ساختار رهبری در کلیسای مسیح

هنگامی که به تاریخ کلیسا نظر می اندازیم، متوجه حقیقت تلخی می شویم که هرگز نمی توان کتمان کرد. حقیقتی که باعث شرمساری ایمانداران به مسیح بوده و مرتبأ توسط منتقدین درجهت انتقاد کلیسا بکار می رود.

 

کلیسای مرئی (جماعتی که مشمول نجات یافتگان و هالکین می باشد، مکانی که برگزیدگان و آنانی که فدیه داده نشده اند در جماعتهای مسیحی به نام کلیسا گرد می آیند؛ و اما کلیسای نامرئی متشکل از برگزیدگان می باشد.) از قرون اولیه یعنی، تقریبأ مدت کوتاهی بعد از تولدش شکل و ساختار کاملأ غیرکتاب مقدسی به خود گرفت. کلیسا از جماعتی که در صداقت و فروتنی خود را مشغول پرستش و خدمت خدا ساخته بود، بتدریج به تشکیلات مقتدری که در جاه طلبی سرمست قدرت و مقام است، تبدیل گشت. لازم به تذکر است که کلیسای نامرئی و یا حقیقی مسیح، در هر دوره ای مطابق و هماهنگ با معنای نامش "جدا و تخصیص داده شده" در خداوند به ستایش و خدمت خود ادامه داده است.


عدم وجود چهارچوب و قالب کتاب مقدسی در کلیسا، باعث ایجاد فرصتی برای مسئولان آن جهت سواستفاده از قدرت و مقام گردیده بود. این فقدانی بود که کلیسا به مدت چهارده قرن از آن می رنجید. بالاخره در قرن شانزدهم هنگام اصلاحات، کالوین با تشویق سیستم شیخی (ساختاری که به اعتقاد بنده، کتاب مقدس تعلیم می دهد) سعی بر آن داشت که چهارچوب بیمار کلیسا را با اصول صحیح رهبری متأثر سازد، که البته بخاطر وخیم بودن مسئله موفقیت چندانی نصیب او نشد تا اینکه در زمان جرج مولر، کسی که بخاطر یتیم خانه هایش معروف است، کلیسا در اصلاح چهارچوب رهبری قدمهای بیشتر و موثرتری برداشت.


هر چند کتاب مقدس تعلیم بسیار واضح و مشخصی در بنای ساختار رهبری کلیسا ندارد، اما می توان بجرأت اعلام کرد که خداوند کلیسای خود را بدون اطلاع از این وضع هرگز باقی نگذاشته است. با مطالعه دقیق متون و در کنار هم گذاشتن رسالات و گزارشات بسیار دقیق لوقا در کتاب اعمال رسولان، به تصویر قابل تشخیصی از نحوه رهبری و اداره کلیسا، مخصوصا انتصاب رهبران می رسیم. 
اگر خداوند در کلام مقدس خود چنین اصولی را برای جماعت مقدسین برجای گذاشته است، مسلما بی توجهی و نادیده گرفتن چنین دستوراتی، کلیسا را در معرض خطرات جدیی خواهد گذاشت. مخاطراتی که کلیسا قرنها با آنها دست و پنجه نرم کرده است.


شاید خواننده عزیزی بپرسد که: اگر کتاب مقدس در اعلام اراده خدا در این زمینه ساکت نبوده پس چرا ما شاهد سیستمهای رهبری بسیار متنوعی در تاریخ معاصر در میان کلیساهای خداوند می باشیم؟
پاسخ به چنین پرسشی چندان دشوار نیست زیرا که دلیل چنین انحرافی در ذات گناه آلود و خودخواه ما انسانها نهفته است. ارباب و سرور ما عیسی مسیح، با دانش بر ضعفهای شخصیتی و کاراکتر آغشته به گناه ما، سیستمی را برای کلیسا تعیین کرده است که بر بنیاد جوابگویی بنا گشته، تا کسی بر قوم خدا، خداوندی نکرده، عقاید انسانی و گناه آلودی که نشات گرفته از کمبودها و عقده های شخصی می باشد را، بر دیگران تحمیل نکند.
کلیسای اولیه پس از صعود مسیح، توسط دوازده رهبر اداره می گشت. شاید سوال کنید که با خودکشی یهودای خائن، این تعداد به یازده تن تقلیل پیدا کرد، پس چگونه است که شما به دوازده نفر اشاره می کنید؟ همانطور که می دانید رسولان که پس از صعود عیسی تنها شده بودند، در نشستی پس از مشورت دست جمعی، از میان دو نفر، رسولی را به جای یهودا برمی گزینند. متیاس در میان شاگردان در مقام رسول دوازدهم منتخب می گردد.


پس از تکمیل تعداد رسولانی که اصلا توسط مسیح مشخص شده بود، آنها نیاز به برگزیدن هفت تن دیگر از میان ایمانداران جهت رسیدگی به نیازهای جسمانی کلیسا را احساس کرده، مردانی را در انجام این مهم گماشتند. در همین آغاز، پایه و اساس گزینش رهبران بر اساس رهبری جمعی نهاده شد. رهبری انفرادی در کلیسا جایی نداشته، تمامی خدمات بصورت شورایی و با نظرات جمعی به پیش می رفت. لطفا برای مطالعه بیشتر به آیات زیر رجوع نمایید:
(اعمال 15) (اعمال 14: 23) (اعمال 20: 17و 28) (اول تیموتاوس 5: 17) (فیل 1: 1) (تیطس 1: 5) (اول پطرس 5: 1)

عهد جدید در هفت بخش مشخص به وضوح به رهبری جمعی در یک کلیسا اشاره می کند، در کنار این هفت قسمت، هشت متن دیگر نیز وجود دارد که به هیچ وجه به ساختار رهبری در کلیسا نپرداخته، در این زمینه مطلبی بیان نمی کند.
اگر وسایل و اصول علم تفسیر جهت فهم این متون بکار گرفته شود، بدون شک رهبری به صورت شورایی پر رنگتر از هر نوع تشکیلات کلیسایی به چشم می خورد. متاسفانه بسیاری از کلیساهای ایرانی این شکل از پیشوایی را پیش نمی گیرند. 
قابل به تذکر است که چنین ساختاری تنها مختص به کلیسا در عهد جدید نمی باشد، بلکه در صفحات عهد عتیق نیز شاهد چنین قالبی هستیم.

سیستم پیشوایی کلیسا در عهد جدید (اعمال 14: 23) ریشه در چنین سیستم کهنی در عهد عتیق (خروج 3: 16)(عزرا 1: 8) دارد. پولس و پطرس رسول دو یهودیه آشنا با چنین روشی، پایه های رهبری کلیسا را بر این اصول بنا نهادند.

 

اما چرا می بایست کلیسا به اینگونه اداره شود؟
هر یک از ما نقطه کور روحانی در شخصیت و در خدمت خود داریم. این ضعفهای شخصیتی نه تنها می تواند بر خواسته از زمینه تربیتی خانواده و حتی آسیبهای اجتماعی ما باشد بلکه ذات گناه آلود ما نیز نقش بسزایی در این باب بازی می کند. گناه تمام ابعاد وجودیمان را تا به اعماق ذات ما، یعنی دل رخنه کرده، تفکرات و انگیزه های ما را بشدت متأثر ساخته است. گاه در ظاهری بسیار مقدس و خداپسندانه اما در درون آلوده به عصاره کثیف گناه، هم خود و هم دیگران را فریب می دهیم. به همین جهت ما به عنوان اعضای بدن خداوند به یکدیگر نیاز داریم، کلیسا احتیاج دارد تا مقدسین یکدیگر را بنا کرده و وسیله ای در دستان خداوند جهت تراش شخصیت هم باشند. 
مسئولیت پیشوایی جماعت بصورت انفرادی، شبان را با چنین ضعفهایی تنها می گذارد، اما رهبری جمعی و شورایی، امکان جوابگو بودن را بوجود می آورد تا ضعفهای شخصیتی با قدرت و عطایای دیگران جایگزین گردد. تاریخدان انگلیسی لورد اکتون می گوید: قدرت فاسد می کند و قدرت مطلق، فساد مطلق را به همراه دارد.
با آشنایی با آموزه گناه و اثر مخرب آن بر شخصیت انسان باید واقف باشیم که بگونه مستقل خدمت کردن می تواند خادم را در معرض گناهان بسیار قرار دهد. هر چقدر به آموزه گناه آگاه بوده و به آن معتقد باشیم، می بایست تاکید ما به پاسخگویی در کلیسا نیز بیشتر باشد. 
پیروی از چنین ساختاری در سیستم پیشوایی، سواستفاده در این قسمت را کمتر می گرداند. البته باید توجه داشت که رهبری بصورت جمعی نیز مشکلات خاص خود را به همراه دارد، و آن تغییر شکل کلیسا از یک بدن و ارگان زنده به یک سازمان و تشکیلات انسانی است.


زن در نقش رهبری کلیسا

یکی دیگر از پرجنجالترین موضوعات مورد بحث در باب رهبری در ارتباط با نقش زنان در این خصوص می باشد. آیا این رتبه مخصوص مردان است یا اینکه خدمتی است که هر دو به تساوی حق ارتقا به آن را دارا می باشند. 
دلیل حساس بودن این مبحث، سوتفاهمی است که گاها از طرف دسته مخالفین رهبری زنان، در ارائه موضع خود ایجاد می شود. برای رفع چنین سو برداشتی معتقد هستم که می بایست در کنار ارائه دلیل جهت پشتیبانی از چنین دیدگاهی، به مفروضات اشتباهی که مخالفین بدان چنین ادعایی را می سنجند نیز پاسخ داد. هرچند در این مقاله به بررسی سیستماتیک این موضع نخواهیم پرداخت، اما لازم می بینیم بصورت فهرست وار به چنین پیش فرضهای نادرستی اشاره کنیم.


اعتقاد به رهبری کلیسا توسط مردان به معنی:

• پست انگاشتن جنس مونث در برابر جنس مذکر نمی باشد
• بی ارزش انگاشتن شخصیت زن در جامعه نیست
• خارج نمودن زنان از محدوده خدمتی کلیسا نمی باشد


پس از اشاره سریع به نکات فوق اجازه بدهید به مبحث پیشین خود بازگردیم.

پولس رسول برای اینکه ترتیب موجود در کلیسا را توضیح دهد از نمونه خانواده جهت تشریح صحبتهای خود یاری می گیرد. (اول تیموتاوس 3: 7و15) (اول تیموتاوس 2: 8) 
خانواده بعنوان کوچکترین واحد اجتماع، با سرپرستی مرد اداره می گردد و پولس رسول با نگاهی بر خانواده، تصویر کلیسا را ترسیم کرده، معتقد است کلیسا نیز باید از ترتیب موجود در یک خانه الهام گرفته، مرد رهبری جماعت را به عهده گیرد.

آیا سپردن خدمت پیشوایی به مردان، فرصت خدمت را از زنان گرفته، عدم لیاقت ایشان را در کلیسا ترویج می کند؟

هرگز! اگر با کلام خدا آشنایی کافی داشته باشیم، خواهیم دانست که زنان در کلیسای اولیه نقش مهمی در خدمتهای روزمره داشتند و حتی کلام خدا زنانی را به ما معرفی می کند که با پولس هم خدمت بودند (رومیان 16: 1- 15) (فیل 4: 2- 3) اما نکته مهم در این خصوص، آگاهی بر این مطلب است که خدمت ایشان رهبری مردان را مخدوش نمی ساخت. 
کتاب مقدس در این خصوص با ارائه بخشهایی حد و مرزهایی را برای کلیسا قائل می شود که رعایت آنها جهت رشد کلیسا لازم و ضروری است. 
" و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا و پرهیز، نه به زلفها و طلا و مروارید و رخت گرانبها، بلکه چنانکه زنانی را می شاید که دعوی دینداری می کنند به اعمال صالحه. زن با سکوت، به کمال اطاعت تعلیم گیرد. و زن را اجازت نمی دهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلط شود بلکه در سکوت بماند. زیرا که آدم اول ساخته شد و بعد حوا. و آدم فریب نخورد بلکه زن فریب خورده، در تقصیر گرفتار شد. اما به زاییدن رستگار خواهد شد، اگر در ایمان و محبت و قدوسیت و تقوا بمانند." (اول تیموتاوس2 : 9-15)

این قوانین و استانداردهای ارائه شده تعیین کننده مرزهای خدمتی جهت ایجاد هماهنگی در کلیسا می باشد.

اطاعت زنان در ترتیب رهبری (اول تیموتاوس 2: 11- 14)

این قسمت بصراحت، تردید در خصوص رهبری مردان را بالکل حل کرده، موضع کتاب مقدس را در این زمینه برای خواننده روشن می سازد. البته توجه داشته باشید، پولس رسول زنان را از تعلیم در کلیسا مطلقا منع نمی کند، زیرا که در آیاتی چون (تیطس 2: 3) (اعمال 18: 25- 26) ما شاهد تعلیم دادن زنها نیز هستیم. اما آنچه در این بخش به خواننده آموخته می شود این است که زن اجازه تعلیم مردان در جماعت کلیسایی را ندارد. (اول قرنتیان 14: 34- 35)
آیا تعلیم پولس در این زمینه متاثر از شرایط فرهنگی موجود در آن زمان بوده و یا زیر بنای چنین آموزه ای، الهایات کتاب مقدسی است؟
اول تیموتاوس 2: 12- 13 به ما می آموزد که نتیجه گیری پولس در تعلیم این آموزه کاملا بر حقایق ثابت الهی بنا شده و نه بر ارزشهای متغیر فرهنگی و اجتماعی.

" زیرا که آدم اول ساخته شد و بعد حوا. و آدم فریب نخورد بلکه زن فریب خورده، در تقصیر گرفتار شد. اما به زاییدن رستگار خواهد شد، اگر در ایمان و محبت و قدوسیت و تقوا بمانند." (اول تیموتاوس2: 12-13)

آیا پیروی از این ساختار رهبری به معنی پست انگاشتن زنان در برابر مردان است؟

چگونه می توان اینگونه تعلیم داد زمانی که کلام خدا در این بخش ساکت نمی باشد. "هیچ ممکن نیست که یهود بوده باشد یا یونانی و نه غلام و نه آزاد و نه مرد و نه زن، زیرا که همه شما در مسیح یک می باشید" (غلاطیان 3: 28)
مردان و زنان در حضور خدا یکسان بوده و هر دو به یک اندازه در نجات خود از مسیح فیض می برند. اما آیا وجود چنین تساویی دلیل بر نادیده گرفتن وجود ترتیب خدمتی و رهبری در میان مرد و زن می باشد؟
شاید به این مسئله نیز با پیش فرض اشتباهی نزدیک می شویم و تساوی در مسیح را به معنی رفع وجود ترتیبات می انگاریم. اگر به کتاب پیدایش مراجعه کرده گزارش آفرینش را بدقت مطالعه نماییم، متوجه می شویم که آدم پیش ازحوا خلق می گردد. قبل از اینکه حوا از دنده آدم گرفته شود شاهد مشخص شدن مسولیت مرد در باغ عدن توسط آفریننده او هستیم.
به وی دستور داده می شود تا به دو امر رسیدگی نماید، که بنده آنها را "مسولیت روحانی و اجتماعی" آدم می خوانم. 
" پس خداوند خدا آدم را گرفت و او را در باغ عدن گذاشت تا کار آن را بکند و آن را محافظت نماید" (پیدایش 2: 10-12) (مسئولیت اجتماعی)
و خداوند خدا آدم را امر فرموده گفت: از همه درختان باغ بی ممانعت بخور، اما درخت معرفت نیک و بد زنها نخوری، زیرا روزی که از آن خوردی، هر آینه خواهی مرد" (مسئولیت روحانی)

جالب است به یک نکته ظریف در این آیات توجه کنیم و آن این است که هنگامی که این دستورات از خالق آسمان و زمین به آدم ابلاغ می شد، حوا هنوز از آدم آفریده نشده بود. بعد از تعیین قوانین، ما شاهد آفرینش حوا در آیه 21 باب دوم کتاب پیدایش هستیم. از مطالعه متن اینطور بنظر می رسد که آدم مسئول انتقال قوانین باغ عدن به این تازه وارد بوده، اراده خدا را به او توضیح می دهد. زیرا که پس از آن ما شاهد تکرار این قوانین توسط خدا نیستیم. 
پس از شکستن وصایای خداوند که نخست توسط حوا و سپس بوسیله آدم صورت گرفت، خداوند اول آدم را خطاب کرده او را در درگاه الهی بازخواست نمود. اما آنچه مایل هستم خواننده در این بررسی اجمالی متوجه گردد، بخش دوم آیه شانزدهم از باب سوم کتاب پیدایش است.
"... اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد" (پیدایش 3: 16)
اگر شما اهل مطالعه کتب تفسیری کلام خدا باشید، حتما از تنوع موجود در تفسیر این آیه در میان جامعه مسیحی آگاه هستید. کلمه ای که مفسیرین بر معنی آن توافق نظر ندارند، کلمه "اشتیاق" می باشد که سه بار در سرتاسر کتاب مقدس از این کلمه استفاده شده است. (در آیات پیدایش 3: 16و 4: 7 و غزل غزلها 7: 10)

معنای پیشنهاد شده برای این کلمه در عبری: میل وافر، هوس، طلبیدن و آرزو کردن است. معنی دیگری نیز برای این کلمه در عبری وجود دارد که بلعیدن و فرو بردن می باشد. گروهی که این کلمه را به معنی خواهش و اشتیاق ترجمه می کنند، با تفسیر این آیه به مشکل جدیی برخورد می کنند، زیرا که اشتیاق زن به شوهر را به سختی می توان جز نتایج تلخ گناه گذارده آن را بعنوان لعنت پذیرفت. 
کشش جنسی و علاقه احساسی جز برکات و نعماتی است که به زوجین توسط آفریننده عالم بخشیده می شود. به همین جهت برای تعیین معنی صحیح این آیه بهتر است به یکی دیگر از آیاتی که این کلمه در آن بکار رفته است توجه کنیم. 
"... گناه بر در، در کمین است و اشتیاق تو دارد، اما تو بر وی مسلط شوی" (پیدایش 4: 7)
در اینجا کلمه اشتیاق در مقابل کلمه تسلط و فرمانروایی بکار رفته است که خدا، قائن را تشویق به مبارزه با آن می کند. به قائن گفته می شود که بر اشتیاق گناه بر وی توجه کرده با آن مقاومت نماید. به عبارت دیگر گناه قصد بلعیدن و فرو بردن یا فرمانروایی بر قائن را دارد و قائن در مقابل می بایست خود بر گناه مسلط گشته، اجازه ندهد تا گناه او را تحت تسلط خود در آورد. اگر پیدایش 3: 16 و 4: 7 در کنار هم قرار بگیرند، خواهیم دید که بخش دوم هر دو آیات در مورد تسلط یکی بر دیگری صحبت می کند. 
پیدایش 3: 16 حکمرانی مرد بر زن
پیدایش 4: 7 تسلط قائن بر گناه
نتیجه منطقی و تحلیل صحیح آیات فوق ما را بر این وا می دارد که پیدایش 3: 16 را به اینصورت بفهمیم:
(... تو مایل خواهی بود بر شوهرت مسلط شوی ولی او بر تو حکمرانی خواهد کرد) (تفسیر نویسنده)
آنچه از گناه آدم و حوا نصیب زوجین می شود، لعنت به هم ریختن ترتیب و رهبری روحانی و اجتماعی بین زن و مرد است که قبل از گناه در هماهنگی، محبت و صلح اجرا می گشت. لعنت گناه این هماهنگی و محبت را که شالوده این ترتیب بوده را به چالش وا داشته تبدیل به تنشی نامطلوب می سازد. اولین دعوای زن و شوهر بدینگونه شروع می شود. 
پولس رسول در کتاب اول قرنتیان 11: 2 یادآور می شود که این ترتیب در کلیسای خداوند که توسط خون مسیح بازیافت شده است هنوز پابرجا بوده، می بایست در خانه و در کلیسا رعایت گردد. 
(اول قرنتیان 11: 3)

  • مطالعه 2230 مرتبه

مطالب مرتبط

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96
  • 97
  • 98
  • 99
  • 100
  • 101
  • 102
  • 103
  • 104
  • 105
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • 112
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • 120
  • 121
  • 122
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • 127
  • 128
  • 129
  • 130
  • 131