24 قیام و ظاهر شدن و صعود مسیح به آسمان

ترجمه شریف گویا

ترجمه قدیمی(انجیل لوقا)

 



قيام‌ عيسي‌ مسيح‌
(متي‌ 28:1-7، مرقس‌ 16:1-8، يوحنا 20:1-9)
پس‌ در روز اوّل‌ هفته‌، هنگام‌ سپيده‌صبح‌، حنوطي‌ را كه‌ درست‌ كرده‌ بودند با خود برداشته‌، به‌ سر قبر آمدند و بعضي‌ ديگران‌ همراه‌ ايشان‌. 2 و سنگ‌ را از سر قبر غلطانيده‌ ديدند. 3 چون‌ داخل‌ شدند، جسد خداوند عيسي‌ را نيافتند. 4 و واقع‌ شد هنگامي‌ كه‌ ايشان‌ از اين‌امر متحيّر بودند كه‌ ناگاه‌ دو مرد در لباس‌ درخشنده‌ نزد ايشان‌ بايستادند. 5 و چون‌ ترسان‌ شده‌، سرهاي‌ خود را به‌سوي‌ زمين‌ افكنده‌ بودند، به‌ ايشان‌ گفتند: «چرا زنده‌ را از ميان‌ مردگان‌ مي‌طلبيد؟ 6 در اينجا نيست‌، بلكه‌ برخاسته‌ است‌. به‌ ياد آوريد كه‌ چگونه‌ وقتي‌ كه‌ در جليل‌ بود شما را خبر داده‌، 7 گفت‌، ضروري‌ است‌ كه‌ پسر انسان‌ به‌ دست‌ مردم‌ گناهكار تسليم‌ شده‌، مصلوب‌ گردد و روز سوم‌ برخيزد.» 8 پس‌ سخنان‌ او را به‌خاطر آوردند.
9 و از سر قبر برگشته‌، آن‌ يازده‌ و ديگران‌ را از همه‌ اين‌ امور مطّلع‌ ساختند. 10 و مريم‌ مجدليه‌ و يونا و مريم‌ مادر يعقوب‌ و ديگر رفقاي‌ ايشان‌ بودند كه‌ رسولان‌ را از اين‌ چيزها مطّلع‌ ساختند. 11 ليكن‌ سخنان‌ زنان‌ را هذيان‌ پنداشته‌، باور نكردند. 12 امّا پطرس‌ برخاسته‌، دوان‌ دوان‌ به‌ سوي‌ قبر رفت‌ و خم‌شده‌، كفن‌ را تنها گذاشته‌ ديد. و از اين‌ ماجرا در عجب‌ شده‌، به‌ خانه‌ خود رفت‌.


در راه‌ عموآس‌
(مرقس‌ 16:12-13)
13 و اينك‌ در همان‌ روز دو نفر از ايشان‌ مي‌رفتند به‌سوي‌ قريه‌اي‌ كه‌ از اورشليم‌ به‌ مسافتِ شصت‌ تير پرتاب‌ دور بود و عِموآس‌ نام‌ داشت‌. 14 و با يكديگر از تمام‌ اين‌ وقايع‌ گفتگو مي‌كردند. 15 و چون‌ ايشان‌ در مكالمه‌ و مباحثه‌ مي‌بودند، ناگاه‌ خودِ عيسي‌ نزديك‌ شده‌، با ايشان‌ همراه‌ شد. 16 ولي‌ چشمان‌ ايشان‌ بسته‌ شد تا او را نشناسند. 17 او به‌ ايشان‌ گفت‌: «چه‌ حرفهااست‌ كه‌ با يكديگر مي‌زنيد و راه‌ را به‌ كدورت‌ مي‌پيماييد؟» 18 يكي‌ كه‌ كَلِيُوپاس‌ نام‌ داشت‌ در جواب‌ وي‌ گفت‌: «مگر تو در اورشليم‌ غريب‌ و تنها هستي‌ و از آنچه‌ در اين‌ ايّام‌ در اينجا واقع‌ شد واقف‌ نيستي‌؟» 19 به‌ ايشان‌ گفت‌: «چه‌ چيز است‌؟» گفتندش‌: «درباره‌ عيسي‌ ناصري‌ كه‌ مردي‌ بود نبي‌ و قادر در فعل‌ و قول‌ در حضور خدا و تمام‌ قوم‌، 20 و چگونه‌ رؤساي‌ كَهَنه‌ و حكّامِ ما او را به‌ فتواي‌ قتل‌ سپردند و او را مصلوب‌ ساختند. 21 امّا ما اميدوار بوديم‌ كه‌ همين‌ است‌ آنكه‌ مي‌بايد اسرائيل‌ را نجات‌ دهد. و علاوه‌ بر اين‌ همه‌، امروز از وقوع‌ اين‌ امور روز سوم‌ است‌، 22 و بعضي‌ از زنان‌ ما هم‌ ما را به‌ حيرت‌ انداختند كه‌ بامدادان‌ نزد قبر رفتند، 23 و جسد او را نيافته‌، آمدند و گفتند كه‌ فرشتگان‌ را در رؤيا ديديم‌ كه‌ گفتند او زنده‌ شده‌ است‌. 24 و جمعي‌ از رفقاي‌ ما به‌ سر قبر رفته‌، آن‌ چنانكه‌ زنان‌ گفته‌ بودند يافتند، ليكن‌ او را نديدند.»
25 او به‌ ايشان‌ گفت‌: «اي‌ بي‌فهمان‌ و سست‌دلان‌ از ايمان‌ آوردن‌ به‌ آنچه‌ انبيا گفته‌اند. 26 آيا نمي‌بايست‌ كه‌ مسيح‌ اين‌ زحمات‌ را بيند تا به‌ جلال‌ خود برسد؟» 27 پس‌ از موسي‌ و ساير انبيا شروع‌ كرده‌، اخبار خود را در تمام‌ كتب‌ براي‌ ايشان‌ شرح‌ فرمود.
28 و چون‌ به‌ آن‌ دهي‌ كه‌ عازم‌ آن‌ بودند رسيدند، او قصد نمود كه‌ دورتر رود. 29 و ايشان‌ الحاح‌ كرده‌، گفتند كه‌ «با ما باش‌. چونكه‌ شب‌ نزديك‌ است‌ و روز به‌ آخر رسيده‌.» پس‌ داخل‌ گشته‌، با ايشان‌ توقّف‌ نمود. 30 و چون‌ با ايشان‌ نشسته‌ بود، نان‌ را گرفته‌، بركت‌ داد و پاره‌ كرده‌، به‌ ايشان‌ داد. 31 كه‌ ناگاه‌ چشمانشان‌ باز شده‌، او را شناختند. و در ساعت‌ از ايشان‌ غايب‌ شد. 32 پس‌با يكديگر گفتند: «آيا دل‌ در درون‌ ما نمي‌سوخت‌، وقتي‌ كه‌ در راه‌ با ما تكلّم‌ مي‌نمود و كتب‌ را بجهت‌ ما تفسير مي‌كرد؟» 33 و در آن‌ ساعت‌ برخاسته‌، به‌ اورشليم‌ مراجعت‌ كردند و آن‌ يازده‌ را يافتند كه‌ با رفقاي‌ خود جمع‌ شده‌ 34 مي‌گفتند: «خداوند در حقيقت‌ برخاسته‌ و به‌ شمعون‌ ظاهر شده‌ است‌.» 35 و آن‌ دو نفر نيز از سرگذشت‌ راه‌ و كيفيت‌ شناختن‌ او هنگام‌ پاره‌ كردن‌ نان‌ خبر دادند.

ظاهر شدن‌ بر شاگردان‌
(يوحنا 20:19-23)
36 و ايشان‌ در اين‌ گفتگو مي‌بودند كه‌ ناگاه‌ عيسي‌ خود در ميان‌ ايشان‌ ايستاده‌، به‌ ايشان‌ گفت‌: «سلام‌ بر شما باد.» 37 امّا ايشان‌ لرزان‌ و ترسان‌ شده‌، گمان‌ بردند كه‌ روحي‌ مي‌بينند. 38 به‌ ايشان‌ گفت‌: «چرا مضطرب‌ شديد و براي‌ چه‌ در دلهاي‌ شما شُبَهات‌ روي‌ مي‌دهد؟ 39 دستها و پايهايم‌ را ملاحظه‌ كنيد كه‌ من‌ خود هستم‌ و دست‌ بر من‌ گذارده‌ ببينيد، زيرا كه‌ روح‌ گوشت‌ و استخوان‌ ندارد، چنانكه‌ مي‌نگريد كه‌ در من‌ است‌.» 40 اين‌ را گفت‌ و دستها و پايهاي‌ خود را بديشان‌ نشان‌ داد. 41 و چون‌ ايشان‌ هنوز از خوشي‌ تصديق‌ نكرده‌، در عجب‌ مانده‌ بودند، به‌ ايشان‌ گفت‌: «چيز خوراكي‌ در اينجا داريد؟» 42 پس‌ قدري‌ از ماهي‌ بريان‌ و از شانه‌ عسل‌ به‌ وي‌ دادند. 43 پس‌ آن‌ را گرفته‌ پيش‌ ايشان‌ بخورد.

عيسي‌ در اورشليم‌ با شاگردان‌
44 و به‌ ايشان‌ گفت‌: «همين‌ است‌ سخناني‌ كه‌ وقتي‌ با شما بودم‌ گفتم‌ ضروري‌ است‌ كه‌ آنچه‌ در تورات‌ موسي‌ و صحف‌ انبيا و زبور درباره‌ من‌مكتوب‌ است‌ به‌ انجام‌ رسد.» 45 و در آن‌ وقت‌ ذهن‌ ايشان‌ را روشن‌ كرد تا كتب‌ را بفهمند. 46 و به‌ ايشان‌ گفت‌: «بر همين‌ منوال‌ مكتوب‌ است‌ و بدينطور سزاوار بود كه‌ مسيح‌ زحمت‌ كشد و روز سوم‌ از مردگان‌ برخيزد. 47 و از اورشليم‌ شروع‌ كرده‌، موعظه‌ به‌ توبه‌ و آمرزش‌ گناهان‌ در همه‌ امّت‌ها به‌ نام‌ او كرده‌ شود. 48 و شما شاهد بر اين‌ امور هستيد. 49 و اينك‌، من‌ موعود پدر خود را بر شما مي‌فرستم‌. پس‌ شما در شهر اورشليم‌ بمانيد تا وقتي‌ كه‌ به‌ قوّت‌ از اعلي‌ آراسته‌ شويد.»

صعود عيسي‌ به‌ آسمان‌
(مرقس‌ 16:19-20)
50 پس‌ ايشان‌ را بيرون‌ از شهر تا بيت‌ عَنْيَا برد و دستهاي‌ خود را بلند كرده‌، ايشان‌ را بركت‌ داد. 51 و چنين‌ شد كه‌ در حين‌ بركت‌ دادنِ ايشان‌، از ايشان‌ جدا گشته‌، به‌سوي‌ آسمان‌ بالا برده‌ شد. 52 پس‌ او را پرستش‌ كرده‌، با خوشي‌ عظيم‌ به‌سوي‌ اورشليم‌ برگشتند. 53 و پيوسته‌ در هيكل‌ مانده‌، خدا را حمد و سپاس‌ مي‌گفتند. آمين‌.



ترجمه تفسیری


عيسي زنده مي شود
روز يكشنبه ، صبح خيلي زود، زنها دارو و عطرياتي را كه تهيه كرده بودند، با خود برداشته ، به سر قبر رفتند. 2 وقتي به آنجا رسيدند، ديدند سنگ بزرگي كه جلو دهانة قبر بود، به كناري غلطانيده شده است . 3 پس وارد قبر شدند. اما جسد عيساي خداوند آنجا نبود!
4 ايشان مات و مبهوت ايستاده ، در اين فكر بودند كه بر سر جسد چه آمده است . ناگاه دو مرد با لباسهايي درخشان و خيره كننده ، در مقابل ايشان ظاهر شدند. 5 زنان بسيار ترسيدند و آنان را تعظيم كردند.
آن دو مرد پرسيدند: «چرا در بين مردگان به دنبال شخص زنده مي گرديد؟ 6و7 عيسي اينجا نيست ! او زنده شده است ! بياد آوريد سخناني را كه در جليل به شما گفت كه مي بايست به دست مردم گناهكار تسليم شده ، كشته شود و روز سوم برخيزد!»
8 آنگاه زنان گفته هاي عيسي را بياد آوردند. 9 پس با عجله به اورشليم بازگشتند تا آن يازده شاگرد و سايرين را از اين وقايع آگاه سازند.
10 زناني كه به سرقبر رفته بودند، عبارت بودند از مريم مجدليه ، يونا، مريم مادر يعقوب و چند زن ديگر. 11 ولي شاگردان گفته هاي زنان را افسانه پنداشتند و نمي توانستند باور كنند.
12 اما پطرس بسوي قبر دويد تا ببيند چه اتفاقي افتاده است . وقتي به آنجا رسيد، خم شد و با دقت به داخل قبر نگاه كرد. فقط كفن خالي آنجا بود! او حيران و متعجب به خانه بازگشت .

در راه عموآس
13 در همان روز يكشنبه ، دو نفر از پيروان عيسي به دهكده «عموآس » مي رفتند كه با اورشليم حدود ده كيلومتر فاصله داشت . 14و15 در راه درباره وقايع چند روز گذشته گفتگو مي كردند، كه ناگهان خود عيسي از راه رسيد و با آنان همراه شد. 16 اما خدا نگذاشت كه در آن لحظه او را بشناسند.
17 عيسي پرسيد: «گويا سخت مشغول بحث هستيد! موضوع گفتگويتان چيست ؟»
آن دو، ايستادند. آثار غم و اندوه از چهره شان نمايان بود. 18 يكي از آن دو كه «كلئـوپاس » نام داشت ، جواب داد: «تـو در ايـن شهـر بايـد تنهـا كسـي باشـي كه از وقايع چند روز اخير بي خبر مانده اي !»
19 عيسي پرسيد: «كدام وقايع ؟»
گفتند: «وقايعي كه براي عيساي ناصري اتفاق افتاد! او نبي و معلم توانايي بود؛ اعمال و معجزه هاي خارق العاده اي انجام مي داد و مورد توجه خدا و انسان بود. 20 اما كاهنان اعظم و سران مذهبي ما او را گرفتند و تحويـل دادند تا او را به مرگ محكوم ساخته ، مصلوب كنند. 21 ولي ما با اميدي فراوان ، تصور مي كرديم كه او همان مسيح موعود است كه ظهور كرده تا قوم اسرائيل را نجات دهد. علاوه بر اينها، حالا كه دو روز از اين ماجراها مي گذرد، 22و23 چند زن از جمع ما، با سخنان خود ما را به حيرت انداختند؛ زيرا آنان امروز صبح زود به سر قبر رفتند و وقتي بازگشتند، گفتند كه جسد او را پيدا نكرده اند، اما فرشتگاني را ديده اند كه گفته اند عيسي زنده شده است ! 24 پس چند نفر از مردان ما به سر قبر رفتند و ديدند كه هر چه زنان گفته بودند، عين واقعيت بوده است ، اما عيسي را نديدند.»
25 آنگاه عيسي به ايشان فرمود: «چقدر شما نادان هستيد! چرا اينقدر برايتان دشوار است كه به سخنان انبياء ايمان بياوريد؟ 26 آيا ايشان بروشني پيشگويي نكرده اند كه مسيح پيش از آنكه به عزت و جلال خود برسد، مي بايست تمام اين زحمات را ببيند؟» 27 سپس تمام پيشگويي هايي را كه درباره خودش در تورات موسي و كتابهاي ساير انبياء آمده بود، براي آنان شرح داد.
28 در اين هنگام به دهكده عموآس و پايان سفرشان رسيدند و عيسي خواست كه به راه خود ادامه دهد. 29 اما چون هوا كم كم تاريك مي شد، آن دو مرد با اصرار خواهش كردند كه شب را نزد ايشان بماند. پس عيسي به خانه ايشان رفت . 30 وقتي بر سر سفره نشستند، عيسي نان را برداشت و شكرگزاري نموده ، به هـر يك تكه اي داد. 31 ناگهان چشمانشان باز شد و او را شناختند! همـان لحظه عيسي ناپديد شد.
32 آن دو به يكديگر گفتند: «ديدي وقتي در راه ، مطالب كتاب آسماني را براي ما شرح مي داد، چگونه دلمـان به تپش افتـاده بـود و به هيجـان آمـده بوديـم ؟»
33 پس بي درنگ به اورشليم بازگشتند و نزد يازده شاگرد عيسي رفتند كه با ساير پيروان او گرد آمده بودند، 34 و مي گفتند: «خداوند حقيقتاً زنده شده است ! پطـرس نيز او را ديده است !» 35 آنگاه آن دو نفر نيز ماجراي خود را تعريف كردند و گفتند كه چگونه عيسي در بين راه به ايشان ظاهر شد و به چه ترتيب سر سفره ، هنگام پاره كردن نان ، او را شناختنـد.

عيسي به شاگردان ظاهر مي شود
36 در همانحال كه گرم گفتگو بودند، ناگهان عيسي در ميانشان ايستاد و سلام كرد. 37 اما همه وحشت كردند، چون تصور كردند كه روح مي بينند!
38 عيسي فرمود: «چرا وحشت كرده ايد؟ چرا شك داريد و نمي خواهيد باور كنيد كه خودم هستم ! 39 به جاي ميخها در دستها و پايهايم نگاه كنيد! مي بينيد كه واقعاً خودم هستم . به من دست بزنيد تا خاطر جمع شويد كه من روح نيستم . چون روح بدن ندارد، اما همينطور كه مي بينيد، من دارم .» 40 در همانحال كه سخن مي گفت ، دستها و پايهاي خود را به ايشان نشان داد. 41 آنان شاد و حيرت زده بودند و نمي توانستند آنچه را كه مي ديدند، باور كنند.
عيسي از ايشان پرسيد: «آيا در اينجا چيزي براي خوردن داريد؟» 42 آنها مقداري ماهي پخته به او دادند. 43 او نيز در برابر چشمان شگفت زده ايشان ، آن را خورد.
44 آنگاه به ايشان فرمود: «آيا به ياد داريد كه پيش از مرگم ، وقتي با شما بودم ، مي گفتم كه هر چه در تورات موسي و كتابهاي انبياء و زبور داود، درباره من نوشته شده است ، همه بايد عملي شود؟ حال ، با آنچه كه براي من اتفاق افتاد، همه آنها عملي شـد!» 45 آنگاه ذهنشان را باز كرد تا همه پيشگويي هاي كتاب آسماني را درك كنند.
46 سپس فرمود: «بلي ، از زمانهاي دور، در كتابهاي انبياء نوشته شده بود كه مسيح موعود بايد رنج و زحمت ببيند، جانش را فدا كند و روز سوم زنده شود؛ 47 و اين است پيغام نجات بخشي كه بايد ازاورشليم به همه قومها برسد: "همه كساني كه از گناهانشان توبه كنند وبسوي من باز گردند، آمرزيده خواهند شد." 48 شما ديده ايد و شاهد هستيد كه همه اين پيشگويي ها واقع شده است .
49 «اينك من روح القُدُس را كه پدرم به شما وعده داده است ، بر شما خواهم فرستاد. از اينرو پيش از آنكه اين پيغام نجاتبخش را به ديگران اعلام كنيد، در اورشليم بمانيد تا روح القدس بيايد و شما را با قدرت الهي از عالم بالا، مجهز كند.»

صعود عيسي به آسمان
50 آنگاه عيسي ايشان را با خود تا نزديكي «بيت عنيا» برد. در آنجا دستهاي خود را بسوي آسمان بلند كرد و ايشان را بركت داد، 51 و در همان حال از روي زمين جدا شد و بسوي آسمان بالا رفت . 52 شاگردان او را پرستش كردند و با شادي بسيار به اورشليم بازگشتند، 53 و به خانه خدا رفتند. آنان همواره در آنجا مانده ، خدا را شكر و ستايش مي كردند.


راهنما

لوقا 24 : 1 - 10، زنان‌ كنار قبر (به‌ متي‌ 28 : 1 - 8 مراجعه‌ شود).
لوقا 24 : 11 - 12، پطرس‌ بسوي‌ قبر روانه‌ مي‌شود (به‌ يوحنا 20 : 3 - 10 مراجعه‌ شود).


لوقا 24 : 13 - 32 . ظاهر شدن‌ عيسي‌ بر دو شاگرد
اين‌ واقعه‌ در مرقس‌ 16 : 12 - 13 نيز ذكر شده‌ و در راه‌ عموآس‌ اتفاق‌ افتاده‌ است‌. بنظر مي‌رسد كه‌ عموآس‌ در جاده‌اي‌ كه‌ بطرف‌ يافا منتهي‌ مي‌شد، بود و در 10 كيلومتري‌ شمال‌ غربي‌ اورشليم‌ قرار داشت‌. احتمالاً اين‌ دو شاگرد، اهل‌ آنجا بودند. نام‌ يكي‌ از آنها كلئوپاس‌ بود، اما نام‌ ديگري‌ مشخص‌ نيست‌.
اين‌ جريان‌ در بعد از ظهر اتفاق‌ افتاد و اين‌ در حالي‌ بود كه‌ صبح‌ همان‌ روز، عيسي‌ بر مريم‌ مجدليه‌ ظاهر شده‌ بود (مرقس‌ 9:16-11؛ يوحنا 11:20-18). زنان‌ ديگر نيز او را ديده‌ بودند (متي‌ 9:28-10). اما اين‌ دو شاگرد، فقط‌ شنيده‌ بودند كه‌ قبر خالي‌ است‌ و فرشتگان‌ خبر از رستاخيز عيسي‌ داده‌اند (22-24).



لوقا 24 : 33 - 35 . ظاهر شدن‌ عيسي‌ بر پطرس‌
دقيقاً مشخص‌ نيست‌ كه‌ عيسي‌ در چه‌ هنگام‌ از روز بر پطرس‌ ظاهر شده‌ است‌، ولي‌ احتمال‌ مي‌رود كه‌ اين‌ واقعه‌ درست‌ قبل‌ يا پس‌ از ملاقات‌ عيسي‌ با آن‌ دو شاگرد بوده‌ باشد. بدين‌ ترتيب‌ هنگام‌ بعد از ظهر عيسي‌ خود را بر پطرس‌ ظاهر مي‌كند. او صبح‌ زود بوسيلة‌ فرشتگان‌ و زنان‌، به‌ پطرس‌ پيغام‌ مخصوصي‌ داده‌ بود (مرقس‌ 7:16 به‌ توضيحات‌ اين‌ بخش‌ توجه‌ شود).


لوقا 24 : 36 - 43 . ظهور عيسي‌ بر يازده‌ شاگرد
اين‌ واقعه‌ در مرقس‌ 16 : 14 - 18 و يوحنا 20 : 19 - 23 نيز مذكور است‌. منظور از «يازده‌» (33) در واقع‌ تمام‌ گروه‌ شاگردان‌ عيسي‌ است‌. در اين‌ جريان‌، آنها در واقع‌ 10 نفر بودند، چرا كه‌ توما غايب‌ بود (يوحنا 20 : 24). نكتة‌ قابل‌ توجه‌ اين‌ بخش‌، اين‌ است‌ كه‌ آنها با شادي‌ ايمان‌ مي‌آورند (34) ولي‌ عليرغم‌ ديدن‌ جاي‌ ميخها در دست‌ و پاي‌ عيسي‌، دوباره‌ از خود بي‌ايماني‌ نشان‌ مي‌دهند (41). در واقع‌ ايمان‌ و بي‌ايماني‌ دائماً جاي‌ خود را به‌ ديگري‌ مي‌دهد.
يك‌ هفته‌ بعد، او دوباره‌ خود را به‌ يازده‌ شاگرد در اورشليم‌ ظاهر مي‌نمايد (يوحنا 26:20-29). سپس‌ به‌ 7 نفر در كنار درياچة‌ جليل‌ (يوحنا 21)، و بعد دوباره‌ به‌ يازده‌ شاگرد در كوهي‌ در جليل‌ (متي‌ 16:28-20) و در نهايت‌ به‌ يعقوب‌ در منطقه‌اي‌ ناشناخته‌ خود را مي‌نماياند (اول‌ قرنتيان‌ 7:15).


لوقا 24 : 44 - 53 . ظهور نهايي‌ و صعود عيسي‌
اين‌ واقعه‌ در مرقس‌ 16 : 19 و همچنين‌ در اعمال‌ 1 : 3 - 12 نيز مذكور است‌. بنظر مي‌رسد كه‌ آيات‌ 44-49 بيشتر مربوط‌ به‌ ظهور نهايي‌ او مي‌باشد تا به‌ ظهور او كه‌ در آيات‌ 36 - 43 بدان‌ اشاره‌ شده‌، چرا كه‌ اين‌ بخش‌ ظاهراً در اولين‌ يكشنبه‌ هنگام‌ عصر اتفاق‌ افتاده‌ و در آن‌ عيسي‌ به‌ شاگردان‌ فرمود تا در اورشليم‌ بمانند (49) كه‌ احتمالاً مربوط‌ به‌ زماني‌ مي‌شود كه‌ پس‌ از رفتن‌ به‌ جليل‌، به‌ اورشليم‌ بازگشته‌ بودند. عيسي‌ آنها را به‌ خارج‌ از اورشليم‌، بسوي‌ بيت‌ عنيا، شهري‌ كه‌ عيسي‌ به‌ آن‌ عشق‌ مي‌ورزيد، هدايت‌ مي‌كند. مأموريت‌ چهل‌ روزة‌ پس‌ از قيام‌ او نيز خاتمه‌ يافته‌ بود و بدين‌ ترتيب‌ مأموريت‌ زميني‌ خود را تكميل‌ كرده‌ بود. او منتظر بود تا ارابه‌هاي‌ فرشتگان‌، او را در حكم‌ نجات‌ دهندة‌ پيروزمند، بسوي‌ تخت‌ الهي‌ ببرند.



 

مقايسة‌ واقعة‌ قيام‌ در چهار انجيل‌
متي‌ ملاقات‌ زنان‌ از قبر
ظهور عيسي‌ بر زنان‌
رشوه‌ دادن‌ به‌ نگهبانان‌ قبر
ظهور عيسي‌ بر يازده‌ شاگرد، در جليل‌

مرقس‌ ملاقات‌ زنان‌ از قبر
ظهور عيسي‌ بر مريم‌ مجدليه‌
ظهور عيسي‌ بر دو شاگرد در راه‌ عموآس‌
ظهور عيسي‌ بر يازده‌ شاگرد، در اورشليم‌، عصر اولين‌ يكشنبه‌
صعود عيسي‌

لوقا ملاقات‌ زنان‌ از قبر
روانه‌ شدن‌ پطرس‌ بسوي‌ قبر
ظهور عيسي‌ بر دو شاگرد و سپس‌ بر پطرس‌
ظهور عيسي‌ بر يازده‌ شاگرد، در اورشليم‌، عصر اولين‌ يكشنبه‌
آخرين‌ ديدار عيسي‌ با شاگردان‌، 40 روز بعد
صعود عيسي‌

يوحنا ملاقات‌ مريم‌ مجدليه‌ از قبر
روانه‌ شدن‌ پطرس‌ و يوحنا بسوي‌ قبر
ظهور عيسي‌ بر مريم‌ مجدليه‌
ظهور عيسي‌ بر يازده‌ شاگرد (توما غايب‌)، عصر اولين‌ يكشنبه‌
ظهور عيسي‌ بر يازده‌ شاگرد (توما حاضر)، يك‌ هفته‌ بعد
ظهور عيسي‌ بر هفت‌ نفر از شاگردان‌، كنار درياچة‌ جليل‌


ظهور عيسي‌ پس‌ از قيام‌ از مردگان‌
1 - بر مريم‌ مجدليه‌ (مرقس‌ 16 : 9 - 10) صبح‌ زود.
2 - بر ساير زنان‌ (متي‌ 28 : 9 - 10) صبح‌ زود.
3 - بر دو شاگرد، در راه‌ عموآس‌ (مرقس‌ 16 : 12 - 13 ؛ لوقا 24 : 13 - 32).
4 - بر پطرس‌ (لوقا 24 : 34) ساعت‌ نامشخصي‌ در همان‌ روز قيام‌ .
5 - بر يازده‌ شاگرد (مرقس‌ 16 : 14 ؛ لوقا 24 : 36 به‌ بعد؛ يوحنا 20 : 19 به‌ بعد) شب‌ روز قيام‌.
6 - بر يازده‌ شاگرد (يوحنا 20 : 26 - 31) يك‌ هفته‌ بعد، توما حاضر.
7 - بر هفت‌ نفر از شاگردان‌، كنار درياچة‌ جليل‌ (يوحنا 21).
8 - بر يازده‌ شاگرد (و احتمالاً بر 500 نفر ديگر) در جليل‌ (متي‌ 28 : 16 - 20).
9 - بر يعقوب‌ (اول‌ قرنتيان‌ 15 : 7). مكان‌ و زمان‌ واقعه‌، نامشخص‌.
10 - ظهور نهايي‌، صعود (مرقس‌ 16 : 19 ؛ لوقا 24 : 44 به‌ بعد؛ اعمال‌ رسولان‌ 1 : 3 به‌ بعد).

بعدها عيسي‌ بطور خاصي‌ خود را بر پولس‌ نيز ظاهر نمود.
در اول‌ قرنتيان‌ 15 : 5 - 8 مي‌بينيم‌ كه‌ 27 سال‌ پس‌ از واقعة‌ قيام‌، پولس‌ فهرستي‌ ارائه‌ مي‌دهد كه‌ حاوي‌ اشخاصي‌ است‌ كه‌ عيسي‌ خود را بر آنان‌ ظاهر نمود:
«به‌ كيفا ظاهر شد و بعد از آن‌ به‌ آن‌ دوازده‌، و پس‌ از آن‌، به‌ زياده‌ از پانصد برادر يكبار ظاهر شد، ... از آن‌ پس‌ به‌ يعقوب‌ ظاهر شد و بعد به‌ جميع‌ رسولان‌ و آخر همه‌ بر من‌.»
اعمال‌ رسولان‌ 1 : 3 «خويشتن‌ را زنده‌ ظاهر كرد به‌ دليلهاي‌ بسيار كه‌ در مدت‌ چهل‌ روز بر ايشان‌ ظاهر مي‌شد و دربارة‌ امور ملكوت‌ خدا سخن‌ مي‌گفت‌» و همچنين‌ آيات‌ اعمال‌ 10 : 41 و 13 : 31 همگي‌ نشانگر اين‌ احتمال‌ هستند كه‌ عيسي‌ به‌ جز مواردي‌ كه‌ به‌ ثبت‌ رسيده‌اند، بر اشخاص‌ ديگر نيز ظاهر شده‌ است‌ و مأموريت‌ پس‌ از قيام‌ او حالتي‌ گسترده‌تر از آنچه‌ كه‌ ما از آن‌ اطلاع‌ داريم‌، داشته‌ است‌.
  • مطالعه 1831 مرتبه
  • آخرین تغییرات در %ب ظ, %02 %700 %1394 %15:%بهمن
مطالب بیشتر از همین گروه 23 مصلوب شدن و تدفین عیسی »