ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قدیمی(کتاب ایوب)
و خداوند مكرّر كرده، ايّوب را گفت:2 «آيا مجادلهكننده با قادرمطلق مخاصمه نمايد؟ كسي كه با خدا محاجّه كند آن را جواب بدهد.»
3 آنگاه ايّوب خداوند را جواب داده، گفت:
4 «اينك من حقير هستم و به تو چه جواب دهم؟ دست خود را به دهانم گذاشتهام. 5 يك مرتبه گفتم و تكرار نخواهم كرد. بلكه دو مرتبه و نخواهم افزود.»
6 پس خداوند ايّوب را از گردباد خطاب كرد و گفت: 7 «الا´ن كمر خود را مثل مرد ببند. از تو سؤال مينمايم و مرا اعلام كن. 8 آيا داوري مرا نيز باطل مينمايي؟ و مرا ملزم ميسازي تا خويشتن را عادل بنمايي؟ 9 آيا تو را مثل خدا بازويي هست؟ و به آواز مثل او رعد تواني كرد؟ 10 الا´ن خويشتن را به جلال و عظمت زينت بده، و به عزّت و شوكت ملبّس ساز. 11 شدّت غضب خود را بريز و به هركه متكبّر است نظر افكنده، او را به زير انداز. 12 بر هركه متكبّر است نظر كن و او را ذليل بساز و شريران را در جاي ايشان پايمال كن. 13 ايشان را با هم در خاك پنهان نما و رويهاي ايشان را درجاي مخفي محبوس كن. 14 آنگاه من نيز درباره تو اقرار خواهم كرد، كه دست راستت تو را نجات تواند داد. 15 اينك بَهِيموت كه او را با تو آفريدهام كه علف را مثل گاو ميخورد، 16 همانا قوّت او در كمرش ميباشد، و توانايي وي در رگهاي شكمش. 17 دم خود را مثل سرو آزاد ميجنباند. رگهاي رانش به هم پيچيده است. 18 استخوانهايش مثل لولههاي برنجين و اعضايش مثل تيرهاي آهنين است. 19 او افضل صنايع خدا است. آن كه او را آفريد حربهاش را به او داده است. 20 به درستي كه كوهها برايش علوفه ميروياند، كه در آنها تماميِ حيوانات صحرا بازي ميكنند؛ 21 زير درختهاي كُنار ميخوابد. در سايه نيزار و در خَلاب. 22 درختهاي كُنار او رابه سايه خود ميپوشاند، و بيدهاي نهر، وي را احاطه مينمايد. 23 اينك رودخانه طغيان ميكند، ليكن او نميترسد و اگر چه اُرْدُن در دهانش ريخته شود ايمن خواهد بود. 24 آيا چون نگران است او را گرفتار توان كرد؟ يا بيني وي را با قلاّب توان سفت ؟
ترجمه تفسیری
آيا هنوز هم ميخواهي با من كه خداي قادر مطلق هستم مباحثه كني؟ تو كه از من انتقاد ميكني آيا ميتواني جوابم را بدهي؟
ايوب به خداوند چنين پاسخ داد: 4 «من كوچكتر از آنم كه بتوانم به تو جواب دهم. دست بر دهانم ميگذارم 5 و ديگر سخن نميگويم.»
6 آنگاه خداوند از ميان گردباد بار ديگر به ايوب چنين گفت:
7 اكنون مثل يك مرد بايست و به سؤال من جواب بده. 8 آيا مرا به بيعدالتي متهم ميسازي و مرا محكوم ميكني تا ثابت كني كه حق با توست؟ 9 آيا تو مثل من توانا هستي؟ آيا صداي تو ميتواند مانند رعد من طنين اندازد؟ 10 اگر چنين است پس خود را به فّر و شكوه ملبس ساز و با جلال و عظمت به پا خيز. 11 به متكبران نگاه كن و با خشم خود آنها را به زير انداز. 12 با يك نگاه، متكبران را ذليل كن و بدكاران را در جايي كه ايستادهاند پايمال نما. 13 آنها را با هم در خاك دفن كن و ايشان را در دنياي مردگان به بند بكش. 14 اگر بتواني اين كارها را بكني، آنگاه من قبول ميكنم كه با قوت خود ميتواني نجات يابي.
15 نگاهي به بهيموت بينداز! من او را آفريدهام، همانطور كه تو را آفريدهام! او مثل گاو علف ميخورد. 16 كمر پر قدرت و عضلات شكمش را ملاحظه كن. 17 دمش مانند درخت سرو، راست است. رگ و پي رانـش محكـم بهم بافته شــده است. 18 استخوانهايش مانند تكههاي مفرغ و دندههايش چون ميلههاي آهن، محكم ميباشند. 19 عجيبترين مخلوق من است و تنها من ميتوانم او را از پاي درآورم. 20 كوهها بهترين علوفه خود را به او ميدهند و حيوانات وحشي در كنار او بازي ميكنند. 21 زير درختان كُنار، در نيزارها دراز ميكشد 22 و سايه آنها او را ميپوشانند و درختان بيد كنار رودخانه او را احاطه ميكنند. 23 طغيان رودخانهها او را مضطرب نميسازد و حتي اگر امواج جوشان رود اردن بر سرش بريزد، ترس به خود راه نميدهد. 24 هيچكس نميتواند قلاب به بيني او بزند و او را به دام اندازد.
راهنما
بابهاي 38 الي 41 شامل سخنان خداوند است. او از ميان گردباد با ايوب صحبت ميكند و بر جهل و ناداني، ضعف و ناتواني، ناچيز بودن و نيازمندي انسان در مقايسه با خدا تأكيد مينمايد، خداوند اين كار را با طرح سؤالات پياپي از ايوب انجام ميدهد بطوريكه ايوب را به سكوت واميدارد و او را به زانو در ميآورد. محتواي اين بابها مهم و بسيار جالب ميباشند.