بهشت از آنِ کیست؟

هرگاه از ما سئوال نمایند که بهشت از آن کیست، چه جوابی خواهیم داد؟ حتماً خواهیم گفت که بهشت از آن کسانی می باشد که اوامر الهی را بدون کم و کاست به جا آورند و بدون عیب و نقص و خطا زندگی خود را وقف خدمت به خدا و کمک به دیگران نموده و در اطاعت و تقدس و تقرب به خالق خویش قصور نورزیده باشند. به طور خلاصه خواهیم گفت، بهشت از آن کسانی است که پاک بوده و در طول زندگی مرتکب خطایی نشده اند.

 

در حقیقت آنانی که چنین عقیده و منطقی داشته باشند و اطاعت و عمل نمایند، واقعاً جواب بسیار نیکو و پسندیده ای دارند. اما نکته ای مهمتر و سئوالی مهمتر از آنچه که گفته شد وجود دارد و آن این است که آیا در این دنیای پهناور و در زیر این آسمان نیلگون، یک نفر پاک و بی گناه یافت می شود که بتواند در حضور خالق این جهان ایستاده بگوید، من پاک و بی گناه می باشم و این لیاقت را دارم که وارد بهشت خدا شوم؟

هرگاه با واقع بینی به ادبیات جهان و گفتۀ شعرا و عرفا بنگریم، خواهیم دید که انسان در دنیا مجرم و سرکش و گناهکار شناخته شده و مورد نکوهش واقع گردیده است. انسان به توبه و بازگشت از گناه و تقدس دعوت شده، به طوری که کلیۀ شعرا و عرفا نه فقط به خطایا و گناهان خویش اقرار و اعتراف کرده اند بلکه از خدا تقاضای مغفرت می کنند و تمام بشر را نیز مجرم و گناهکار معرفی می نمایند.

حال به گفتۀ شاعر و عارف نامی سوزنی سمرقندی توجه می نماییم که چگونه به طرز ناگواری به گناه و خطایای خود اعتراف کرده، می گوید:
رفتم به دام دیــــــو و فتــــادم بـه دام او ز دیـو دیوتر گشتـم و از سیرت تبـــاه
یک روز بی گنه نبودم به عمر خـویش گویـا بوده بی گنهـــی نزد مـــن گنـــاه
هرگونه گناه ز اعضـــــای مـن بـرُست چـــون از زمیـن نـم زده هرگونه گیـاه
فردا به روز حشر که امـروز منکرنــد اعضای مـن بود بر اعمال من گــــواه
عصیان کنی و جای مطیعان طمع کنی بسیار کَلـه هاست به سودای ایـن کلاه
ایضاً می فرماید:
ز هر بدی که گویی هــزار چندانــــــــم مــرا نداند کس بدان گونـه که من دانـم
در آشکار بدم، در نهان ز بـد بدتــــــرم خــدای دانــــد و بس آشکار و پنهانـــم
به یک صغیره را بنمایـم شیطان بــــود به صد کبیره کنـــون راهنمای شیطانـم
بدی فروشند و نیکی ستانند و مـن بدین تجارت از او شادمـــــان و خندانــــــم


شاعر و سخن سرای پارسی، سعدی نیز چنین می گوید:
سعدیا راستی ز غیر مجوی، چونکه در وجود خودت نمی یابی.


باباطاهر عریان نیز چنین می گوید:
من آن رندم که عصیان پیشه دیرم به دستی جام و دستـی شیشه دیـرم
اگر تو بی گناهی رو ملک شــــــو مـن از آدم و حوا ریشــــه دیــــرم


عارف نامی اوحدی اصفهانی نیز درباره گناه آدم چنین می گوید:
گر بهشت عـــدن نفـروشــــی بیک گندم هم تو از جو کمتر ارزی هم تو از آدم نباشی


حافظ شاعر عالیقدر شیراز نیز گوید:
پدرم روضه رزوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگــر من بجـــــوی نفروشم


شاعر دیگری نیز گوید:
بدتر زانم که خواهی گفتــن آنی و لیکن عیب من چون من ندانی
و نیز شاعر دیگر گوید:
تو امثال گشتی با ما وصـــــا ل کجا دانـــــــی عیب هفتــاد سال


شیخ بهایی نیز گوید:
جد تو آدم بهشتش جـــای بــــود قدسیان کردنـــــد بهر آن سجود
یک گنه چون کرد گفتندش تمام مُذنبی مُذنب، برو بیـرون خرام
تو طمع داری که با چندین گناه داخل جنت شـــوی ای رو سیاه


دوستان عزیز، نه فقط ادبیات جهان انسان را مجرم و گناهکار و محکوم دانسته و به پاکی و تقدس دعوت می نماید و نه فقط شعرا و عرفا به گناه و خطایای خویش معترف شده و دیگران را هم مقصر می دانند، بلکه وقتی به کتب مقدسه الهی و گفتار انبیاء راستین خدا می رسیم به طریقی عجیب و انکارناپذیری نشان می دهند که انسان سرکش، نامطیع، خودخواه، گناهکار و مایل به خطا و بدی می باشد. چنانکه داود نبی در کتاب زبور خود می فرماید: خدا از آسمان بر بنی آدم نظر کرده تا ببیند که آیا فهیم و طالب خدایی هست. همه انسانها مرتد شده با هم فاسد گردیده اند. نیکوکاری نیست یکی هم نیست. جمعیاً گمراه و فاسد شده اند.

داود نبی نه فقط راجع به گناه اهل عالم می فرماید بلکه درخصوص گناه و خطایای خویش نیز اقرار و اعتراف کرده می گوید: ای خدا، گناهانم مرا احاطه کرده، به طوری که نمی توانم دید، شمارش آنها از موهای سرم زیاده شده است. من به گناهان خود اعتراف می کنم و خطایایم همیشه در نظرم می باشند. با پدران خود گناه کرده و عصیان ورزیده، شرارت نموده ایم. و نیز می فرماید: ای خداوند اگر گناهان را به حساب آوری کیست که در حضور تو تواند ایستاد. اشعیاء نبی می فرماید: وای بر من که هلاک می شوم، زیرا که مردی ناپاک لب هستم و در میان قومی ناپاک لب ساکنم. ای خداوند گناهان ما به ضد ما شهادت می دهند. چون که خطایای ما با ماست و گناهان خود را می دانیم که مرتد شده ترا انکار نموده ایم. جمیع ما نجس شده ایم و اعمال عادله ما، مانند لتۀ ملوث می باشد و همگی مثل برگ پژمرده شده، گناهان ما مثل باد ما را می ربایند.

ارمیاء نبی نیز می فرماید: ما با خجلت در گناهان خود می خوابیم و رسوایی ما، ما را می پوشاند زیرا که هم ما و هم پدران ما، از طفولیت خود تا به امروز به خدای خود گناه ورزیده و به کلام مقدس او گوش نداده ایم. همچنین می گوید: ای خداوند ما به شرارت خود و عصیان پدران خویش اعتراف می نماییم. زیرا که به تو گناه ورزیده ایم. دانیال نبی نیز درباره گناه عموم قوم چنین می گوید: ای خداوند، ما گناه و شرارت و عصیان ورزیده ایم و تمرد نموده از فرمان تو و احکام مقدست تجاوز کرده ایم. چونکه به انبیایی که به اسم تو به پادشاهان و سروران و پدران ما و به تمامی قوم زمین سخن گفتند، گوش ندادیم. همچنین می گوید: ای خدا، عدالت از آن توست، اما رسوایی و شرمندگی از آن ما می باشد. عزرای کاهن که رهبر اسیران قوم یهود بود، به جهت بنای مجدد دیوارهای اورشلیم، پس از آزادی آنها به وسیله کورش و داریوش پادشاهان ایران، درباره گناهان قوم یهود چنین می گوید: در وقت هدیه شام از تذلل خود برخاسته با لباس و ردای دریده به زانو درآمدم و دست های خود را به سوی یهوه خدای خویش به طرف آسمان برافراشته گفتم که ای خدای من، شرم دارم و از بلند کردن روی خود به سوی تو خجلت دارم، چون که گناهان ما، بالای سرِ ما از حد زیاده شده است، و تقصیرهای ما تا به آسمان برافراشته گردیده است. ما از ایام پدران خود تا به امروز مرتکب تقصیرهای عظیمی شده ایم.

نه فقط ما، بلکه پادشاهان و کاهنان ما نیز به گناه آلوده شده اند. نحمیاء نبی نیز این طور دعا کرده می فرماید: آه ای خدای من و خدای آسمان ها و زمین که خدای عظیم و مهیب می باشی، دعای بنده خود را که روز و شب درباره بندگانت می نمایم اجابت فرما. زیرا ما به گناهان و خطایایی که به تو ورزیده ایم، اقرار و اعتراف می کنیم. چونکه هم من و هم خاندان پدرم گناه کرده و به درستی، به ضد کلام و اوامر مقدس تو عصیان ورزیده ایم و تا به امروز نیز اوامر و احکام ترا که به بنده خود موسی امر فرموده ای نگاه نداشته و از آن اطاعت ننموده ایم، بلکه برخلاف آن رفتار کرده ایم و خواسته خود را بر فرامین مقدس تو مقدم شمرده ایم. حضرت ایوب نیز به حضور خدا دعا کرده می گوید: ای خدای من از راه گوش درباره تو شنیده بودم، لیکن الآن چشم من ترا می بیند، از این جهت از خویشتن کراهت دارم و در خاک و خاکستر نشسته در حضورت توبه می نمایم و در انتظار فیض و رحمت تو می باشم. داود در کتاب زبور در حضور ناتان نبی به گناه و خطایای خویش اعتراف کرده می گوید: ای خدا، برحسب رحمت خود بر من رحم فرما و به حسب کثرت رأفت خویش مرا از گناه طاهر گردان زیرا که من به معصیت خود اعتراف می کنم و گناهم همیشه در نظر من است. به تو و به تو تنها گناه ورزیده و در نظر تو این بدی را مرتکب گردیده ام. اینک در معصیت سرشته شده ام و مادرم در گناه به من آبستن گردیده است. مرا با زوفا پاک کن تا طاهر گردم، مرا شستشو ده تا از برف سفیدتر شوم. روی خود را از گناهانم بپوشان و همه خطایای مرا محو ساز، ای خدا دل طاهر در من بیافرین و روح مستقیم در باطنم تازه بگردان.

خواننده گرامی وقتی که به کتاب انجیل می رسیم، می بینیم که پولس رسول، که یکی از بزرگترین خدمت گذاران ملکوت الهی می باشد، به گناه خود چنین اعتراف می کند: من کمترین رسولان عیسی مسیح می باشم و لایق آن نیستم که رسول خوانده شوم، زیرا که بر کلیسای خدا جفا می رساندم. می گوید: وای بر من زیرا که مرد شقی می باشم. چون که آنچه لازم بود انجام دهم نداده ام. ولی آنچه که نمی بایستی انجام دهم انجام داده ام. یوحنای رسول نیز می گوید: اگر گوییم که گناه نداریم خود را گمراه می کنیم و راستی در ما نیست و خدا را هم دروغگو می شماریم. ولی اگر به گناهان خود اعتراف کنیم او امین و عادل است که ما را بیامرزد و ما را از هر -ناراستی پاک سازد. دوست گرامی، بر طبق آنچه که تذکر داده شده است، می بینیم که بیماری گناه نه فقط در انسان های عادی راه یافته و آنها را آلوده ساخته، بلکه دامنگیر اولیاء و انبیاء و حتی پیام آوران و رسولان خداوند نیز شده است. چنانکه در انجیل نیز به طور مشخص آمده است. در آن شبی که عیسی مسیح را محاکمه می کردند، پطرس استاد خود را سه بار انکار می کند و می گوید: من او را نمی شناسم. شاعر فارسی زبان درباره گناه عام نیز چنین می گوید:
به روزی که از فعل پرسند و قول علــوم العزم را تن بلرزد ز هول
به جایـــی که دهشت خورند انبیاء تــــو عــذر گنه چــــه داری، بیا


پس معلوم شد که این تنها کتاب مقدس نیست که انسان (فرزندان آدم) را گناهکار معرفی می کند، بلکه ادبیات جهان، شعرا و عرفا را نیز گناهکار می شمارد.
کلیه دستگاههای انتظامی جهان نیز خود دلیلی بر این امر هستند. شهربانی، دادگستری زندان، قوانین کشوری و لشکری، دانشگاههای حقوق، وکلای مدافع حقوق، سازمان های حقوق بشر، دیوار اطرف منازل مردم، همه برای جلوگیری از تجاوزات و اعمال گناه آلود بشر به وجود آمده اند. گذشته از آنچه که گفته شد، متوجه این نکته نیز هستیم که میلیون ها انسان به عنوان پلیس و نگهبان در سرتاسر جهان استخدام گردیده اند تا شاید بتوانند جلوی تجاوزات مردم را بگیرند و آرامش نسبی بر روی کره زمین برقرار دارند. اما هنوز هم آن آرامش واقعی در هیچکدام از سرزمین های فعلی به وجود نیامده است. در صورتی که قسمت بزرگی از بودجه سالیانۀ بیشتر کشورها برای آرامش و امنیت در جهان مصرف می شود.

گذشته از آنچه که گفته شد، هرگاه به محیط و محل سکونت خود نگاه کنیم و به بی عدالتی هایی که از مردم جهان برای مزاحمت همدیگر دیده می شود توجه داشته باشیم و همچنین به جنگ ها و کُشت و کُشتارهای بی رحمانۀ مردم، زناکاری ها، دزدی ها، دروغگویی ها، رشوه گیری ها، همه و همه گناهکار بودن مردم جهان را نشان می دهند. مخصوصا ً وقتی که با دقت به اعمالی که از خودمان سر می زند توجه داشته و به وجدان خود رجوع کنیم نه فقط محکومیت خود را تصدیق خواهیم کرد، بلکه قبول خواهیم نمود که تمامی بشر گناهکار و در حضور خدا محکوم و مقصر و شرمسار می باشند. حضرت آدم که اولین خلقت انسان به دست خدا بود، فقط یک امر از طرف خدا به او و حوا داده شد که لازم بود از آن اطاعت نمایند. اما متأسفانه نتوانستند در انجام آن یک فرمان، امین بمانند بلکه از آن سرپیچی کرده محکوم به مرگ گردیدند. انسان هایی که در حال حاضر هزاران امر و نهی دارند چگونه می توانند همۀ آنها را به جا آورند و لغزش نخورند و مرتکب گناه و معاصی نشوند. خواننده گرامی ما، در مقابل اوامر خالق این جهان شکست خورده و گناهکاریم. اگر کسی را شما می شناسید که در مقابل اوامر ملکوتی الهی امین و بی گناه مانده است در واقع او شایستۀ تحسین و تبریک می باشد.

بر طبق کتاب مقدس و اقرار انبیاء، بر طبق ادبیات جهان و اقرار و اعتراف شعرا و عرفا و به دلیل وجود دستگاههای انتظامی جهان و بر طبق شهادت وجدان خودمان، درمی یابیم که همه گناهکار و نسبت به فرمان خالق خویش سرکش و متمرد می باشیم. چنانکه اشعیاء نبی می فرماید: تمامی سر بیمار و تمامی دل مریض است. از کف پا تا به سر در آن تندرستی نیست. بلکه جراحات و کوفتگی و زخم متعفن است که نه بخیه شده و نه بسته گشته و نه به روغن التیام یافته است. سلیمان نبی نیز می فرماید: آیا کسی هست که در حضور خالق این جهان ایستاده بگوید، من بی گناه هستم. پس به این نتیجه می رسیم که قبول کنیم و بگوییم که جمیع آدمیان گناهکارند و کسی نیست که لیاقت دخول به بهشت جاودان را داشته باشد. پس این بهشت که به وسیله انبیاء و رسولان خدا خبر آن به ما رسیده است، متعلق به چه کسانی می باشد؟ کلام خدا نشان می دهد که همه گناه کرده و از جلال خدا قاصر می باشند. هرگاه هر گناهی که مرتکب شده ایم یک قدم ما را از خدا دور ساخته باشد باید درک کنیم که از رحمت خدا چقدر دور افتاده ایم. و یا هرگاه هر گناهی که مرتکب شده ایم آن را چون آجری به دور خود چیده باشیم، زندانی برای خود ساخته ایم که همانند برجی بلند، سر آن به آسمان رسیده و خودمان را در آن زندانی کرده ایم. بدون داشتن روزنه امید در ظلمت به سر می بریم.

در حقیقت و به تمام معنی، ما در گناه محبوس هستیم، اما فکر می کنیم که آزادیم. هرگاه درست فکر کنیم، اعمال و خواسته های غیراخلاقی و انسانی ما انسان ها است که جهان زیبا و پر از رحمت و آرامش خداوندی را به صورت جهنمی سوزان و دردناک مبدل ساخته و خود را در آن محبوس ساخته ایم. یعنی در آن زندانی که به وسیله اعمال ناپسند خود به گرد خویش بنا نموده ایم. بر طبق قانون، هر انسانی که مرتکب عمل گناه آلودی می شود و گناه او برملا می گردد، به زندان افکنده خواهد شد و نمی تواند از آن خارج گردد مگر در دو حالت، اول اینکه جریمه خطای خویش را بپردازد. دوم اینکه شخص واجد شرایطی که خارج از زندان باشد، از او ضمانت نموده تا آزاد گردد. همه آنانی که به جرم اعمال خلاف اخلاق در زندان به سر می برند، هیچکدام نمی توانند برای همدیگر ضمانت کنند و آزاد شوند. حتی اگر ثروتمندترین و با نفوذترین شخص جهان باشند. بلکه لازم است که شخصی خارج از زندان، که به نیکویی و نیک نامی معروف است در این مورد ضمانت دهد تا شخص مجرم از زندان آزاد شود. در این صورت هیچکدام از ما نمی توانیم برای آزادی شخص گناهکاری ضمانت نماییم، چونکه ما هم زندانی هستیم و اسیر خطای خویش می باشیم.

در عالم جسمانی نیز دیده شده، هنگامی که پدری می بیند فرزندش در اثر عمل گناه آلودی به زندان افکنده شده، محزون می شود و از تمام قدرت و توان خود استفاده می کند تا فرزندش را نجات دهد. عیسی مسیح، خدا را پدر و ما را فرزندان او می داند. هرگاه این تعلیم را پذیرفته و قبول کنیم که خدا پدر بنی نوع بشر می باشد و ما فرزندانش، لازم است که قبول کنیم محبت خدا نسبت به ما بیش از محبت یک پدر جسمانی در حق فرزندش می باشد. پس بایستی قبول نماییم که پدر آسمانی ما به طریق اولی در فکر نجات و رهایی ما از زندان گناهی است که برای خود در زندگی درست کرده ایم و در آن محبوس می باشیم. از این جهت لازم است که ما خداوند کریم و مهربان را سپاسگزار باشیم که محبت بی کرانش را از ما عاصیان و خطا رفته گان دریغ نداشته است. محبت این خالق مهربان به وسیله ظهور عیسی مسیح در این عالم برای ما روشن و آشکار شده است. چنانچه یوحنای رسول بیان داشته و می گوید: خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد. یوحنا 3 : 16 . بر طبق کلام خدا و پیشگویی های انبیاء، منظور از پسر همان عیسی مسیح است. همان وجود بی گناهی است که خارج از زندان گناه می باشد.

اشعیاء نبی صدها سال قبل از تولد عیسی مسیح و ظهور او، پیشگویی کرده، می فرماید: او (عیسی مسیح) هیچ گناهی نکرد و مکر بر زبانش یافته نشد. بلکه گناهان بسیاری را بر خود گرفت و برای خطاکاران شفاعت نمود. به دلیل همین پاکی و بی گناهیش بود که توانست برای زندانیان در گناه نزد پدر آسمانی خود یعنی خدای مهربان با خون خود ضمانت کرده ایمان آورندگان را از زندان گناه رهایی بخشد. پولس، رسول عیسی مسیح می فرماید: خدا ما را نجات بخشید، اما نه به وسیله اعمال نیکویی که ما انجام داده بودیم بلکه برحسب اراده خود و آن فیضی که به وسیله عیسی مسیح به ما اسیران زندان گناه عطا فرمود. محض فیض نجات یافته اید، که این از شما نیست بلکه بخشش خداست و نه از اعمال شما تا به اعمال حسنه خود فخر نکنید. عیسی مسیح همان فیضی است که از طرف خدا به طور مجانی به ما بخشیده شده است. یعنی بدون آنکه ما (زندانیان گناه) اعمال نیکی را انجام داده باشیم، به وسیله تسلیم به او از زندان گناه رهایی یافته مستحق آن بهشت جاودان گردیده ایم. زنی ننگین و گنه کار که بر طبق شریعت تورات مستحق مرگ و سنگسار شدن بود.

به وسیلۀ ایمان و تسلیم به عیسی مسیح نه فقط جانش از مرگ حتمی رهایی یافت بلکه روح او نیز از زندان گناه رهایی یافته مستحق رفتن به بهشت جاودان گردید. عیسی باجگیری خائن را به نام متی، که از قوم خداپرست باج گرفته به رومیان بت پرست می داد، خواند تا خادم ابدی خدا و انسان گردد که نه فقط در حیات خود به خدمت ملکوت و نجات گناهکاران مشغول شود بلکه آنچه را که راجع به خدمات عیسی مسیح به رشته تحریر درآورده چه در گذشته و حال، بلکه تا انقضای این جهان به جهت ارشاد انسان و هدایت به بهشت مفید بوده و خواهد بود. شخص دزدی که با مسیح به صلیب کشیده شد، با ایمان و تسلیم به عیسی مسیح وعدۀ داخل شدن به بهشت را از مسیح دریافت داشت و از زندان گناه که برای خود در این دنیا به وسیله اعمال شرارت بارش ساخته بود رهایی یافت و داخل بهشت گردید. اعمال و انجام کارهای نیک موجب نجات و رفتن به بهشت نمی شوند چون که خوب بودن و نیکویی کردن وظیفه هر انسانی است. عیسی مسیح به ما می گوید، هرگونه عمل نیکویی که از ما به ظهور برسد باید بگوییم که ما غلامان بی منفعتی هستیم برای خدا، چون وظیفه خود را به کمال نرسانده ایم. هفتصد و پنجاه سال قبل از ظهور عیسی مسیح، اشعیاء نبی پیشگویی کرده گفت: به دلهای خائف بگویید که قوی باشید و نترسید، اینک خدای شما می آید و شما را نجات خواهد داد. آنگاه چشمان کوران باز خواهد شد و گوش های کران مفتوح خواهد گردید. لنگان مثل غزال جست و خیز خواهند نمود و زبان گنگان خواهد سرایید. عیسی مسیح در زمان خدمتش فرمود: روح خداوند بر من است زیرا مرا مسح کرده است تا مسکینان را بشارت دهم. مرا فرستاده است تا شکسته دلان را التیام بخشم و اسیران را به رستگاری و محبوسان را به آزادی ندا کنم و از سال پسندیده خدا ندا نمایم و جمیع ماتمیان را تسلی دهم.

خود خالق این جهان قبل از تولد عیسی مسیح درباره او چنین فرموده است: من که یهوه هستم دست ترا گرفته نگاه خواهم داشت و ترا عهد قوم و نور امتها خواهم گردانید تا چشمان کوران را بگشایی و اسیران گناه را از زندان و نشینندگان در ظلمت را از محبس بیرون آوری، که در آن روز کران کلام کتاب را خواهند شنید و چشمان کوران از میان ظلمت و تاریکی خواهند نگریست.

خواننده گرامی عیسی مسیح بر طبق مأموریتی که داشت تا ما را از زندان گناه آزاد ساخته، مستحق بهشت گرداند، بر در قلب های ما ایستاده می کوبد و در انتظار آن است که ما در قلب های خود را به روی او بگشاییم تا داخل شده، تکبر، نفرت، جاه طلبی، غیبت، خودخواهی، کینه ورزی، پول پرستی، شهوات و طمع را که ریشۀ همۀ بدی هاست از درون دل ها برکند و قلب های ما را در تصرف خود گرفته در آن فرمانروا گردد. تا روح محبت، برادری، خدمت، فداکاری، نیکویی، راستی، سلامتی، تقدس و پاکی و آرامش و انسان دوستی و صمیمت و ایمان را در درون دل های ما مستقر نماید و شایسته آن گرداند و مقام فرزندخواندگی خود را که به وسیله گناه از دست داده بودیم و به وسیله ایمان و تسلیم به عیسی مسیح آن را باز یافته ایم، تا حیات جاودانی حفظ نماییم.

در خاتمه می خواهم بر طبق اعتقاد و ایمان مسیحی عرض کنم که بهشت برای شخص ایماندار به مسیح، بودن با خداست چه در این جهان و چه در آن جهان و جهنم جدایی از خداست چه در این جهان و چه در آن جهان. انبیاء راستین خدا برای همین به این جهان آمدند تا انسان را به بهشت دعوت نمایند. آنانی که دعوت خدا را پذیرفته و به تمام وجود تسلیم فرمان او می باشند، در همین جهان در بهشت می باشند و زندگی بهشتی دارند. پس جواب ما به سئوال بهشت از آن کیست این است که بهشت از آن کسانی می باشد که با خدا همکاری دارند و با او زیست می نمایند و با ضمانت عیسی مسیح از زندان گناه نجات یافته به انجام اوامر او مشغول هستند.

  • مطالعه 1901 مرتبه

مطالب مرتبط

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96
  • 97
  • 98
  • 99
  • 100
  • 101
  • 102
  • 103
  • 104
  • 105
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • 112
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • 120
  • 121
  • 122
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • 127
  • 128
  • 129
  • 130
  • 131