12 قیام یربعام؛ گوساله طلایی یربعام

ترجمه قدیمی گویا

ترجمه قدیمی(کتاب اول پادشاهان)



قيام‌ يربعام‌
‌ و رَحُبْعام‌ به‌ شكيم‌ رفت‌ زيرا كه‌ تمامي اسرائيل‌ به‌ شكيم‌ آمدند تا او را پادشاه‌ بسازند. 2 و واقع‌ شد كه‌ چون‌ يَرُبْعام‌ بن‌نباط‌ شنيد (و او هنوز در مصر بود كه‌ از حضور سليمان‌ پادشاه‌ به‌ آنجا فرار كرده‌، و يَرُبْعام‌ در مصر ساكن‌ مي‌بود، 3 و ايشان‌ فرستاده‌، او را خواندند)، آنگاه‌ يَرُبْعام‌ و تمامي‌ جماعت‌ اسرائيل‌ آمدند و به‌رَحُبْعام‌ عرض‌ كرده‌، گفتند: 4 «پدر تو يوغ‌ ما را سخت‌ ساخت‌، اما تو الا´ن‌ بندگي‌ سخت‌ و يوغ‌ سنگيني‌ را كه‌ پدرت‌ بر ما نهاد سبك‌ ساز، و تو را خدمت‌ خواهيم‌ نمود.» 5 به‌ ايشان‌ گفت‌: «تا سه‌ روز ديگر برويد و بعد از آن‌ نزد من‌ برگرديد.» پس‌ قوم‌ رفتند.
6 و رَحُبْعامِ پادشاه‌ با مشايخي‌ كه‌ در حين‌ حيات‌ پدرش‌، سليمان‌ به‌ حضورش‌ مي‌ايستادند مشورت‌ كرده‌، گفت‌: «كه‌ شما چه‌ صلاح‌ مي‌بينيد تا به‌ اين‌ قوم‌ جواب‌ دهم‌؟» 7 ايشان‌ او را عرض‌ كرده‌، گفتند: «اگر امروز اين‌ قوم‌ را بنده‌ شوي‌ و ايشان‌ را خدمت‌ نموده‌، جواب‌ دهي‌ و سخنان‌ نيكو به‌ ايشان‌ گويي‌، همانا هميشة‌ اوقات‌ بندة‌ تو خواهند بود.» 8 اما مشورت‌ مشايخ‌ را كه‌ به‌ او دادند ترك‌ كرد، و با جواناني‌ كه‌ با او تربيت‌ يافته‌ بودند و به‌ حضورش‌ مي‌ايستادند، مشورت‌ كرد. 9 و به‌ ايشان‌ گفت‌: «شما چه‌ صلاح‌ مي‌بينيد كه‌ به‌ اين‌ قوم‌ جواب‌ دهيم‌؟ كه‌ به‌ من‌ عرض‌ كرده‌، گفته‌اند يوغي‌ را كه‌ پدرت‌ بر ما نهاده‌ است‌، سبك‌ ساز.» 10 و جواناني‌ كه‌ با او تربيت‌ يافته‌ بودند او را خطاب‌ كرده‌، گفتند كه‌ به‌ اين‌ قوم‌ كه‌ به‌ تو عرض‌ كرده‌، گفته‌اند كه‌ پدرت‌ يوغ‌ ما را سنگين‌ ساخته‌ است‌ و تو آن‌ را براي‌ ما سبك‌ ساز، به‌ ايشان‌ چنين‌ بگو: انگشت‌ كوچك‌ من‌ از كمر پدرم‌ كلفت‌تر است‌. 11 و حال‌ پدرم‌ يوغ‌ سنگين‌ بر شما نهاده‌ است‌، اما من‌ يوغ‌ شما را زياده‌ خواهم‌ گردانيد. پدرم‌ شما را به‌ تازيانه‌ها تنبيه‌ مي‌نمود، اما من‌ شما را به‌ عقربها تنبيه‌ خواهم‌ نمود.»
12 و در روز سوم‌، يَرُبْعام‌ و تمامي‌ قوم‌ به‌ نزد رَحُبْعام‌ باز آمدند، به‌ نحوي‌ كه‌ پادشاه‌ فرموده‌ وگفته‌ بود كه‌ در روز سوم‌ نزد من‌ باز آييد. 13 و پادشاه‌، قوم‌ را به‌ سختي‌ جواب‌ داد، و مشورت‌ مشايخ‌ را كه‌ به‌ وي‌ داده‌ بودند، ترك‌ كرد. 14 و موافق‌ مشورت‌ جوانان‌ ايشان‌ را خطاب‌ كرده‌، گفت‌: «پدرم‌ يوغ‌ شما را سنگين‌ ساخت‌، اما من‌ يوغ‌ شما را زياده‌ خواهم‌ گردانيد. پدرم‌ شما را به‌ تازيانه‌ها تنبيه‌ مي‌نمود اما من‌ شما را به‌ عقربها تنبيه‌ خواهم‌ كرد.» 15 و پادشاه‌، قوم‌ را اجابت‌ نكرد زيرا كه‌ اين‌ امر از جانب‌ خداوند شده‌ بود تا كلامي‌ را كه‌ خداوند به‌ واسطة‌ اَخِيّاي‌ شيلوني‌ به‌ يَرُبْعام‌ بن‌نباط‌ گفته‌ بود، ثابت‌ گرداند.
16 و چون‌ تمامي‌ اسرائيل‌ ديدند كه‌ پادشاه‌، ايشان‌ را اجابت‌ نكرد آنگاه‌ قوم‌، پادشاه‌ را جواب‌ داده‌، گفتند: «ما را در داود چه‌ حصّه‌ است‌؟ و در پسر يَسَّا چه‌ نصيب‌؟ اي‌ اسرائيل‌ به‌ خيمه‌هاي‌ خود برويد! و اينك‌ اي‌ داود به‌ خانة‌ خود متوجه‌ باش‌!»
پس‌ اسرائيل‌ به‌ خيمه‌هاي‌ خويش‌ رفتند. 17 اما رَحُبْعام‌ بر بني‌اسرائيل‌ كه‌ در شهرهاي‌ يهودا ساكن‌ بودند، سلطنت‌ مي‌نمود. 18 و رَحُبْعام‌ پادشاه‌، اَدُورام‌ را كه‌ سردار باج‌گيران‌ بود، فرستاد و تمامي‌ اسرائيل‌، او را سنگسار كردند كه‌ مرد و رَحُبْعام‌ پادشاه‌ تعجيل‌ نموده‌، بر ارابة‌ خود سوار شد و به‌ اورشليم‌ فرار كرد. 19 پس‌ اسرائيل‌ تا به‌ امروز بر خاندان‌ داود عاصي‌ شدند.
20 و چون‌ تمامي‌ اسرائيل‌ شنيدند كه‌ يَرُبْعام‌ مراجعت‌ كرده‌ است‌، ايشان‌ فرستاده‌، او را نزد جماعت‌ طلبيدند و او را بر تمام‌ اسرائيل‌ پادشاه‌ ساختند، و غير از سبط‌ يهودا فقط‌، كسي‌ خاندان‌ داود را پيروي‌ نكرد.
21 و چون‌ رَحُبعام‌ به‌ اورشليم‌ رسيد، تمامي‌ خاندان‌ يهودا و سبط‌ بنيامين‌، يعني‌ صد و هشتاد هزار نفر برگزيدة‌ جنگ‌آزموده‌ را جمع‌ كرد تا با خاندان‌ اسرائيل‌ مقاتله‌ نموده‌، سلطنت‌ را به‌ رَحُبْعام‌ بن‌ سليمان‌ برگرداند. 22 اما كلام‌ خدا بر شَمَعْيا، مرد خدا نازل‌ شده‌، گفت‌: 23 «به‌ رَحُبْعام‌ بن‌ سليمان‌، پادشاه‌ يهودا و به‌ تمامي‌ خاندان‌ يهودا و بنيامين‌ و به‌ بقية‌ قوم‌ خطاب‌ كرده‌، بگو: 24 خداوند چنين‌ مي‌گويد: مرويد و با برادران‌ خود بني‌اسرائيل‌ جنگ‌ منماييد، هر كس‌ به‌ خانة‌ خود برگردد زيرا كه‌ اين‌ امر از جانب‌ من‌ شده‌ است‌.» و ايشان‌ كلام‌ خداوند را شنيدند و برگشته‌، موافق‌ فرمان‌ خداوند رفتار نمودند.
گوسالة‌ طلايي‌ يربعام‌
25 و يَرُبْعام‌ شكيم‌ را در كوهستان‌ افرايم‌ بنا كرده‌، در آن‌ ساكن‌ شد و از آنجا بيرون‌ رفته‌، فَنُوئيل‌ را بنا نمود. 26 و يَرُبْعام‌ در دل‌ خود فكر كرد كه‌ «حال‌ سلطنت‌ به‌ خاندان‌ داود خواهد برگشت‌، 27 اگر اين‌ قوم‌ به‌ جهت‌ گذرانيدن‌ قرباني‌ها به‌ خانة‌ خداوند به‌ اورشليم‌ بروند، همانا دل‌ اين‌ قوم‌ به‌ آقاي‌ خويش‌، رَحُبْعام‌، پادشاه‌ يهودا خواهد برگشت‌ و مرا به‌ قتل‌ رسانيده‌، نزد رَحُبْعام‌، پادشاه‌ يهودا خواهند برگشت‌.» 28 پس‌ پادشاه‌ مشورت‌ نموده‌، دو گوسالة‌ طلا ساخت‌ و به‌ ايشان‌ گفت‌: «براي‌ شما رفتن‌ تا به‌ اورشليم‌ زحمت‌ است‌؛ هان‌ اي‌ اسرائيل‌ خدايان‌ تو كه‌ تو را از زمين‌ مصر برآوردند!» 29 و يكي‌ را در بيت‌ئيل‌ گذاشت‌ و ديگري‌ را در دان‌ قرار داد. 30 و اين‌ امر باعث‌ گناه‌ شد و قوم‌ پيش‌ آن‌ يك‌ تا دان‌ مي‌رفتند.
31 و خانه‌ها در مكانهاي‌ بلند ساخت‌ و از تمامي‌ قوم‌ كه‌ از بني‌لاوي‌ نبودند، كاهنان‌ تعيين‌ نمود. 32 و يَرُبْعام‌ عيدي‌ در ماه‌ هشتم‌ در روز پانزدهم‌ ماه‌ مثل‌ عيدي‌ كه‌ در يهوداست‌ برپا كرد و نزد آن‌ مذبح‌ مي‌رفت‌ و در بيت‌ئيل‌ به‌ همان‌ طور عمل‌ نموده‌، براي‌ گوساله‌هايي‌ كه‌ ساخته‌ بود، قرباني‌ مي‌گذرانيد. و كاهنانِ مكانهاي‌ بلند را كه‌ ساخته‌ بود، در بيت‌ئيل‌ قرار داد. 33 و در روز پانزدهم‌ ماه‌ هشتم‌، يعني‌ در ماهي‌ كه‌ از دل‌ خود ابداع‌ نموده‌ بود، نزد مذبح‌ كه‌ در بيت‌ئيل‌ ساخته‌ بود مي‌رفت‌، و براي‌ بني‌اسرائيل‌ عيد برپا نموده‌، نزد مذبح‌ برآمده‌، بخور مي‌سوزانيد.
ترجمه تفسیری


شورش‌ قبايل‌ شمالي‌ اسرائيل‌
(2 تواريخ‌ 10:1-19)
رحبعام‌ به‌ شكيم‌ رفت‌ زيرا ده‌ قبيله‌ اسرائيل‌ در آنجا جمع‌ شده‌ بودند تا او را پادشاه‌ سازند. 2و3 يربعام‌ كه‌ از ترس‌ سليمان‌ به‌ مصر فرار كرده‌ بود، بوسيله‌ يارانش‌ از اين‌ موضوع‌ با خبر شد و از مصر برگشت‌. او در رأس‌ ده‌ قبيله‌ اسرائيل‌ پيش‌ رحبعام‌ رفت‌ و گفت‌: 4 «پدر تو سليمان‌، پادشاه‌ بسيار سختگيري‌ بود. اگر تو مي‌خواهي‌ بر ما سلطنت‌ نمايي‌ بايد قول‌ بدهي‌ مثل‌ او سختگير نباشي‌ و با مهرباني‌ با ما رفتار كني‌.»
5 رحبعام‌ جواب‌ داد: «سه‌ روز به‌ من‌ فرصت‌ بدهيد تا در اين‌ باره‌ تصميم‌ بگيرم‌.» آنها نيز قبول‌ كردند.
6 رحبعام‌ با ريش‌سفيدان‌ قوم‌ كه‌ قبلاً مشاوران‌ پدرش‌ سليمان‌ بودند، مشورت‌ كرد و از ايشان‌ پرسيد: «بنظر شما بايد به‌ مردم‌ چه‌ جوابي‌ بدهم‌؟»
7 گفتند: «اگر مي‌خواهي‌ اين‌ مردم‌ هميشه‌ مطيع‌ تو باشند، به‌ آنها مطابق‌ ميلشان‌ جواب‌ بده‌ و آنها را خدمت‌ كن‌.»
8 ولي‌ رحبعام‌ نصيحت‌ ريش‌سفيدان‌ را نپذيرفت‌ و رفت‌ با مشاوران‌ جوان‌ خود كه‌ با او پرورش‌ يافته‌ بودند مشورت‌ كرد. 9 او از آنها پرسيد: «بنظر شما بايد به‌ اين‌ مردم‌ كه‌ به‌ من‌ مي‌گويند: مثل‌ پدرت‌ سختگير نباش‌، چه‌ جوابي‌ بدهم‌؟»
10 مشاوران‌ جوانش‌ به‌ او گفتند: «به‌ مردم‌ بگو: انگشت‌ كوچك‌ من‌ از كمر پدرم‌ كلفت‌تر است‌! 11 اگر فكر مي‌كنيد پدرم‌ سختگير بود، بدانيد كه‌ من‌ از او سختگيرتر هستم‌! پدرم‌ براي‌ تنبيه‌ شما از تازيانه‌ استفاده‌ مي‌كرد، ولي‌ من‌ از شلاق‌ خاردار استفاده‌ خواهم‌ كرد.»
12 بعد از سه‌ روز، همانطور كه‌ رحبعام‌ پادشاه‌ گفته‌ بود، يربعام‌ همراه‌ قوم‌ نزد او رفت‌. 13و14 رحبعام‌ جواب‌ تندي‌ به‌ آنها داد. او نصيحت‌ ريش‌سفيدان‌ را نشنيده‌ گرفت‌ و آنچه‌ جوانان‌ گفته‌ بودند به‌ قوم‌ بازگفت‌. 15 پس‌ پادشاه‌ به‌ مردم‌ جواب‌ رد داد زيرا دست‌ خداوند در اين‌ كار بود تا وعده‌اي‌ را كه‌ بوسيله‌ اخياي‌ نبي‌ به‌ يربعام‌ داده‌ بود، عملي‌ كند.
16و17 بنابراين‌ وقتي‌ مردم‌ ديدند كه‌ پادشاه‌ جديد به‌ خواسته‌هاي‌ ايشان‌ هيچ‌ اهميتي‌ نمي‌دهد، فرياد برآوردند: «ما خاندان‌ داود را نمي‌خواهيم‌! ما با آنها كاري‌ نداريم‌! اي‌ مردم‌، به‌ شهرهاي‌ خود برگرديم‌. بگذاريد رحبعام‌ بر خاندان‌ خودش‌ سلطنت‌ كند.»
به‌ اين‌ ترتيب‌، قبيله‌هاي‌ اسرائيل‌ رحبعام‌ را ترك‌ نمودند و او فقط‌ پادشاه‌ سرزمين‌ يهودا شد.
18 چندي‌ بعد رحبعام‌ پادشاه‌ ادونيرام‌، سرپرست‌ كارهاي‌ اجباري‌ را فرستاد تا به‌ قبيله‌هاي‌ اسرائيل‌ سركشي‌ كند. اما مردم‌ او را سنگسار كردند و رحبعام‌ با عجله‌ سوار بر عرابه‌ شد و به‌ اورشليم‌ گريخت‌. 19 به‌ اين‌ ترتيب‌، تا به‌ امروز اسرائيل‌ بر ضد خاندان‌ داود هستند.
20 پس‌ وقتي‌ قبيله‌هاي‌ اسرائيل‌ شنيدند كه‌ يربعام‌ از مصر برگشته‌ است‌، دور هم‌ جمع‌ شدند و او را به‌ پادشاهي‌ خود برگزيدند. بدين‌ ترتيب‌، تنها قبيلة‌ يهودا بود كه‌ به‌ دودمان‌ سلطنتي‌ داود وفادار ماند.

پيغام‌ شمعياي‌ نبي‌
(2 تواريخ‌ 11:1-4)
21 وقتي‌ رحبعام‌ به‌ اورشليم‌ رسيد، صد و هشتاد هزار مرد جنگي‌ از يهودا و بنيامين‌ جمع‌ كرد تا با بقيه‌ اسرائيل‌ بجنگد و آنها را هم‌ زير سلطه‌ خود دربياورد. 22 اما خدا به‌ شمعياي‌ نبي‌ گفت‌:
23و24 «برو و به‌ رحبعام‌ پسر سليمان‌، پادشاه‌ يهودا و به‌ تمام‌ قبيله‌ يهودا و بنيامين‌ بگو كه‌ نبايد با اسرائيليها كه‌ برادرانشان‌ هستند، بجنگند. به‌ آنها بگو كه‌ به‌ خانه‌هاي‌ خود برگردند؛ زيرا تمام‌ اين‌ اتفاقات‌ مطابق‌ خواست‌ من‌ صورت‌ گرفته‌ است‌.» پس‌ همانگونه‌ كه‌ خداوند فرموده‌ بود، تمام‌ مردم‌ به‌ خانه‌هاي‌ خود برگشتند.

يربعام‌ باعث‌ گمراهي‌ قوم‌ اسرائيل‌ مي‌شود
25 يربعام‌، پادشاه‌ اسرائيل‌ شهر شكيم‌ را در كوهستان‌ افرايم‌ بنا كرد و در آنجا ساكن‌ شد. اما پس‌ از چندي‌ به‌ فنوئيل‌ رفته‌ آن‌ شهر را بازسازي‌ كرد و درآن‌ سكونت‌ گزيد.
26و27 پس‌ از آن‌ يربعام‌ با خود فكر كرد: «مردم‌ اسرائيل‌ براي‌ تقديم‌ قرباني‌ها به‌ خانه‌ خداوند كه‌ در اورشليم‌ است‌ مي‌روند. اگر اين‌ كار ادامه‌ يابد ممكن‌ است‌ آنها به‌ رحبعام‌، پادشاه‌ يهودا گرايش‌ پيدا كنند و او را پادشاه‌ خود سازند و مرا بكشند.»
28 يربعام‌ بعد از مشورت‌ با مشاوران‌ خود، دو گوساله‌ از طلا ساخت‌ و به‌ قوم‌ اسرائيل‌ گفت‌: «لازم‌ نيست‌ براي‌ پرستش‌ خدا به‌ خودتان‌ زحمت‌ بدهيد و به‌ اورشليم‌ برويد. اي‌ اسرائيل‌، اين‌ گوساله‌ها خدايان‌ شما هستند، چون‌ اينها بودند كه‌ شما را از اسارت‌ مصريها آزاد كردند!»
29 او يكي‌ از اين‌ مجسمه‌هاي‌ گوساله‌ شكل‌ را در بيت‌ئيل‌ گذاشت‌ و ديگري‌ را در دان‌. 30 اين‌ امر باعث‌ شد قوم‌ اسرائيل‌ براي‌ پرستش‌ آنها به‌ بيت‌ئيل‌ و دان‌ بروند و مرتكب‌ گناه‌ بت‌پرستي‌ شوند. 31 يربعام‌ روي‌ تپه‌ها نيز بتخانه‌هايي‌ ساخت‌ و بجاي‌ اينكه‌ از قبيله‌ لاويان‌ كاهن‌ تعيين‌ كند از ميان‌ مردم‌ عادي‌ كاهناني‌ براي‌ اين‌ قربانگاه‌ها انتخاب‌ نمود.
32و33 يربعام‌ حتي‌ تاريخ‌ عيد خيمه‌ها را كه‌ هر ساله‌ در يهودا جشن‌ گرفته‌ مي‌شد، به‌ روز پانزدهم‌ ماه‌ هشتم‌ تغيير داد. او در اين‌ روز به‌ بيت‌ئيل‌ مي‌رفت‌ و براي‌ گوساله‌هايي‌ كه‌ ساخته‌ بود روي‌ قربانگاه‌ قرباني‌ مي‌كرد و بخور مي‌سوزانيد. در ضمن‌ از كاهنان‌ بتخانه‌هايي‌ كه‌ روي‌ تپه‌ها بودند براي‌ اين‌ جشن‌ استفاده‌ مي‌كرد.

راهنما

باب‌ 12 . تجزية‌ سلطنت‌
سلطنت‌ 120 سال‌ طول‌ كشيده‌ بود: 40 سال‌ شاؤل‌ (اعمال‌ 13 : 21)؛ 40 سال‌ داود (دوم‌ سموئيل‌ 5 : 4)؛ و 40 سال‌ سليمان‌ (اول‌ پادشاهان‌ 11 : 42). پس‌ از مرگ‌ سليمان‌ سلطنت‌ تجزيه‌ شد: ده‌ سبط‌، حكومت‌ شمالي‌ را تشكيل‌ مي‌دادند كه‌ «اسرائيل‌» ناميده‌ مي‌شد؛ و اسباط‌ يهودا و بنيامين‌ حكومت‌ جنوبي‌ را بوجود آوردند كه‌ «يهودا» خوانده‌ مي‌شد. حكومت‌ شمالي‌ كمي‌ بيش‌ از 200 سال‌ دوام‌ آورده‌ و در سال‌ 721 ق‌.م‌. بدست‌ آشور منهدم‌ شد. حكومت‌ جنوبي‌ نيز كمي‌ بيش‌ از 300 سال‌ ادامه‌ يافت‌ و در حدود سال‌ 600 ق‌.م‌. بدست‌ بابل‌ نابود گرديد.
تجزية‌ ده‌ سبط‌ «از جانب‌ خدا» (11:11، 31؛ 12:15)، و بعنوان‌ مجازاتي‌ براي‌ ارتداد سليمان‌، و درسي‌ براي‌ حكومت‌ يهودا، صورت‌ گرفت‌.


مذهب‌ حكومت‌ شمالي‌
يربعام‌ بنيانگذار حكومت‌ شمالي‌ براي‌ جدا نگهداشتن‌ دو حكومت‌، پرستش‌ گوساله‌ را كه‌ مذهب‌ مصر بود، برگرفت‌ و بعنوان‌ مذهب‌ رسمي‌ حكومت‌ تازه‌ تأسيس‌ شده‌اش‌ اعلام‌ كرد. پرستش‌ خدا مختص‌ يهودا و خاندان‌ داود بود. گوساله‌ سمبول‌ استقلال‌ اسرائيل‌ از يهودا شد. يربعام‌ پرستش‌ گوساله‌ را چنان‌ در حكومت‌ شمالي‌ عميقاً ريشه‌دار كرد كه‌ تا هنگام‌ سقوط‌ اين‌ حكومت‌ نيز ريشه‌كن‌ نشد.
پرستش‌ بعل‌ كه‌ بواسطة‌ ايزابل‌ وارد اين‌ سرزمين‌ شده‌ و حدود 30 سال‌ غالب‌ بود، بدست‌ ايليا، اليشع‌ و ييهو نابود شد و ديگر هرگز دوباره‌ به‌ اسرائيل‌ باز نگشت‌، گرچه‌ متناوباً در يهودا ادامه‌ يافت‌.
هر 19 پادشاه‌ حكومت‌ شمالي‌ از پرستش‌ گوسالة‌ طلايي‌ پيروي‌ كردند. برخي‌ از آنها بعل‌ را نيز مي‌پرستيدند ولي‌ هيچيك‌ از آنها هرگز نكوشيد قوم‌ را به‌ سوي‌ پرستش‌ خدا بازگرداند.



مذهب‌ حكومت‌ جنوبي‌
پرستش‌ خدا: گرچه‌ بيشتر پادشاهان‌ بت‌ها را مي‌پرستيدند و از روشهاي‌ شريرانة‌ پادشاهان‌ اسرائيل‌ پيروي‌ مي‌كردند، برخي‌ از پادشاهان‌ يهودا نيز خدا را مي‌پرستيدند و گاهي‌ اوقات‌ اصلاحات‌ عظيمي‌ در يهودا رخ‌ مي‌داد. ولي‌ در مجموع‌، عليرغم‌ هشدارهاي‌ مكرر، يهودا هر چه‌ بيشتر در اعمال‌ وحشتناك‌ پرستش‌ بعل‌ و ساير مذاهب‌ كنعاني‌ فرو مي‌رفت‌، تا جايي‌ كه‌ ديگر راه‌ چاره‌اي‌ براي‌ آن‌ باقي‌ نماند.

پادشاهان‌ اسرائيل‌
يربعام‌ 22 سال‌ بد
ناداب‌ 2 سال‌ بد
بعشاء 24 سال‌ بد
ايله‌ 2 سال‌ بد
زمري‌ 7 روز بد
عُمري‌ 12 سال‌ بسيار بد
اخآب‌ 22 سال‌ بدترين‌
اخزيا 2 سال‌ بد
يهورام‌ 12 سال‌ عمدتاً بد
ييهو 28 سال‌ عمدتاً بد
يهوآحاز 17 سال‌ بد
يوآش‌ 16 سال‌ بد
يربعام‌ دوم‌ 41 سال‌ بد
زكريا 6 ماه‌ بد
شِلّوم‌ 1 ماه‌ بد
مِنَحيم‌ 10 سال‌ بد
فقحيا 2 سال‌ بد
فقح‌ 20 سال‌ بد
هوشع‌ 9 سال‌ بد

پادشاهان‌ يهودا
رحبعام‌ 17 سال‌ عمدتاً بد
ابّيا 3 سال‌ عمدتاً بد
آسا 41 سال‌ خوب‌
يهوشافاط‌ 25 سال‌ خوب‌
يهورام‌ 8 سال‌ بد
اخزيا 1 سال‌ بد
عتليا 6 سال‌ شيطاني‌
يوآش‌ 40 سال‌ عمدتاً خوب‌
امصيا 29 سال‌ عمدتاً خوب‌
عزيا 52 سال‌ خوب‌
يوتام‌ 16 سال‌ خوب‌
آحاز 16 سال‌ شرير
حزقيا 29 سال‌ بهترين‌
منسي‌ 55 سال‌ بدترين‌
آمون‌ 2 سال‌ بدترين‌
يوشيا 31 سال‌ بهترين‌
يهوآحاز 3 ماه‌ بد
يهوياكيم‌ 11 سال‌ شرير
يهوياقين‌ 3 ماه‌ بد
صدقيا 11 سال‌ بد

برخي‌ از حكومتها با يكديگر معاصر بودند.
همة‌ پادشاهان‌ اسرائيل‌ گوساله‌ را پرستش‌ مي‌كردند، بدترينشان‌ بعل‌ را نيز مي‌پرستيدند.
بيشتر پادشاهان‌ يهودا بت‌ها را مي‌پرستيدند، برخي‌ از آنها يهوه‌ را عبادت‌ مي‌كردند.
بعضي‌ از پادشاهان‌ بد، تا حدّي‌ خوب‌ بودند، و برخي‌ از پادشاهان‌ خوب‌، تا حدّي‌ بد بودند.


تواريخ‌ حكومت‌ تجزيه‌ شده‌
تاريخ‌ تجزية‌ سلطنت‌ را بين‌ 983 و 931 ق‌.م‌. تخمين‌ زده‌اند. در گاه‌ شماري‌ اين‌ دوره‌ مشكلات‌ و اختلافات‌ آشكاري‌ وجود دارد، كه‌ تا حدودي‌ مي‌توان‌ آنها را ناشي‌ از «همپوشي‌ حكومتها»، «سلطنت‌هاي‌ مشترك‌» ، و «دوران‌ هرج‌ و مرج‌ها» و «تلقي‌ بخشي‌ از سال‌ بعنوان‌ يك‌ سال‌ تمام‌» ، قلمداد كرد.
اين‌ تاريخ‌ها همه‌ تقريبي‌ هستند.
 
 

پادشاهان‌ اسرائيل‌
يربعام‌ 933 - 911 ق‌.م‌.
ناداب‌ 911 - 910 ق‌.م‌.
بعشاء 910 - 887 ق‌.م‌.
ايله‌ 887 - 886 ق‌.م‌.
زمري‌ 886 ق‌.م‌.
عُمري‌ 886 - 875 ق‌.م‌.
اخآب‌ 875 - 854 ق‌.م‌.
اخزيا 855 - 854 ق‌.م‌.
يهورام‌ 854 - 843 ق‌.م‌.
ييهو 843 - 816 ق‌.م‌.
يهوآحاز 820 - 804 ق‌.م‌.
يوآش‌ 806 - 790 ق‌.م‌.
يربعام‌ دوم‌ 790 - 749 ق‌.م‌.
زكريا 748 ق‌.م‌.
شِلّوم‌ 748 ق‌.م‌.
مِنَحيم‌ 747 - 738 ق‌.م‌.
فقحيا 738 - 736 ق‌.م‌.
فقح‌ 748 - 730 ق‌.م‌.
هوشع‌ 730 - 721 ق‌.م‌.
 

پادشاهان‌ يهودا
رحبعام‌ 933 - 916 ق‌.م‌.
ابّيا 915 - 913 ق‌.م‌.
آسا 912 - 871 ق‌.م‌.



يهوشافاط‌ 874 - 850 ق‌.م‌.
يهورام‌ 850 - 843 ق‌.م‌.
اخزيا 843 ق‌.م‌.
عتليا 843 - 837 ق‌.م‌.
يوآش‌ 843 - 803 ق‌.م‌.
امصيا 803 - 775 ق‌.م‌.
عزيا 787 - 735 ق‌.م‌.
يوتام‌ 749 - 734 ق‌.م‌.
 
آحاز 741 - 726 ق‌.م‌.

حزقيا 726 - 769 ق‌.م‌.
منسي‌ 697 - 642 ق‌.م‌.
آمون‌ 641 - 640 ق‌.م‌.
يوشيا 639 - 608 ق‌.م‌.
يهوآحاز 608 ق‌.م‌.
يهوياكيم‌ 608 - 597 ق‌.م‌.
يهوياقين‌ 597 ق‌.م‌.
صدقيا 597 - 586 ق‌.م‌.
  • مطالعه 1435 مرتبه
  • آخرین تغییرات در %ق ظ, %09 %510 %1394 %11:%بهمن