ترجمه قدیمی گویا
|
براي داد من بيدار شو
مزمور داود
اي خداوند با خصمان من مخاصمه نما و جنگ كن با آناني كه با من جنگ ميكنند. 2 سپر و مِجَنّ را بگير و به اعانت من برخيز، 3 و نيزه را راست كن و راه را پيش روي جفاكنندگانم ببند و به جان من بگو من نجات تو هستم.
4 خجل و رسوا شوند آناني كه قصد جان من دارند؛ و آناني كه بدانديش منند، برگردانيده و خجل شوند. 5 مثل كاه پيش روي باد باشند و فرشتة خداوند ايشان را براند. 6 راه ايشان تاريكي و لغزنده باد و فرشتة خداوند ايشان را تعاقب كند.
7 زيرا دام خود را براي من بيسبب در حفرهاي پنهان كردند كه آن را براي جان من بيجهت كَنده بودند. 8 هلاكت ناگهاني بدو برسد و دامي كه پنهان كرد خودش را بگيرد و در آن به هلاكت گرفتار گردد.
9 و اما جان من در خداوند وجد خواهد كرد و در نجات او شادي خواهد نمود. 10 همة استخوانهايم ميگويند: «اي خداوند كيست مانند تو كه مسكين را از شخصِ قويتر از او ميرهاند و مسكين وفقير را از تاراجكنندة وي!»
11 شاهدان كينهور برخاستهاند. چيزهايي را كه نميدانستم از من ميپرسند. 12 به عوض نيكويي بدي به من ميكنند. جان مرا بيكس گردانيدهاند. 13 و اما من چون ايشان بيمار ميبودند، پلاس ميپوشيدم؛ جان خود را به روزه ميرنجانيدم و دعايم به سينهام برميگشت. 14 مثل آنكه او دوست و برادرم ميبود، سرگردان ميرفتم. چون كسي كه براي مادرش ماتم گيرد، از حزن خم ميشدم. 15 ولي چون افتادم شاديكنان جمع شدند. آن فرومايگان بر من جمع شدند، و كساني كه نشناخته بودم مرا دريدند و ساكت نشدند. 16 مثل فاجراني كه براي نان مسخرگي ميكنند، دندانهاي خود را بر من ميافشردند.
17 اي خداوند تا به كي نظر خواهي كرد؟ جانم را از خرابيهاي ايشان برهان و يگانة مرا از شيربچگان. 18 و تو را در جماعتِ بزرگ حمد خواهم گفت. ترا در ميان قوم عظيم تسبيح خواهم خواند. 19 تا آناني كه بيسبب دشمن منند، بر من فخر نكنند، و آناني كه بر من بيسبب بغض مينمايند، چشمك نزنند. 20 زيرا براي سلامتيسخن نميگويند و بر آناني كه در زمين آرامند، سخنان حيلهآميز را تفكر ميكنند. 21 و دهان خود را بر من باز كرده، ميگويند هَههَه چشم ما ديده است.
22 اي خداوند تو آن را ديدهاي، پس سكوت مفرما. اي خداوند از من دور مباش. 23 خويشتن را برانگيز و براي داد من بيدار شو، اي خداي من و خداوند من، براي دعوي من. 24 اي يهوه خدايم مرا موافق عدل خود داد بده، مبادا بر من شادي نمايند. 25 تا در دل خود نگويند «اينك مراد ما»؛ تا نگويند «او را بلعيدهايم!» 26 و آناني كه در بديِ من شادند، با هم خجل و شرمنده شوند؛ و آناني كه بر من تكبر ميكنند، به خجلت و رسوايي ملبس شوند. 27 آناني كه خواهان حق منند ترنّم و شادي نمايند و دائماً گويند خداوند بزرگ است كه به سلامتيِ بندة خود رغبت دارد. 28 و زبانم عدالت تو را بيان خواهد كرد و تسبيح تو را تماميِ روز.
طلب كمك از خداوند
اي خداوند، با دشمنانم دشمني كن و با كساني كه با من ميجنگند، بجنگ. 2 سپر خود را بردار و به كمك من بيا. 3 نيزه خود را بدست گير و راه را بر آناني كه مرا تعقيب ميكنند، ببند. به مناطمينان بده كه مرا نجات خواهي داد. 4 آناني كه قصد جان مرا دارند، خجل و رسوا شوند؛ آناني كه بدخواه من هستند شكست خورده، خوار و مغبون شوند. 5 همچون كاه دربرابر باد پراكنده شوند و فرشته خداوند آنها را براند. 6 وقتي فرشته آنها را تعقيب ميكند، راه آنها تاريك و لغزنده شود تا نتوانند فرار كنند. 7 زيرا بيجهت براي من دام نهادند و چاهي عميق كندند تا در آن گرفتار شوم. 8 باشد كه غفلتاً بلايي بر آنها نازل شود و در دامي كه نهادهاند و چاهي كه كندهاند، خود گرفتار شوند.
9 و اما جان من از وجود خداوند شادي خواهد كرد و بسبب نجاتي كه او ميدهد خوشحال خواهد شد. 10 با تمام وجودم ميگويم: «كيست مانند تو، اي خداوند؟ تو ضعيف را از دست زورگو نجات ميدهي و مظلوم را از چنگ ظالم ميرهاني.»
11 شاهدان بيرحم عليه من برخاستهاند و مرا به چيزهايي متهم ميكنند كه روحم از آنها بيخبر است. 12 نيكي مرا با بدي پاسخ ميگويند و جان مرا ميرنجانند. 13 و اما من، وقتي آنها بيمار بودند لباس عزا پوشيدم، از غصه چيزي نخوردم و برايشان دعا كردم. 14 مانند يك دوست و برادر بر ايشان دل سوزاندم؛ چنان اندوهگين بودم كه گويي مادرم را از دست دادهام!
15و16 اما وقتي من در زحمت افتادم، آنها شاد و خندان دورم جمع شدند و مرا استهزا كردند؛ مانند آدمهاي هرزه به من ناسزا گفتند.
17 خداوندا، تا به كي نظارهگر خواهي بود؟ جانم را از شرّ آنها رهايي ده؛ زندگي مرا از دست اين شيران درنده نجات ده. 18 آنگاه در ميان جماعت بزرگ، تو را ستايش خواهم نمود و در حضور مردم، تو را سپاس خواهم گفت.
19 نگذار كساني كه بيجهت با من دشمني ميكنند به من بخندند و آناني كه از من متنفرند، مسخرهام كنند.
20 سخنان آنان دوستانه نيست؛ آنها برضد كساني كه صلحجو هستند و زندگي آرامي دارند افترا ميزنند. 21 به من ميگويند: «ما با چشمان خود ديديمكه چه كردي!» 22 اما تو، اي خداوند، از همه چيز آگاهي؛ پس اينچنين ساكت منشين؛ اي خداوند، از من دور مباش! 23 خداوندا، برخيز و به دادم برس و از حق من دفاع كن! 24 خدايا، خداوندا، برطبق عدالت خود، درمورد من داوري كن و نگذار دشمنانم به من بخندند. 25 نگذار در دل خود بگويند: «ما به آرزوي خود رسيديم! او را شكست داديم!» 26 آناني كه از ناكامي و بدبختي من شاد شدهاند، همگي خجل و شرمنده شوند؛ كساني كه خود را از من برتر و بزرگتر ميدانند، سرافكنده و رسوا گردند.
27 اما آناني كه ميخواهند حقم به من داده شود، شاد و خرم باشند و پيوسته بگويند: «خداوند بزرگ است و خواستار سلامتي و موفقيتِ خدمتگزار خود ميباشد.» 28 آنگاه من عدالت تو را بيان خواهم كرد و تمام روز تو را سپاس خواهم گفت.
راهنما
مزمور 35 . مزمور نفرين آميز
ساير مزاميري كه از چنين مضموني برخوردارند عبارتند از: 52، 58، 59، 69، 109 و 137. اين مزامير طالب انتقام از دشمنان ميباشند. كلمات اين مزامير در برگيرندة خشم خدا بر شخص شرير نبوده بلكه دعاهاي انسان در طلب انتقام از دشمنانش بوده كه دقيقاً بر خلاف تعليم عيسي مسيح مبني بر محبت نمودن دشمنان ميباشد. اين اختلاف را چگونه ميتوان تفسير كرد؟