ترجمه قدیمی گویا
|
(و اريحا به سبب بنياسرائيل سخت بستهشد، به طوري كه كسي به آن رفت و آمد نميكرد.) 2 و يَهُوَه به يوشع گفت: «ببين اريحا و مَلِكَش و مردان جنگي را به دست تو تسليم كردم. 3 پس شما يعني همة مردان جنگي، شهر را طواف كنيد، و يك مرتبه دور شهر بگرديد، و شش روز چنين كن. 4 و هفت كاهن پيش تابوت، هفت كَرِنّاي يوبيل بردارند، و در روز هفتم شهر را هفت مرتبه طواف كنيد، و كاهنان كَرِنّاها را بنوازند. 5 و چون بوق يوبيل كشيده شود و شما آواز كَرِنّا را بشنويد، تمامي قوم به آواز بلند صدا كنند، و حصار شهر به زمين خواهد افتاد، و هر كس از قوم پيش روي خود برآيد.» 6 پس يوشع بننون كاهنان را خوانده، به ايشان گفت: «تابوت عهد را برداريد و هفت كاهن هفت كَرِنّاي يوبيل را پيش تابوت خداوند بردارند.» 7 و به قوم گفتند:«پيش برويد و شهر را طواف كنيد، و مردان مسلح پيش تابوت خداوند بروند.»
8 و چون يوشع اين را به قوم گفت، هفت كاهن هفت كَرِنّاي يوبيل را برداشته، پيش خداوند رفتند و كَرِنّاها را نواختند و تابوت عهد خداوند از عقب ايشان روانه شد. 9 و مردان مسلح پيش كاهناني كه كَرِنّاها را مينواختند رفتند، و ساقه لشكر از عقب تابوت روانه شدند؛ و چون ميرفتند، كاهنان كَرِنّاها را مينواختند. 10 و يوشع قوم را امر فرموده، گفت: «صدا نزنيد و آواز شما شنيده نشود، بلكه سخني از دهان شما بيرون نيايد تا روزي كه به شما بگويم كه صدا كنيد. آن وقت صدا زنيد.» 11 پس تابوت خداوند را به شهر طواف داد و يك مرتبه دور شهر گردش كرد. و ايشان به لشكرگاه برگشتند و شب را در لشكرگاه به سر بردند.
12 بامدادان يوشع به زودي برخاست و كاهنان تابوت خداوند را برداشتند. 13 و هفت كاهن هفت كَرِنّاي يوبيل را برداشته، پيش تابوت خداوند ميرفتند، و كَرِنّاها را مينواختند، و مردان مسلح پيش ايشان ميرفتند، و ساقه لشكر از عقب تابوت خداوند رفتند، و چون ميرفتند (كاهنان) كَرِنّاها را مينواختند. 14 پس روز دوم، شهر را يك مرتبه طواف كرده، به لشكرگاه برگشتند، و شش روز چنين كردند.
15 و در روز هفتم، وقت طلوع فجر، به زودي برخاسته، شهر را به همين طور هفت مرتبه طواف كردند، جز اينكه در آن روز شهر را هفت مرتبه طواف كردند. 16 و چنين شد در مرتبة هفتم، چون كاهنان كَرِنّاها را نواختند كه يوشع به قوم گفت: «صدا زنيد زيرا خداوند شهر را به شما داده است. 17 و خود شهر و هر چه در آن است براي خداوندحرام خواهد شد، و راحاب فاحشه فقط، با هر چه با وي در خانه باشد زنده خواهند ماند، زيرا رسولاني را كه فرستاديم پنهان كرد. 18 و اما شما زنهار خويشتن را از چيز حرام نگاه داريد، مبادا بعد از آنكه آن را حرام كرده باشيد، از آن چيز حرام بگيريد و لشكرگاه اسرائيل را حرام كرده، آن را مضطرب سازيد. 19 و تمامي نقره و طلا و ظروف مسين و آهنين، وقف خداوند ميباشد و به خزانة خداوند گذارده شود.» 20 آنگاه قوم صدا زدند و كَرِنّاها را نواختند. و چون قوم آواز كَرِنّا را شنيدند و قوم به آواز بلند صدا زدند، حصار شهر به زمين افتاد. و قوم يعني هر كس پيش روي خود به شهر برآمد و شهر را گرفتند. 21 و هر آنچه در شهر بود از مرد و زن و جوان و پير و حتي گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشير هلاك كردند.
22 و يوشع به آن دو مرد كه به جاسوسي زمين رفته بودند، گفت: «به خانة زن فاحشه برويد، و زن را با هر چه دارد از آنجا بيرون آريد چنانكه براي وي قسم خورديد.» 23 پس آن دو جوان جاسوس داخل شده، راحاب و پدرش و مادرش و برادرانش را با هر چه داشت بيرون آوردند، بلكه تمام خويشانش را آورده، ايشان را بيرون لشكرگاه اسرائيل جا دادند. 24 و شهر را با آنچه در آن بود، به آتش سوزانيدند. ليكن نقره و طلا و ظروف مسين و آهنين را به خزانة خانه خداوند گذاردند. 25 و يوشع، راحاب فاحشه و خاندان پدرش را با هر چه از آن او بود زنده نگاه داشت، و او تا امروز در ميان اسرائيل ساكن است، زيرا رسولان را كه يوشع براي جاسوسي اريحا فرستاده بود پنهان كرد.
26 و در آنوقت يوشع ايشان را قسم داده، گفت: «ملعون باد به حضور خداوند كسي كه برخاسته، اين شهر اريحا را بنا كند؛ به نخستزادة خود بنيادش خواهد نهاد، و به پسر كوچك خود دروازههايش را برپا خواهد نمود.»
27 و خداوند با يوشع ميبود و اسم او درتمامي آن زمين شهرت يافت.
سقوط اريحا
مردم شهر اريحا از ترس اسرائيليها دروازههاي شهر را محكم بسته بودند و اجازه نميدادند كسي وارد يا خارج شود.
2 خداوند به يوشع فرمود: «من شهر اريحا را با پادشاه و سربازانش به تو تسليم ميكنم. 3و4 تمام لشكر شما بايد تا شش روز، و روزي يك بار شهر را دور بزنند. هفت كاهن پيشاپيش صندوق عهد، در جلو شما حركت كنند و هر يك از آنها يك شيپور كه از شاخ قوچ درست شده، در دست خود بگيرند. در روز هفتم در حاليكه كاهنان شيپور مينوازند شما بجاي يك بار، هفت بار شهر را دور بزنيد. 5 آنگاه وقتي صداي ممتد و بلند شيپورها را بشنويد، همه با هم با صداي بلند فرياد بزنيد تا حصار شهر فرو ريزد. آنوقت از هر سو به داخل شهر هجوم ببريد.»
6 يوشع كاهنان را احضار نمود و به ايشان گفت: «صندوق عهد را برداريد و هفت نفر از شما شيپور در دست بگيريد و جلو آن حركت كنيد.» 7 سپس به افرادش دستور داد تا شروع كنند به دور زدن شهر، در حاليكه مردان مسلح، پيشاپيش كاهنان حركت ميكردند.
8و9 پس طبق فرمان يوشع، مردان مسلح پيشاپيش كاهناني كه شيپور مينواختند حركت كردند. سپس كاهناني كه صندوق عهد را حمل ميكردند بدنبال آنها به حركت درآمدند. پشت سر آنها نيز بقيه سربازان روانه شدند. در تمام اين مدت شيپورها همچنان نواخته ميشد. 10 اما يوشع به افرادش گفتهبود كه حرف نزنند و فرياد برنياورند تا وقتي كه او دستور دهد.
11 آن روز صندوق عهد را يك بار به دور شهر گرداندند و پس از آن براي استراحت به اردوگاه باز گشتند و شب را در آنجا بسر بردند. 12و13و14 روز بعد، صبح زود يك بار ديگر شهر را به همان ترتيب دور زدند و دوباره باز گشتند و استراحت كردند. اين كار شش روز تكرار شد. 15 روز هفتم نيز صبح زود برخاستند ولي بجاي يك بار، هفت بار شهر را دور زدند. 16 در دور هفتم وقتي كاهنان شيپورها را با صداي ممتد و بلند نواختند يوشع به افرادش دستور داد: «با صداي بلند فرياد برآوريد، زيرا خداوند شهر را به ما تسليم كرده است! 17 اين شهر با هر چه كه در آن است حرام ميباشد، پس آن را بكلي نابود كنيد و فقط راحاب فاحشه را با كساني كه در خانه او هستند زنده نگهداريد، زيرا او از جاسوسان ما حمايت نمود. 18 مواظب باشيد كه چيزي را به غنيمت نبريد، چون همه چيز حرام است. اگر چيزي براي خود برداريد قوم اسرائيل را به مصيبت و نابودي دچـار خواهيد كـرد. 19 اما طلا و نقره و ظروف مسي و آهني از آن خداوند خواهد بود و بايد به خزانه او آورده شود.»
20 پس قوم اسرائيل وقتي صداي بلند شيپور را شنيدند، با صداي هر چه بلندتر فرياد برآوردند. ناگهان حصار شهر اريحا دربرابر اسرائيليها فرو ريخت! بنابراين قوم اسرائيل از هر سو به داخل شهر هجوم بردند و آن را تصرف كردند. 21 هر چه كه در شهر بود از بين بردند زن و مرد، پير و جوان، گاو و گوسفند و الاغ، همه را از دم شمشير گذراندند.
22 در اين هنگام يوشع به آن دو مردي كه قبلاً براي جاسوسي به اريحا فرستاده شده بودند، گفت: «به قول خود وفا كنيد و به خانه آن فاحشه برويد و او را با كساني كه در خانهاش هستند، نجات دهيد.»
23 آن دو نفر رفته، راحاب را با پدر و مادر و برادران و ساير بستگانش آوردند و ايشان را بيرون اردوگاه اسرائيل جا دادند. 24 بعد از نجات راحاب و خانواده او، اسرائيليها طلا و نقره و ظروف مسي و آهني را براي خزانه خانه خداوند جمع نمودند و شهررا به آتش كشيدند. 25 بدين ترتيب، يوشع راحاب و بستگانش را كه در خانهاش بودند زنده نگاه داشت. آنها تا به امروز با قوم اسرائيل زندگي ميكنند، زيرا راحاب آن دو جاسوس را كه يوشع به اريحا فرستاده بود، در خانه خود پناه داد.
26 بعد يوشع اخطار نموده، گفت: «لعنت خداوند بر كسي كه اقدام به بازسازي شهر اريحا كند. او به قيمت جان پسر ارشدش پايههاي آن را خواهد نهاد و به قيمت جان پسر كوچكش دروازههاي آن را برپا خواهد نمود!»
27 شهرت يوشع در همه جا پيچيد، زيرا خداوند با وي بود.
راهنما
باب 6 . سقوط اريحا
اريحا به كمك مستقيم خدا تصرف شد، به اين منظور كه در آغاز پيروزيهاي اسرائيل بر اقوام قدرتمندتر، به آنها اعتماد بخشد. قوم تحت هدايت صندوقچة عهد خداوند، و با دميدن شيپورها، بمدت 7 روز شهر را محاصره كردند. در بالاي سرشان لشكرهاي خداوند، در انتظار ساعت موعود بودند (5 : 14)؛ در روز هفتم با به صدا درآمدن شيپورها، ديوارها فرو ريخت.
طبق نبوتي شگفت آور، هر كسي كه بخواهد شهر را دوباره بنا كند، مورد لعنت قرار خواهد گرفت (26، به اول پادشاهان 16 : 34 مراجعه كنيد).
اريحا 10 كيلومتر از اردن فاصله داشت، و جلجال كه مقر فرماندهي يوشع بود، در ميانة راه قرار داشت.
ديوار اريحا حدود 7 هكتار را ميپوشاند. اريحا از شهرهاي حصارداري بود كه جمعيت انبوه آن دور و اطراف را در خود جاي ميداد.
در زمان عهد جديد شهر اريحا در حدود 5/1 كيلومتري جنوب خرابههاي اريحاي عهدعتيق قرار داشت. امروزه روستاي اريحا در 5/1 كيلومتري جنوب شرقي آن قرار دارد.
نكات باستانشناختي:
دكتر «جان گارستنگ»، مدير مدرسة انگليسي باستان شناسي در اورشليم و بخش آثار باستاني دولت فلسطين، در ويرانههاي اريحا به حفاري پرداخت (36 - 1929). او شواهدي از آثار سفالي بدست آورد مبني بر اينكه شهر در حدود سال 1400 ق. م. ويران شده بود و اين تاريخ مصادف است با زمان يوشع. و نيز در حفاريهاي خود به شواهدي دست يافت كه گزارش كتابمقدس را بطور قابل ملاحظهاي تأييد ميكنند.
«حصار شهر به زمين افتاد» (20). دكتر گارستنگ دريافت كه ديوار شهر حقيقتاً به «زمين افتاده بود.» ديوار دو جدار داشت كه 5 متر از يكديگر فاصله داشتند. ديوار بيروني 2 متر و ديوار دروني 4 متر ضخامت داشت وارتفاع هر دو حدود 10 متر بود. ديوارها بر پايههاي ناهمواري از آجر ساخته شده بودند كه هر يك از آجرها 10 سانتيمتر ضخامت و حدود 75 سانتيمتر طول داشتند، و خود در ملاط گِل قرار داده شده بودند. دو ديوار بوسيلة خانههايي كه بر بالاي ديوارها بنا شده بودند، به يكديگر متصل ميشدند. خانة راحاب «بر بالاي ديوار» از همين خانهها بود. دكتر گارستنگ متوجه شد كه ديوار بيروني به سمت بيرون خراب شده و بر دامنة تپه ريخته بود، و در همان حال ديوار دروني را با خانههايي كه بر آن قرار داشتند، به دنبال خود كشيده بود، و لاية آجرها كه بر دامنة تپه ريخته بود در پايين دامنه بتدريج نازكتر ميشد. ديوارهاي پاية قصر، كه از 4 رديف سنگ تشكيل شدهاند، همچنان باقي مانده و به سمت بيرون كج شدهاند. به تصور دكتر گارستنگ نشانههايي بچشم ميخورد مبني بر اينكه ديوار شهر در اثر زلزلهاي خراب شده (كه آثار اين زلزله را ميتوان ديد)، و اين روشي است كه احتمالاً خدا براي خرابي اريحا بكار برده است.