شوربختانه برخورد بسیاری از مسیحیان با مرگ به گونهای است که گویا این پدیده هیولایی است در خور نابودی که بایستی با دعا و نیایش به جانش افتاد و هرگونه که شده آن را نابود کرد. حال آنکه کتابمقدس به روشنی زور آور بودنِ مرگ را با نیروی محبت در ترازویی قرار میدهد که هر دو کفه آن با هم برابرند. به گفتهای دیگر، مرگ همانند محبت، نیرومند است. همانگونه که هیچ چیز نمیتواند جلوی محبت را بگیرد، جلودار مرگ نیز نمیتواند چیزی باشد (غزل غزلها 8 : 6).
اکنون پرسش اینجاست که آدمی ترسی از محبت ندارد، ولی چرا واژه مرگ هستی او را به لرزه درمیآورد و خواب از چشمان وی میرباید؟ شاید پاسخ در پیآمد آنهاست؛ نخستین به پیوند میانجامد و دومین به جدایی. محبت در ظاهر پیوند ایجاد میکند، حال آنکه مرگ جدایی به بار میآورد. ولی پایان ماجرا چیز دیگری است!
آنچه در دوران کودکی توجه مرا به خود جلب میکرد، گلهای کوچک و زیبایی بود که در بوته خار مشاهده میکردم. با گذشت زمان دریافتم که گونههای متفاوت گیاهان ِ خاردار گلهای زیبا دارند. به راستی که آفریدگار جهان هستی زشتی و زیبایی را کنار هم قرار داده تا در حالی که از زیبایی گل لذت میبریم دردناک بودن خار را نیز از یاد نبریم.
خار نماد ِ نفرینِ ایزدی است. هنگامی که نخستین بشر قانون ِ خدا را شکست و نافرمانی نمود، نفرین ِ مرگ و رویش ِ خار و خسک پیآمد آن شد (پیدایش3: 17- 18). ولی با کمال شگفتی مشاهده میکنیم که همین نفرین مرگ را خداوند وسیلهای قرار داد تا محبت خود را به جهانیان بشناسانَد. عیسای مسیح با جانفشانی خود بر روی صلیب نه تنها مزه تلخ مرگ را چشید و زشتی آن را دید، بلکه نماد آن نفرین را نیز بر سر داشت که تاجی بافته از خار بود (یوحنا 19: 2).
با قرار گرفتنِ تاج ِ خار بر سر مسیح، نفرین ِ مرگ در زندگی ایمانداران ِ مسیحی برای همیشه برداشته شد و مرگ ِ ناخوشایند به برکتی تبدیل گردید که پولس ِ فرستاده آن را « سود » مینامد نه ضرر یا خُسران (فیلپیان 1: 21). از سوی دیگر، مرگ ِ مسیح صاحب قدرت مرگ را که ابلیس بود، به زیر کشید و برای همیشه قدرتش را تباه کرد (عبرانیان 2: 14). از این رو، کلیدهای مرگ و دنیای مردگان با مرگ و رستاخیز عیسای مسیح نزد او قرار دارد (مکاشفه 1: 18) و ابلیس نمیتواند هیچگونه نقشی در مرگ ما داشته باشد.
اسقف ِ شهید هایک هوسپیان، چه نیکو در یکی از سرودهایش درباره عیسی مسیح گفته است : « مرگ و حیات ما فقط به خواست توست!» بنابراین، اگر بپذیریم که مرگ ما به خواست عیسای مسیح است، پس نباید ترس و بیمی به دل راه دهیم، زیرا او برای همیشه ما را از بندگی ِ ترس ِ مرگ آزاد کرده است (عبرانیان 2: 15) و خواست او نمیتواند برای ما بد باشد.
بله، خار مرگ، هر کس را دردمند میسازد ولی باید باور کنیم که مرگ ِ ما دارای زیبایی ِ ویژه است. چرا مرگ ِ ایمانداران ِ مسیحی زیباست؟ کتابمقدس چه چیزهایی در این باره به ما آموزش میدهد؟
چرایی نخست برای زیبایی مرگ ما این است که این رویداد از دید خداوند ارزش ِ فراوان دارد. داوود در مزمور 116 آیه 15 میفرماید: «موت ِ مقدسان خداوند در نظر وی گرانبهاست.» همان گونه که ما برای به دست آوردن ِ یک چیز ِ گرانبها روزشماری میکنیم، خداوند نیز برای روز ِ مرگ ما سر از پا نمیشناسد. اگر والدین ما با بیقراری انتظار به جهان آمدن ما را میکشند و زایش ما برای آنها بسیار ارزشمند است، چه قدر بیشتر پدر آسمانی در انتظار روزی است که ما پا به پادشاهی ِ آسمانی او بگذاریم و برای همیشه در فردوس کنار او باشیم.
بنابراین، خداوند با اشتیاق فراوان در بستر مرگ مراقب ماست تا روح و جان ما که از او پدید آمده به سویش برگردد و تا جاودان نزد وی مسکن بگیرد (جامعه 12: 7). به راستی که مرگ ما از دیدگاه خدا، زایش در جهان ِ آسمانی است و از همین رو برای او بسیار ارزشمند و گرانبهاست.
چرایی دوم برای زیبایی مرگ ما این است که پرواز کردن به سوی خدا را آغاز میکنیم (مزمور 90: 10). کرم ابریشمی را در نظر بگیرید که مدتها در پیلهای که دور خودش کشیده در بندگی به سر میبرد. او خبری از آسمانِ بالای سرش ندارد. آنچه میداند پیله است و پیله. دید او محدود است و بیرون از پیله را نمیتواند ببیند. زمان فرا میرسد و همان کرمِ محدود به پیله پروانهای میشود که پرواز کردن را آغاز مینماید.
این جهان با تمام خوشیها و دلبستگیهایی که در ما پدید میآورد، همانند پیلهای است که جلوی پرواز ما را گرفته است. هنگامی که میمیریم از بند پیله رها میشویم و آزادانه پرواز میکنیم. دیگر دردسرها، رنجها، نیازها، کمبودها، غمها، دردها و بدهیها پایان میپذیرد. آنچه پیش روی ماست آسمان ِ پُر شُکوه خدا با آن همه زیباییهای ناشناخته است. در آنجا دیگر خطری ما را تهدید نمیکند، زیرا تا جاودان با خدا خواهیم بود.
چرایی سوم برای زیبایی مرگ ما این است که خدا را خواهیم دید و برای دیدنِ او نیاز به بدن نداریم. ایوب 19: 26- 27 میگوید: « و بعد از آنکه این پوست من تلف شود، بدون ِ جسدم نیز خدا را خواهم دید. و من او را برای خود خواهم دید و چشمان ِ من بر او خواهد نگریست و نه چشمِ دیگری...»
دیدن خدا چه روز شگفت انگیزی باید باشد! ما چیزهای زیادی درباره خدا شنیدهایم، یاد گرفتهایم و گفتهایم. ولی هرگز او را آنچنان که هست ندیدهایم. درست است که عیسی فرمود: «کسی که مرا دید، پدر را دیده است» (یوحنا14: 9) ، ولی ما عیسی را هم ندیدهایم تا بتوانیم انگارهای از پدر آسمانی داشته باشیم.
هنگامی که چشم از این جهان فرو میبندیم، خدا را آن گونه که هست میبینیم و همواره با عیسای مسیح خواهیم بود. به همین چرایی بود که پولس ِ فرستاده در فیلپیان1: 23 میگوید: «خواهش دارم که رحلت کنم و با مسیح باشم، زیرا این بسیار بهتر است.» آیا دیدن خدا و بودن با عیسای مسیح لحظهای زیبا برای شما نیست؟
چرایی چهارم برای زیبایی مرگ ما این است که پس از مرگ موجوداتی آسمانی خواهیم شد و بدنی فنا ناپذیر خواهیم داشت. شاید امروز خود را ایرانی، آمریکایی، اروپایی، کانادایی، استرالیایی و غیره بنامیم و به شهروندی دوگانهای ببالیم که اکنون داریم. ولی هیچ کدام از این کشورها، میهن راستین ِ ما نیست. میهن ما آسمان است (فیلپیان3: 20)، و هم اکنون در این جهان بیگانه و غریب هستیم.
هنگامی که میمیریم خانه آسمانی خود را میپوشیم، خانهای که ناساخته شده به دستها و جاودانی در آسمانهاست (دوم قرنتیان 5: 1- 2). تا زمانی که در بدن منزل داریم از خداوند غریب میباشیم، پس خاطر جمع هستیم و این را بیشتر میپسندیم که از بدن غربت کنیم و نزد خداوند منزل گیریم (دوم قرنتیان 5: 6 و 8).
چرایی پنجم برای زیبایی مرگ ما یادبود ِ کارها و خدماتی است که در زمان زندگی در این جهان برای مردم و کلیسا انجام دادهایم. تا زمانی که نمردیم اهمیت کار و خدمت ما آن گونه که باید و شاید مورد توجه دیگران نیست. شاید بسیاری از نیکوکاریها را در خفا انجام داده باشیم و یا حتی یادمان نباشد که چه کارایی در زندگی سایر خواهران و برادران ایمانی خود داشتهایم. چه بسا مسیحیانی بودهاند که پس از مرگشان آشکار شده است چه نقش ِ برجستهای در بنای کلیسای خداوند بر روی زمین داشتهاند. تاریخ کلیسا شاهدی بر این گفتار است.
ولی اکنون میخواهم پرده دل را بگشایم و روی نکتهای دست بگذارم که شاید تا کنون کمتر کسی درباره آن سخن گفته است. آیا زمانی که مسیحیان با بیماریهای دردناک مانند سرطان یا تصادفات هولناک از این جهان میروند، مرگ آنها نیز زیبا و در اراده خداوند است؟
با شهامت و دلیری میگویم: « بله! » گاهی خداوند برای نشان دادنِ ایمان، آرامش و وفاداری که این گونه از ایمانداران در بستر بیماری و مرگ دارند، میگذارد که آنها با درد و رنج، جان به جان آفرین واگذار کنند تا به جهانیان نشان دهد که مرگ پایان زندگی نیست. و انسان نباید تنها برای زندگی در این جهان به مسیح امیدوار باشد. به گفته پولس ِ فرستاده در رساله اول قرنتیان 15: 19«اگر فقط در این جهان در مسیح امیدواریم از جمیع مردم بدبختریم!»
آیا آن دزد را که با عیسای مسیح مصلوب شد و به او ایمان آورد به یاد دارید؟ او هیچگونه معجزهای از عیسی ندید. از مجازات ِ مرگ هم رهایی نیافت. مسیح برای او هیچ کاری در این جهان نکرد. با این همه او به عیسای مسیحی ایمان آورد که در اوج ناتوانی بود و با این حال او را خداوند نامید (لوقا 23: 42). خداوند خواندن عیسی در زمانی که ما را شفا میبخشد و پاسخ نیایشهایمان را میدهد کار آسانی است. ولی آن دزد نه تنها هیچ معجزهای از عیسی ندید، بلکه قرار بود که پس از ایمانش به مسیح درد ِ شکسته شدن ساق پایهایش را نیز تجربه کند (یوحنا19: 31- 32)!
در رساله عبرانیان 9: 27 راستیِ شگفت انگیزی را مشاهده میکنیم. در آنجا میخوانیم: « مردم را یک بار مردن و بعد از آن جزا یافتن مقرر است.» بدین چم یا معنی که مقرری مردم یک بار مردن است و گریزی از آن نیست. البته در کتابمقدس سرگذشت چند کس را میخوانیم که پس از مرگ با معجزه ایزدی زنده شدند، و پس از گذشت چند سال دوباره درگذشتند. ولی آنچه همگانی است یک بار مردن میباشد. اگر روش ِ مرگ عیسای مسیح بر روی صلیب از پیش مقرر شده بود، پس چرا نباید بپذیریم که چگونگی ِ مرگ ما نیز از پیش مقرر شده است؟ مگر ما برتریِ ویژه نسبت به او داریم؟
ایمان دارم که روش و چگونگی ِ مرگ ما از پیش تعیین شده است، ولی ما آگاهی از آن نداریم. بنابراین، تا زمانی که زنده هستیم باید به مبارزه و تلاش خود برای زنده ماندن و خدمت به عیسای مسیح و مردم ادامه دهیم (فیلپیان 1: 24- 25). اگر بیمار هستیم باید منتظر رحمت خدا برای شفای خود باشیم، چه بسا همانگونه که رحمت خدا شامل حالِ اَپَفرُدِتُس شد و سرانجام از مرگ رهایی یافت، ما نیز شفا یابیم (فیلپیان2: 25- 27).
نکتهای را که هرگز نباید فراموش کنیم این است که شفای بدنی که در کفاره عیسای مسیح برای ما تدارک دیده شده است تا زمانی از آن ماست که در این جهان زنده هستیم و به پایان سفر عمر خود نرسیدهایم. همان شفایی را که سالها در زندگی خود دیدهایم و از برکات آن بارها بهره بُردهایم در زمانِ مقرر ِ مرگ ِ ما کارساز نیست.
از سوی دیگر، محبت خدا نسبت به فرزندانش به اندازهای است که هرگز نمیگذارد فوق از توانی که دارند آزموده شوند (اول قرنتیان10: 13). ازاینرو، روش و زمان مرگ ما را به گونهای مقرر کرده که هم ما و هم خانواده یا بازماندگان ِ ایماندار ما یارای تحمل آن را خواهند داشت.
مرگ زیبای ما نه تنها از شُکوه و بزرگیِ خداوند نخواهد کاست، بلکه وسیلهای خواهد شد تا دیگران ببینند و بدانند که در بستر بیماری و مرگ نیز شاهدان امین برای عیسای مسیح هستیم. ما با شادی، آرامش و استواری به استقبال مرگ خود خواهیم شتافت، زیرا میدانیم:
« اگر زیست کنیم برای خداوند زیست میکنیم،
و اگر بمیریم برای خداوند میمیریم.
پس خواه زنده باشیم، خواه بمیریم،
از آن خداوندیم » (رومیان14: 7- 8).