ترجمه قدیمی گویا
|
تسبيح خداوند
سرود براي متبّرك ساختن خانه. مزمور داود
اي خداوند تو را تسبيح ميخوانم زيراكه مرا بالا كشيدي و دشمنانم را بر من مفتخر نساختي. 2 اي يهوه خداي من، نزد تو استغاثه نمودم و مرا شفا دادي. 3 اي خداوند جانم را از حفره برآوردي. مرا زنده ساختي تا به هاويه فرونروم.
4 اي مقدّسان خداوند او را بسراييد و به ذكر قدوسيّت او حمد گوييد! 5 زيرا كه غضب او لحظهاي است و در رضامندي او زندگاني. شامگاه گريه نزيل ميشود. صبحگاهان شادي رخ مينمايد. 6 و اما من در كاميابي خود گفتم: «جنبش نخواهم خورد تا ابدالا´باد.»
7 اي خداوند به رضامندي خود كوه مرا در قوّت ثابت گردانيدي و چون روي خود را پوشانيدي پريشان شدم. 8 اي خداوند نزد تو فرياد برميآورم و نزد خداوند تضرع مينمايم. 9 در خون من چه فايده است چون به حفره فرو روم؟ آيا خاكْ تو را حمد ميگويد و راستي تو را اخبار مينمايد؟ 10 اي خداوند بشنو و به من كرم فرما. اي خداوند مددكار من باش. 11 ماتم مرا براي من به رقص مبدل ساختهاي. پلاس را از من بيرون كرده و كمر مرا به شادي بستهاي. 12 تا جلالم ترا سرود خواند و خاموش نشود. اي يهوه خـداي مـن، تـو را حمـد خواهم گفت تـا ابدالا´باد.
دعاي تشكر
خداوندا، تو را ستايش ميكنم، زيرا مرا نجات دادي و نگذاشتي دشمنانم به من بخندند. 2 اي خداوند، اي خداي من، وقتي نزد تو فرياد برآوردم و كمك طلبيدم، مرا شفا دادي. 3 مرا از لب گور برگرداندي و از چنگال مرگ نجاتم دادي تا نميرم.
4 اي عزيزان خداوند، او را ستايش كنيد! نام مقدس خداوند را بستاييد، 5 زيرا غضب او لحظهاي است، اما رحمت و محبت او دايمي! اگر تمام شب نيز اشك بريزيم، صبحگاهان باز شادي آغاز ميشود.
6 هنگامي كه خوشحال و كامياب بودم، به خود گفتم هرگز شكست نخواهم خورد. 7 فكر كردم مانند كوه هميشه پابرجا و پايدار خواهم بود. اما همين كه تو، اي خداوند، روي خود را از من برگرداندي، ترسان و پريشان شدم.
8 اي خداوند، در پيشگاه تو ناليدم و التماسكنان گفتم: 9 «نابودي من براي تو چه فايدهاي دارد؟ اگر بميرم و زير خاك بروم، آيا غبار خاك من، تو را خواهد ستود؟ آيا جسد خاك شده من از وفاداري وصداقت تو تعريف خواهد كرد؟ 10 خداوندا، دعايم رابشنو و بر من رحم كن!اي خداوند، مددكار من باش!»
راهنما
مزمور 30 . متبرك ساختن قصر داود