ترجمه قدیمی گویا
|
حكمت و علم خدا
براي سالار مغنّيان. مزمور داود
اي خداوند مرا آزموده و شناختهاي. 2 تو نشستن و برخاستن مرا ميداني و فكرهاي مرا از دور فهميدهاي. 3 راه و خوابگاه مرا تفتيش كردهاي و همه طريقهاي مرا دانستهاي. 4 زيرا كه سخني بر زبان من نيست، جز اينكه تو اي خداوند آن را تماماً دانستهاي. 5 از عقب و از پيش مرا احاطه كردهاي و دست خويش را بر من نهادهاي. 6 اين گونه معرفت برايم زياده عجيب است. و بلند است كه بدان نميتوانم رسيد.
7 از روح تو كجا بروم؟ و از حضور تو كجا بگريزم؟ 8 اگر به آسمان صعود كنم، تو آنجا هستي! و اگر در هاويه بستر بگسترانم اينك تو آنجا هستي! 9 اگر بالهاي سحر را بگيرم و در اقصاي دريا ساكن شوم، 10 در آنجا نيز دست تو مرا رهبري خواهد نمود و دست راست تو مرا خواهد گرفت.
11 و گفتم: «يقيناً تاريكي مرا خواهد پوشانيد.» كه در حال شب گرداگرد من روشنايي گرديد. 12 تاريكي نيز نزد تو تاريك نيست و شب مثل روز روشن است و تاريكي و روشنايي يكي است. 13 زيرا كه تو بر دل من مالك هستي؛ مرا در رحم مادرم نقش بستي. 14 تو را حمد خواهم گفت زيرا كه به طور مَهيب و عجيب ساخته شدهام. كارهاي تو عجيب است و جان من اين را نيكو ميداند. 15 استخوانهايم از تو پنهان نبود وقتي كه در نهان ساخته ميشدم و در اسفل زمين نقشبندي ميگشتم. 16 چشمان تو جنين مرا ديدهاست و در دفتر تو همه اعضاي من نوشته شده، در روزهايي كه ساخته ميشد، وقتي كه يكي از آنها وجود نداشت.
17 اي خدا، فكرهاي تو نزد من چه قدر گرامي است و جمله آنها چه عظيم است! 18 اگر آنها را بشمارم، از ريگ زياده است. وقتيكه بيدار ميشوم هنوز نزد تو حاضر هستم. 19 يقيناً اي خدا شريران را خواهي كشت. پس اي مردمان خون ريز از من دور شويد. 20 زيرا سخنان مكرآميز درباره تو ميگويند و دشمنانت نام تو را به باطل ميبرند. 21 اي خداوند آيا نفرت نميدارم از آناني كه تو را نفرت ميدارند، و آيا مخالفان تو را مكروه نميشمارم؟ 22 ايشان را به نفرت تام نفرت ميدارم. ايشان را دشمنان خويشتن ميشمارم.
23 اي خدا مرا تفتيش كن و دل مرا بشناس. مرا بيازما و فكرهاي مرا بدان، 24 و ببين كه آيا در من راه فساد است! و مرا به طريق جاوداني هدايت فرما.
علم كامل و مراقبت خداوند
اي خداوند، تو مرا آزموده و شناختهاي. 2 تو از نشستن و برخاستن من آگاهي. فكرهاي من از تو پوشيده نيست. 3 تو كار كردن و خوابيدن مرا زير نظر داري و از همه راهها و روشهاي من باخبر هستي. 4 حتي پيش از آنكه سخني بر زبان آورم تو آن را ميداني. 5 مرا از هر سو احاطه كردهاي و بادست خود مرا حفظ نمودهاي. 6 شناختي كه تو از من داري بسيار عميق است و من ياراي درك آن را ندارم.
7 از حضور تو به كجا ميتوانم بگريزم؟ 8 اگر به آسمان صعود كنم، تو در آنجا هستي؛ اگر به اعماق زمين فرو روم، تو در آنجا هستي. 9و10 اگر بر بالهاي سحر سوار شوم و به آنسوي درياها پرواز كنم، در آنجا نيز حضور داري و با نيروي دست خود مرا هدايت خواهي كرد. 11 اگر خود را در تاريكي پنهان كنم يا روشنايي اطراف خود را به ظلمت شب تبديل كنم، 12 نزد تو تاريكي تاريك نخواهد بود و شب همچون روز روشن خواهد بود. شب و روز در نظر تو يكسان است.
13 تو مرا در رحم مادرم نقش بستي و مرا بوجود آوردي. 14 تو را شكر ميكنم كه مرا اينچنين شگفتانگيز آفريدهاي! با تمام وجود دريافتهام كهكارهاي تو عظيم و شگفتانگيز است. 15 وقتي استخوانهايم در رحم مادرم بدقت شكل ميگرفت و من در نهان نمو ميكردم، تو از وجود من آگاه بودي؛ 16 بلـي، حتي پيش از آنكه من بوجود بيايم تو مرا ديده بودي. پيش از آنكه روزهاي زندگي من آغاز شود، تـو همه آنها را در دفتر خود ثبت كرده بودي. 17 خدايا، چه عالي و چه گرانبها هستند نقشههايي كه تو براي من داشتهاي! 18 درك عظمت آنها از فهم من بالاتر است. هر روز كه از خواب بيدار ميشوم كماكان خود را در حضور تو ميبينم.
19 خدايا، بدكاران را نابود كن! اي جنايتكاران از من دور شويد! 20 خداوندا، آنان درباره تو سخنان زشت بر زبان ميآورند و به تو كفر ميگويند. 21 پس اي خداوند، آيا حق ندارم از كساني كه از تو نفرت دارند، متنفر باشم؟ 22 آري، از آنها بسيار متنفر خواهم بود و دشمنان تو را دشمنان خود تلقي خواهم كرد!
راهنما
مزمور 139 : حضور مطلق و گستردة خدا و معرفت و دانش نامحدود او. او بر تمام افكار، سخنان و اعمال ما آگاه است و هيچ چيز از او مخفي نميباشد. جملة آخر اين مزمور يكي از ضروريترين دعاهاي موجود در كتابمقدس ميباشد.