرده كه قابل اعتماد است ، نظر خود را در اين باره بيان مي دارم :
26 با توجه به مشكلات و سختي هايي كه براي مامسيحيان در زمان حاضر وجود دارد، فكر مي كنم بهتر است كه شخص ازدواج نكند. 27 البته اگر همسر داريد، بخاطر اين موضوع ، از او جدا نشويد، ولي اگر همسر نداريد، بهتر است ازدواج نكنيد. 28 اما اگر شما برادران ، تصميم داريد در همين شرايط نيز ازدواج كنيد، اشكالي ندارد؛ و اگر دختري هم خواست ازدواج كند، گناهي مرتكب نشده است . اما بدانيد كه ازدواج ، مشكلات شما را بيشتر مي كند، و من دلم نمي خواهد كه شما را در مشكلات ببينم .
29 نكته مهمي كه بايد بياد داشته باشيم ، اين است كه زمان بسيار كوتاهي براي ما باقي مانده و فرصت براي كار خداوند بسيار كم است . به همين دليل ، كساني كه زن دارند، بايد تا آنجا كه ممكن است ، براي كار خداوند آزاد باشند. 30 غم يا شادي يا ثروت ، نبايد كسـي را از خدمت به خداوند باز دارد. 31 آناني كه از امكانات مادي دنيا برخوردارند، طوري زندگي كنند كه به اين دنيا دلبسته نشوند، زيرا شكل كنوني دنيا بزودي از بين خواهد رفت .
32 من مي خواهم كه شما در همه چيز فارغ از اضطراب و نگراني باشيد. مردي كه ازدواج نكرده است ، مي تواند تمام وقت خود را صرف خدمت خداوند كند و تمام فكرش اين باشد كه او را خشنود سازد. 33 اما مردي كه ازدواج كرده است ، نمي تواند براحتي خداوند را خدمت كند، زيرا مجبور است در فكر ماديات نيز باشد و بكوشد همسرش را راضي نگاه دارد. 34 در واقع عشق و علاقه او، بين خدا و همسرش تقسيم مي شود. دختري هم كه ازدواج مي كند، همينطور مي باشد. او نيز با اين مسايل روبرو است . اما دختري كه ازدواج نكرده ، مشتاقانه در فكر اينست كه جسماً و روحاً خداوند را خشنود كند. اما زن شوهردار بايد در فكر كارهايي مانند خانه داري باشد و خواستهاي شوهرش را در نظر بگيرد.
35 من اين مطالب را براي كمك به شما مي گويم ، و منظورم اين نيست كه شما را از ازدواج باز دارم و يا محدوديتي برايتان ايجاد كنم . آرزوي من اينست كه هر چه مي كنيد، باعث شود خداوند را بهتر خدمت نماييد و تا حد امكان توجه شما از خدمت او كمترمنحرف شود.

ازدواج ، كار خلافي نيست
36 اگر كسي مي بيند كه نسبت به دختري كه نامزدش است پرهيز ندارد و نمي تواند بر اميال خود مسلط باشد و نامزدش نيز بحد بلوغ رسيده ، و او مي خواهد با اين دختر ازدواج كند، گناهي مرتكب نشـده است . اشكالـي ندارد؛ بگذاريـد ازدواج كند. 37 اما اگر كسي با اراده اي محكم تصميم گرفته است كه ازدواج نكند، و مي بيند كه نه تمايلي به اين كار دارد و نه نيازي به آن ، تصميم عاقلانه اي گرفته است . 38 پس كسي كه ازدواج مي كند، كار خوبي مي كند، و كسي كه ازدواج نمي نمايد، كار بهتري مي كند.
39 زن تا زماني كه شوهرش زنده است ، قسمتي از وجود اوست . ولي اگر شوهرش فوت كند، مي تواند دوباره ازدواج نمايد، اما فقط با يك مسيحي . 40 ولي بنظر من ، اگر ازدواج نكند، خوشحالتر خواهد بود. و من فكر مي كنم كه آنچه مي گويم ، از جانب روح خداست .

راهنما

اول‌ قرنتيان‌ 7 . ازدواج‌
اعضاي‌ اين‌ كليسا قبلاً در نامه‌اي‌ به‌ پولس‌، اين‌ سؤال‌ را مطرح‌ كرده‌ بودند كه‌ آيا مسيحيان‌ اجازة‌ ازدواج‌ كردن‌ دارند يا نه‌. چقدر عجيب‌! آنها از طرفي‌ نسبت‌ به‌ زناي‌ با محارم‌ عقيده‌اي‌ آزاد منشانه‌ از خود بروز مي‌دادند (5 : 2) و حالا با ديدي‌ ترديد آميز به‌ مسأله‌ ازدواج‌ كه‌ امري‌ جايز بود، مي‌نگريستند. پولس‌ ازدواج‌ را به‌ كساني‌ كه‌ خواهان‌ آن‌ هستند، توصيه‌ مي‌كند. او خود ازدواج‌ نكرده‌ بود (8). برخي‌ عقيده‌ بر اين‌ دارند كه‌ او احتمالاً همسر خود را در جواني‌ از دست‌ داده‌ است‌ و دلايلي‌ كه‌ براي‌ اثبات‌ اين‌ موضوع‌ ارائه‌ مي‌دهند به‌ اين‌ ترتيب‌ است‌: 1 - او در شوراي‌ سنهدرين‌ حق‌ راي‌ داشت‌ (اعمال‌ 26 : 10). يكي‌ از شرايط‌ لازم‌ جهت‌ داشتن‌ حق‌ رأي‌ در شوراي‌ سنهدرين‌، متأهل‌ بودن‌ شخص‌ بود. 2 - شواهد نشان‌ مي‌دهد كه‌ نويسنده‌اي‌ كه‌ مبادرت‌ به‌ نوشتن‌ اين‌ فصل‌ نموده‌، تجربيات‌ عميقي‌ از زندگي‌ زناشويي‌ دارد.
  • مطالعه 1488 مرتبه
  • آخرین تغییرات در %ق ظ, %06 %378 %1394 %08:%بهمن