و خدا گفت "نه"

از خدا خواستم تا غرور را از من دور کند و او گفت "نه".
گفت که این چیزی نیست که من آن را ازت دور کنم، بلکه باید خودت آن را رها کنی.

 

از خدا خواستم که بچه معلولم را شفا دهد و او گفت "نه".
گفت که روح او شفا یافته است، بدنش موقتی و تنها برای مدتی است.

از خدا خواستم تا به من صبر اعطا کند و او گفت "نه".
گفت که صبر همراه با رنج است، اعطا کردنی نیست، بدست آوردنی است.

از خدا خواستم که به من شادی بدهد و او گفت "نه".
گفت که برکتت می دهم، ولی شادی به خودت بستگی دارد.

از خدا خواستم که دردهای مرا بردارد و او گفت "نه".
گفت که رنج ها و سختی ها، سبب آوردن تو از نزد مراقبت های دنیا، به سوی من می شوند.

از خدا خواستم که روح مرا رشد دهد و او گفت "نه".
گفت که باید خوتم باعث رشد آن شوی، ولی من آن را هرس خواهم کرد تا میوه و ثمره آوری.

از خدا پرسیدم "آیا مرا دوست داری؟" و او گفت "بله"
گفت که پسر یگانه ام را برای تو دادم تا بمیرد و بخاطر ایمانت به او روزی در آسمان خواهی بود.

از خدا خواستم کمکم کند تا دیگران را دوست بدارم همانقدر که او مرا دوست دارد.
گفت "حالا، سرانجام متوجه نکته شدی."

  • مطالعه 2369 مرتبه
مطالب بیشتر از همین گروه « نصب(اینستال) محبت نخواستنی »

مطالب مرتبط

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96
  • 97
  • 98
  • 99
  • 100
  • 101
  • 102
  • 103
  • 104
  • 105
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • 112
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • 120
  • 121
  • 122
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • 127
  • 128
  • 129
  • 130
  • 131