قيام از مردگان

قيام از مردگان

بهاران آمـد و عـالم هـمه يكـسر گلـستان شـد

نگر كـن بلبل عاشق بسوي باغ و بستان شـد

 

زمين پوشيده شد از گل به مثل فرش كاشاني

نمـاي بـاغ را بـنگر عجـب سـنبل فراوان شد

 

زمين نو شد ز فروردين در اين ميلاد عطر گل

بيا ارديبهـشتـش بين كه صد لالـه نمايان شد

 

ز كـوچـه بـاغ شـهر مـا نسـيم كـاه گـل آمـد

زمين بوسيد باران را اسير اشـك بـاران شـد

 

فـغان عاشـقا طـي شـد ز سـرمـاي زمستاني

بهـار آمــد بهـار آمــد زمــان عشـق يــاران شد

 

بگـستر بـلـبـل عـاشـق بساط عيش پنـهان را

در اين محفل دمي بنگر مكان ماه رويان شـد

 

به محراب مي و ساقـي نماز عشق برپـا كـن

به قبر خالي اش بنگر كه حاجتبخش مستان شد

 

زچشـم نـافـذ شـيطان نـشد يك دم بشر پنهان

قيام از مردگانش بين كه خار چشم شيطان شد

 

در عيـسي روزگـار نو بـود ممكن به مشتاقان

قـيامـش در هـمه عالـم دواي درد انـسان شـد

  • مطالعه 2190 مرتبه
مطالب بیشتر از همین گروه « این چه غوغا است نیمه تاریک »