ترجمه قدیمی گویا
|
قوم خدا
قصيدة آساف
اي قوم من شريعت مرا بشنويد!گوشهاي خود را به سخنان دهانم فراگيريد! 2 دهان خود را به مَثَل باز خواهم كرد به چيزهايي كه از بناي عالم مخفي بود، تنطق خواهم نمود، 3 كه آنها را شنيده و دانستهايم و پدران ما براي ما بيان كردهاند. 4 از فرزندان ايشان آنها را پنهان نخواهيم كرد. تسبيحات خداوند را براي نسل آينده بيان ميكنيم و قوّت او و اعمال عجيبي را كه او كرده است. 5 زيرا كه شهادتي در يعقوب برپا داشت و شريعتي در اسرائيل قرار دادو پدران ما را امر فرمود كه آنها را به فرزندان خود تعليم دهند؛ 6 تا نسل آينده آنها را بدانند و فرزنداني كه ميبايست مولود شوند تا ايشان برخيزند و آنها را به فرزندان خود بيان نمايند؛ 7 و ايشان به خدا توكّل نمايند و اعمال خدا را فراموش نكنند بلكه احكام او را نگاه دارند. 8 و مثل پدران خود نسلي گردنكش و فتنهانگيز نشوند، نسلي كه دل خود را راست نساختند و روح ايشان بسوي خدا امين نبود.
9 بنيافرايم كه مسلح و كمانكش بودند، در روز جنگ رو برتافتند. 10 عهد خدا را نگاه نداشتند و از سلوك به شريعت او ابا نمودند، 11 و اعمال و عجايب او را فراموش كردند كه آنها را بديشان ظاهر كرده بود، 12 و در نظر پدران ايشان اعمال عجيب كرده بود، در زمين مصر و در ديار صوعن. 13 دريا را مُنْشَقّ ساخته، ايشان را عبور داد و آبها را مثل توده برپا نمود. 14 و ايشان را در روز به ابر راهنمايي كرد و تماميِ شب به نور آتش. 15 در صحرا صخرهها را بشكافت و ايشان را گويا از لجّههاي عظيم نوشانيد. 16 پس سيلها را از صخره بيرون آورد و آب را مثل نهرها جاري ساخت. 17 و بار ديگر بر او گناه ورزيدند و بر حضرت اعلي' در صحرا فتنه انگيختند، 18 و در دلهاي خود خدا را امتحان كردند، چونكه براي شهوات خود غذا خواستند. 19 و بر ضد خدا تكلم كرده، گفتند: «آيا خدا ميتواند در صحرا سفرهاي حاضر كند؟» 20 اينك صخره را زد و آبها روان شد و واديها جاري گشت. «آيا ميتواند نان را نيز بدهد. و گوشت را براي قوم خود حاضرسازد؟»
21 پس خدا اين را شنيده، غضبناك شد و آتش در يعقوب افروخته گشت و خشم بر اسرائيل مشتعل گرديد. 22 زيرا به خدا ايمان نياوردند و به نجات او اعتماد ننمودند. 23 پس ابرها را از بالا امر فرمود و درهاي آسمان را گشود 24 و منّ را بر ايشان بارانيد تا بخورند و غلة آسمان را بديشان بخشيد. 25 مردمان، نان زورآوران را خوردند و آذوقهاي براي ايشان فرستاد تا سير شوند. 26 باد شرقي را در آسمان وزانيد و به قوّت خود، باد جنوبي را آورد، 27 و گوشت را براي ايشان مثل غبار بارانيد و مرغان بالدار را مثل ريگ دريا. 28 و آن را در ميان اُردوي ايشان فرود آورد، گرداگرد مسكنهاي ايشان. 29 پس خوردند و نيكو سير شدند و موافق شهوات ايشان بديشان داد. 30 ايشان از شهوت خود دست نكشيدند. و غذا هنوز در دهان ايشان بود 31 كه غضب خدا بر ايشان افروخته شده؛ تنومندان ايشان را بكُشت و جوانان اسرائيل را هلاك ساخت.
32 با وجود اين همه، باز گناه ورزيدند و به اعمال عجيب او ايمان نياوردند. 33 بنابراين، روزهاي ايشان را در بطالت تمام كرد و سالهاي ايشان را درترس. 34 هنگامي كه ايشان را كُشت او را طلبيدند و بازگشت كرده، دربارة خدا تفحص نمودند، 35 و به ياد آوردند كه خدا صخرة ايشان، و خداي تعالي وليّ ايشان است. 36 اما به دهان خود او را تملّق نمودند و به زبان خويش به او دروغ گفتند، 37 زيرا كه دل ايشان با او راست نبود و به عهد وي مؤتمن نبودند.
38 اما او به حسب رحمانيتش گناه ايشان را عفو نموده، ايشان را هلاك نساخت بلكه بارها غضب خود را برگردانيده، تماميِ خشم خويش را برنينگيخت. 39 و به ياد آورد كه ايشان بشرند، بادي كه ميرود و بر نميگردد. 40 چند مرتبه در صحرا بدو فتنه انگيختند و او را در باديه رنجانيدند. 41 و برگشته، خدا را امتحان كردند و قدوس اسرائيل را اهانت نمودند، 42 و قوّت او را به خاطر نداشتند، روزي كه ايشان را از دشمن رهانيده بود؛ 43 كه چگونه آيات خود را در مصر ظاهر ساخت و معجزات خود را در ديار صوعن. 44 و نهرهاي ايشان را به خون مبدل نمود و رودهاي ايشان را تا نتوانستند نوشيد. 45 انواع پشهها در ميان ايشان فرستاد كه ايشان را گزيدند و غوكهايي كه ايشان را تباه نمودند؛ 46 و محصول ايشان را به كِرم صد پا سپرد و عمل ايشان را به ملخ داد. 47 تاكستان ايشان را به تگرگ خراب كرد و درختان جُمَّيِز ايشان را به تگرگهاي درشت. 48 بهايم ايشان را به تگرگ سپرد و مواشي ايشان را به شعلههاي برق. 49 و آتش خشم خود را بر ايشان فرستاد، غضب و غيظ و ضيق را، به فرستادن فرشتگان شرير. 50 و راهي براي غضب خود مهيا ساخته، جان ايشان را از موت نگاه نداشت، بلكه جان ايشان را به وبا تسليم نمود. 51 و همة نخستزادگان مصر را كُشت، اوايل قوّت ايشان را در خيمههاي حام.
52 و قوم خود را مثل گوسفندان كوچانيد و ايشان را در صحرا مثل گله راهنمايي نمود. 53 وايشان را در امنيت رهبري كرد تا نترسند و دريا دشمنان ايشان را پوشانيد. 54 و ايشان را به حدود مقدّس خود آورد، بدين كوهي كه به دست راست خود تحصيل كرده بود. 55 و امّتها را از حضور ايشان راند و ميراث را براي ايشان به ريسمان تقسيم كرد و اسباط اسرائيل را در خيمههاي ايشان ساكن گردانيد.
56 ليكن خداي تعالي را امتحان كرده، بدو فتنه انگيختند و شهادات او را نگاه نداشتند. 57 و برگشته، مثل پدران خود خيانت ورزيدند و مثل كمان خطا كننده منحرف شدند. 58 و به مقامهاي بلند خود خشم او را به هيجان آوردند و به بتهاي خويش غيرت او را جنبش دادند. 59 چون خدا اين را بشنيد غضبناك گرديد و اسرائيل را به شدت مكروه داشت. 60 پس مسكن شيلو را ترك نمود، آن خيمهاي را كه در ميان آدميان برپا ساخته بود، 61 و (تابوت) قوّت خود را به اسيري داد و جمال خويش را به دست دشمن سپرد، 62 و قوم خود را به شمشير تسليم نمود و با ميراث خود غضبناك گرديد. 63 جوانان ايشان را آتش سوزانيد و براي دوشيزگان ايشان سرودِ نكاح نشد. 64 كاهنان ايشان به دم شمشير افتادند و بيوههاي ايشان نوحهگري ننمودند.
65 آنگاه خداوند مثل كسي كه خوابيده بود بيدار شد، مثل جباري كه از شراب ميخروشد، 66 و دشمنان خود را به عقب زد و ايشان را عار ابدي گردانيد. 67 و خيمة يوسف را رد نموده، سبط افرايم را برنگزيد. 68 ليكن سبط يهودا رابرگزيد و اين كوه صهيون را كه دوست ميداشت. 69 و قدس خود را مثل كوههاي بلند بنا كرد، مثل جهان كه آن را تا ابدالا´باد بنياد نهاد. 70 و بندة خود داود را برگزيد و او را از آغلهاي گوسفندان گرفت. 71 از عقب ميشهاي شيرده او را آورد تا قوم او يعقوب و ميراث او اسرائيل را رعايت كند. 72 پس ايشان را به حسب كمال دل خود رعايت نمود و ايشان را به مهارت دستهاي خويش هدايت كرد.
خداوند و قوم او
اي قوم من، به تعاليم من گوش دهيد و به آنچه ميگويم توجه نماييد. 2 ميخواهم با آوردن مثل به شرح مطالبي بپردازم كه از قديمهمچنان پوشيده مانده است. 3 ميخواهم آنچه را از نياكان خود شنيدهام تعريف كنم. 4 اينها را بايد تعريف كنيم و مخفي نسازيم تا فرزندان ما نيز بدانند كه خداوند با قدرت خود چه كارهاي شگفتانگيز و تحسين برانگيز انجام داده است. 5 خدا احكام و دستورات خود را به قوم اسرائيل داد و به ايشان امر فرمود كه آنها را به فرزندانشان بياموزند 6 و فرزندان ايشان نيز به نوبه خود آن احكام را به فرزندان خود تعليم دهند و به اين ترتيب هر نسلي با احكام و دستورات خدا آشنا گردند. 7 بنابراين آنها ياد ميگيرند كه بر خدا توكل نمايند و كارهايي را كه او براي نياكانشان انجام داده است، فراموش نكنند و پيوسته مطيع دستوراتش باشند. 8 درنتيجه آنها مانند نياكان خود مردمي سركش و ياغي نخواهند شد كه ايماني سست و ناپايدار داشتند و نسبت به خدا وفادار نبودند.
9 افراد قبيله افرايم كه به تير و كمان مجهز بودند و در تيراندازي مهارت خاص داشتند، هنگام جنگ پا به فرار نهادند. 10 آنان پيمان خود را كه با خدا بسته بودند، شكستند و نخواستند مطابق دستورات او زندگي كنند. 11و12 كارها و معجزات او را كه براي ايشان و نياكانشان در مصر انجام داده بود، فراموش كردند. 13 خدا درياي سرخ را شكافت و آبها را مانند ديوار برپا نگه داشت تا ايشان از آن عبور كنند. 14 بنياسرائيل را در روز بوسيله ستون ابر راهنمايي ميكرد و در شب توسط روشنايي آتش! 15 در بيابان صخرهها را شكافت و براي آنها آب فراهم آورد. 16 بلي، از صخره چشمههاي آب جاري ساخت!
17 ولي با وجود اين، ايشان بار ديگر نسبت به خداي متعال گناه ورزيدند و در صحرا از فرمان او سر پيچيدند. 18 آنها خدا را امتحان كردند و از او خوراك خواستند. 19 حتي بر ضد خدا حرف زدند و گفتند: «آيا خدا ميتواند در اين بيابان براي ما خوراك تهيه كند؟ 20 درست است كه او از صخره آب بيرون آورد و بر زمين جاري ساخت، ولي آيا ميتواند نان و گوشت را نيز براي قوم خود فراهم كند؟» 21 خداوند چون اين را شنيد غضبناك شد و آتش خشم او عليهاسرائيل شعلهور گردد. 22 آنها ايمان نداشتند كه خدا قادر است احتياج آنها را برآورد. 23 با وجود اين، خدا درهاي آسمان را گشود 24 و نان آسماني را براي ايشان بارانيد تا بخورند و سير شوند. 25 بلي، آنها خوراك فرشتگان را خوردند و تا آنجا كه ميتوانستند بخورند خدا به ايشان عطا فرمود. 26 سپس با قدرت الهي خود، بادهاي شرقي و جنوبي را فرستاد 27 تا پرندگان بيشماري همچون شنهاي ساحل دريا بـراي قـوم او بياورنـد. 28 پرندگان در اردوي اسرائيل، اطراف خيمهها فرود آمدند. 29 پس خوردند و سير شدند؛ آنچه را كه خواستند خدا به ايشان داد. 30و31 اما هنوز غذا در دهانشان بود كه غضب خدا بر ايشان افروخته شد و شجاعان و جوانان اسرائيل را كشت، زيرا از حرص خود دست نكشيدند.
32 با وجود اين همه معجزات، بنياسرائيل باز نسبت به خدا گناه كردند و به كارهاي شگفتانگيز او ايمان نياوردند. 33 بنابراين خدا نيز كاري كرد كه آنها روزهايشان را در بيابان تلف كنند و عمرشان را با ترس و لرز بگذرانند. 34 هنگامي كه خدا عدهاي از آنان را كشت بقيه توبه كرده، بسوي او بازگشت نمودند 35 و بياد آوردند كه خداي متعال پناهگاه و پشتيبان ايشان است. 36 اما توبه آنها از صميم قلب نبود؛ آنها به خدا دروغ گفتند. 37 دل بنياسرائيل از خدا دور بود و آنها نسبت به عهد او وفادار نماندند.
38 اما خدا باز بر آنها ترحم فرموده، گناه ايشان را بخشيد و آنها را از بين نبرد. بارها غضب خود را از بنياسرائيل برگردانيد، 39 زيرا ميدانست كه ايشان بشر فاني هستند و عمرشان دمي بيش نيست.
40 بنياسرائيل در بيابان چندين مرتبه سر از فرمان خداوند پيچيدند و او را رنجاندند. 41 بارها خداي مقدس اسرائيل را امتحان كردند و به او بيحرمتي نمودند. 42 قدرت عظيم او را فراموش كردند و روزي را كه او ايشان را از دست دشمن رهانيده بود بياد نياوردند. 43 بلاهايي را كه او در منطقه صوعن بر مصريها نازل كرده بود، فراموش كردند. 44 در آن زمان خدا آبهاي مصر را به خون تبديل نمود تا مصريها نتوانند از آن بنوشند. 45 انواع پشهها را به ميانمصريها فرستاد تا آنها را بگزند. خانههاي آنها را پر از قورباغه كرد. 46 محصولات و مزارع ايشان را بوسيله كرم و ملخ از بين برد. 47 تاكستانها و درختان انجيرشان را با تگرگهاي درشت خراب كرد. 48 رمهها و گلههايشان را با رعد و برق و تگرگ تلف كرد. 49 او آتش خشم خود را همچون اجل معلق به جان ايشان فرستاد. 50 او غضب خود را از ايشان باز نداشت بلكه بلايي فرستاد و جان آنها را گرفت. 51 همه پسران نخستزاده مصري را كشت. 52 آنگاه بنياسرائيل را از مصر بيرون آورد و آنها را همچون گله گوسفند به بيابان هدايت كرد. 53 ايشان را به راههاي امن و بيخطر راهنمايي كرد تا نترسند؛ اما دشمنان آنها در درياي سرخ غرق شدند.
54 سرانجام خدا اجداد ما را به اين سرزمين مقدس آورد، يعني همين كوهستاني كه با دست تواناي خود آن را تسخير نمود. 55 ساكنان اين سرزمين را از برابر ايشان بيرون راند؛ سرزمين موعود را بين قبايل اسرائيل تقسيم نمود و به آنها اجازه داد كه در خانههاي آنجا سكونت گزينند.
56 اما با اين همه، خداي متعال را امتحان كردند و از فرمان او سرپيچيدند و دستوراتش را اجرا نكردند. 57 مانند اجداد خود از خدا روي برتافتند و به او خيانت كردند و همچون كماني كج غير قابل اعتماد شدند. 58 بتكدهها ساختند و به پرستش بتها پرداختند و به اين وسيله خشم خداوند را برانگيختند. 59 وقتي او چنين بيوفايي از اسرائيل ديد، بسيار غضبناك گرديد و آنها را بكلي طرد كرد. 60 خيمه عبادت را كه در شيلوه برپا ساخته بود ترك كرد 61 و صندوق مقدس را كه مظهر قدرت و حضورش در بين اسرائيل بود، بدست دشمن سپرد. 62 بر قوم برگزيده خويش غضبناك گرديد و آنها را به دم شمشير دشمنان سپرد. 63 جوانانشان در آتش جنگ سوختند و دخترانشان لباس عروسي بر تن نكردند. 64 پيشوايان ديني آنها بدم شمشير جان سپردند و اجل به زنهايشان مجال نداد تا براي آنها سوگواري كنند.
راهنما
مزامير 77 و 78 . مزامير تاريخي