ترجمه قدیمی گویا
|
راه بدكاران
براي سالار مغنيان. مزمور داود بندة خداوند
معصيت شرير در اندرون دل منميگويد كه ترس خدا در مد نظر او نيست. 2 زيرا خويشتن را در نظر خود تملق ميگويد تا گناهش ظاهر نشود و مكروه نگردد. 3 سخنان زبانش شرارت و حيله است. از دانشمندي و نيكوكاري دست برداشته است. 4 شرارت را بر بستر خود تفكر ميكند. خود را به راه ناپسند قائم كرده، از بدي نفرت ندارد.
5 اي خداوند رحمت تو در آسمانها است وامانت تو تا افلاك. 6 عدالت تو مثل كوههاي خداست و احكام تو لجة عظيم. اي خداوند انسان و بهايم را نجات ميدهي. 7 اي خدا رحمت تو چه ارجمند است. بنيآدم زير ساية بالهاي تو پناه ميبرند. 8 از چربي خانة تو شاداب ميشوند. از نهر خوشيهاي خود ايشان را مينوشاني. 9 زيرا كه نزد تو چشمة حيات است و در نور تو نور را خواهيم ديد. 10 رحمت خود را براي عارفان خود مستدام فرما و عدالت خود را براي راست دلان. 11 پاي تكبر بر من نيايد و دست شريران مرا گريزان نسازد. 12 در آنجا بدكرداران افتادهاند. ايشان انداخته شدهاند و نميتوانند برخاست.
شرارت انسان و نيكي خداوند
گناه در عمق دل انسان شرور لانه كردهاست و ترس خدا در دل او جاي ندارد. 2 او چنان از خود راضي است كه فكر ميكند گناهش برملا نخواهـد شـد و او از مجازات فرار خواهد كرد. 3 سخنانش شرارتآميز و مملو از دروغ است؛ خِرَد و نيكي در وجودش نيست. 4 به راههاي كج ميرود و از كارهاي خلاف دست نميكشد.
5 رحمت تو، اي خداوند، تا به آسمانها ميرسد و وفاداري تو به بالاتر از ابرها! 6 عدالت تو همچون كوههاي بزرگ پابرجاست؛ احكام تو مانند دريا عميق است. اي خداوند، تـو حافظ انسانها و حيوانات هستي.
7 خدايا، رحمت تو چه عظيم است! آدميان زير سايه بالهاي تو پناه ميگيرند. 8 آنها از بركت خانه تو سير ميشوند و تو از چشمه نيكويي خود به آنها مينوشاني. 9 تو سرچشمه حيات هستي؛ از نور تو است كه ما نور حيات را ميبينيم!
10 خداوندا، رحمت تو هميشه بر كساني كه تو را ميشناسند باقي بماند و نيكويي تو پيوسته همراه درستكاران باشد. 11 نگذار متكبران به من حمله كنندو شروران مرا متواري سازند.
راهنما
طلب كمك از خداوند
اي خداوند، با دشمنانم دشمني كن و با كساني كه با من ميجنگند، بجنگ. 2 سپر خود را بردار و به كمك من بيا. 3 نيزه خود را بدست گير و راه را بر آناني كه مرا تعقيب ميكنند، ببند. به مناطمينان بده كه مرا نجات خواهي داد. 4 آناني كه قصد جان مرا دارند، خجل و رسوا شوند؛ آناني كه بدخواه من هستند شكست خورده، خوار و مغبون شوند. 5 همچون كاه دربرابر باد پراكنده شوند و فرشته خداوند آنها را براند. 6 وقتي فرشته آنها را تعقيب ميكند، راه آنها تاريك و لغزنده شود تا نتوانند فرار كنند. 7 زيرا بيجهت براي من دام نهادند و چاهي عميق كندند تا در آن گرفتار شوم. 8 باشد كه غفلتاً بلايي بر آنها نازل شود و در دامي كه نهادهاند و چاهي كه كندهاند، خود گرفتار شوند.
9 و اما جان من از وجود خداوند شادي خواهد كرد و بسبب نجاتي كه او ميدهد خوشحال خواهد شد. 10 با تمام وجودم ميگويم: «كيست مانند تو، اي خداوند؟ تو ضعيف را از دست زورگو نجات ميدهي و مظلوم را از چنگ ظالم ميرهاني.»
11 شاهدان بيرحم عليه من برخاستهاند و مرا به چيزهايي متهم ميكنند كه روحم از آنها بيخبر است. 12 نيكي مرا با بدي پاسخ ميگويند و جان مرا ميرنجانند. 13 و اما من، وقتي آنها بيمار بودند لباس عزا پوشيدم، از غصه چيزي نخوردم و برايشان دعا كردم. 14 مانند يك دوست و برادر بر ايشان دل سوزاندم؛ چنان اندوهگين بودم كه گويي مادرم را از دست دادهام!
15و16 اما وقتي من در زحمت افتادم، آنها شاد و خندان دورم جمع شدند و مرا استهزا كردند؛ مانند آدمهاي هرزه به من ناسزا گفتند.
17 خداوندا، تا به كي نظارهگر خواهي بود؟ جانم را از شرّ آنها رهايي ده؛ زندگي مرا از دست اين شيران درنده نجات ده. 18 آنگاه در ميان جماعت بزرگ، تو را ستايش خواهم نمود و در حضور مردم، تو را سپاس خواهم گفت.
19 نگذار كساني كه بيجهت با من دشمني ميكنند به من بخندند و آناني كه از من متنفرند، مسخرهام كنند.
20 سخنان آنان دوستانه نيست؛ آنها برضد كساني كه صلحجو هستند و زندگي آرامي دارند افترا ميزنند. 21 به من ميگويند: «ما با چشمان خود ديديمكه چه كردي!» 22 اما تو، اي خداوند، از همه چيز آگاهي؛ پس اينچنين ساكت منشين؛ اي خداوند، از من دور مباش! 23 خداوندا، برخيز و به دادم برس و از حق من دفاع كن! 24 خدايا، خداوندا، برطبق عدالت خود، درمورد من داوري كن و نگذار دشمنانم به من بخندند. 25 نگذار در دل خود بگويند: «ما به آرزوي خود رسيديم! او را شكست داديم!» 26 آناني كه از ناكامي و بدبختي من شاد شدهاند، همگي خجل و شرمنده شوند؛ كساني كه خود را از من برتر و بزرگتر ميدانند، سرافكنده و رسوا گردند.