يوشع دستيار موسي بود كه در دوران چهل ساله قوم اسرائيل در بيابان، فرماندهي لشكر اسرائيل را به عهده داشت. پس از مرگ موسي، يوشع رهبر قوم اسرائيل ميشود تا قوم را به سرزمين موعود رهبري كند.
مطالبي كه در كتاب يوشع آمده، مربوط است به جنگهاي بنياسرائيل با ساكنان كنعان و تقسيم سرزمين موعود بين قبايل اسرائيل.
دوازده فصل اول كتاب از فتح كنعان، سرزمين موعود، بدست بنياسرائيل سخن ميگويد. يوشع به فتح شهرهاي كنعان ميپردازد. او سرزمين كنعان را بين قبايل اسرائيل تقسيم ميكند و به آنها مأموريت ميدهد تا با بيرون راندن كنعانيهايي كه هنوز در سرزمين موعود ماندهاند، هر قبيلهاي سهم خود را تصاحب نمايد.
فصل سيزده تا بيست و دو درباره حل مسائل مربوط به اقامت در سرزمين موعود است. در فصل بيست و سه و بيست و چهار ميخوانيم كه يوشع، قبل از فوتش، بزرگان قوم را فرا ميخواند و به آنان گوشزد ميكند كه كارهايي را كه خداوند براي قوم اسرائيل كرده است فراموش نكنند. يوشع آنان را تشويق ميكند تا خداي واقعي را پرستش كنند و تنها آنچه را خداوند ميگويد انجام دهند. او به قوم اسرائيل ميگويد: «امروز تصميم خود را بگيريد.» سپس اعلام ميكند: «اين را بدانيد كه من و خانوادهام از خداوند پيروي خواهيم نمود.»
در كتاب يوشع موضوع پيروي از خداوند و تصميم به اطاعت از او مورد تأكيد قرار ميگيرد. قوم اسرائيل تصميم گرفتند از خداوند پيروي كنند. شما چه تصميمي گرفتهايد؟
راهنما
يوشع
تسخير كنعان
عبور از رود اردن
سقوط اريحا
پيروزي بر كنعانيان
متوقف كردن گردش خورشيد
استقرار اسباط در سرزمين كنعان
يوشع، مرد خدا
يوشع از سبط افرايم بود (اعداد 13 : 8). تلفظ يوناني نام او «عيسي» بود.
به لحاظ اينكه يوشع قوم خود را به سرزمين موعود رهبري كرد، ميتوان او را نمونهاي از «جانشين بزرگش» تلقي كرد كه قوم خود را به سرزمين موعود آسمان هدايت ميكند.
يوشع يكي از همراهان موسي در طول 40 سال سرگرداني بيابان بود. در كوه با موسي بود (خروج 24 : 13). يكي از دوازده جاسوسي بود كه به كنعان رفت (اعداد 13 : 8 و 16). به گفتة يوسفوس هنگامي كه يوشع جانشين موسي شد، 85 سال داشت. تصور بر اين است كه 6 سال مشغول فتح سرزمين بوده، و باقي عمرش را در مستقر كردن و حكومت بر 12 سبط سپري كرده؛ و دورة حكومتش بر اسرائيل جمعاً حدود 25 سال بوده است. در 110 سالگي درگذشت و در تمنه - سارح در افرايم به خاك سپرده شد. او جنگجوي بزرگي بود، نيروهاي خود را سازماندهي كرد و جاسوساني فرستاد، ولي دعا ميكرد و به خدا اعتماد داشت.