11 برج بابل، از سام تا ابرام

ترجمه قدیمی گویا

ترجمه قدیمی(کتاب پیدایش)
برج‌ بابل‌
و تمام‌ جهان‌ را يك‌ زبان‌ و يك‌ لغت‌ بود.2 و واقع‌ شد كه‌ چون‌ از مشرق‌ كوچ‌ مي‌كردند، همواري‌اي‌ در زمين‌ شنعار يافتند و در آنجا سكني‌ گرفتند. 3 و به‌ يكديگر گفتند: «بياييد، خشتها بسازيم‌ و آنها را خوب‌ بپزيم‌.» و ايشان‌ را آجر به‌ جاي‌ سنگ‌ بود، و قير به‌ جاي‌ گچ‌. 4 و گفتند: «بياييد شهري‌ براي‌ خود بنا نهيم‌، و برجي‌ را كه‌ سرش‌ به‌ آسمان‌ برسد، تا نامي‌ براي‌ خويشتن‌ پيدا كنيم‌، مبادا بر روي‌ تمام‌ زمين‌ پراكنده‌ شويم‌.» 5 و خداوند نزول‌ نمود تا شهر و برجي‌ را كه‌ بني‌آدم‌ بنا مي‌كردند، ملاحظه‌ نمايد. 6 و خداوند گفت‌: «همانا قوم‌ يكي‌ است‌ و جميع‌ ايشان‌ را يك‌ زبان‌ و اين‌ كار را شروع‌ كرده‌اند، و الا´ن‌ هيچ‌ كاري‌ كه‌ قصد آن‌ بكنند، از ايشان‌ ممتنع‌ نخواهد شد. 7 اكنون‌ نازل‌ شويم‌ و زبان‌ ايشان‌ را در آنجا مشوش‌ سازيم‌ تا سخن‌ يكديگر را نفهمند.» 8 پس‌ خداوند ايشان‌ را از آنجا بر روي‌ تمام‌ زمين‌ پراكنده‌ ساخت‌ و از بناي‌ شهر باز ماندند. 9 از آن‌ سبب‌ آنجا را بابل‌ ناميدند، زيرا كه‌ در آنجا خداوند لغت‌ تمامي‌ اهل‌ جهان‌ را مشوش‌ ساخت‌. و خداوند ايشان‌ را از آنجا بر روي‌ تمام‌ زمين‌ پراكنده‌ نمود.
نسل‌ سام‌ تا ابرام‌
10 اين‌ است‌ پيدايش‌ سام‌. چون‌ سام‌ صد ساله‌ بود، اَرْفَكشاد را دو سال‌ بعد از طوفان‌ آورد. 11 و سام‌ بعد از آوردن‌ ارفكشاد، پانصد سال‌ زندگاني‌كرد و پسران‌ و دختران‌ آورد. 12 و ارفكشاد سي‌ و پنج‌ سال‌ بزيست‌ و شالح‌ را آورد. 13 و ارفكشاد بعد از آوردن‌ شالح‌، چهار صد و سه‌ سال‌ زندگاني‌ كرد و پسران‌ و دختران‌ آورد. 14 و شالح‌ سي‌ سال‌ بزيست‌، و عابر را آورد. 15 و شالح‌ بعد از آوردن‌ عابر، چهارصد و سه‌ سال‌ زندگاني‌ كرد و پسران‌ و دختران‌ آورد. 16 و عابر سي‌ و چهار سال‌ بزيست‌ و فالج‌ را آورد. 17 و عابر بعد از آوردن‌ فالج‌، چهار صد و سي‌ سال‌ زندگاني‌ كرد و پسران‌ و دختران‌ آورد. 18 و فالِج‌ سي‌ سال‌ بزيست‌، و رَعُو را آورد. 19 و فالج‌ بعد از آوردن‌ رعو، دويست‌ و نه‌ سال‌ زندگاني‌ كرد و پسران‌ و دختران‌ آورد. 20 و رعو سي‌ و دو سال‌ بزيست‌، و سروج‌ را آورد. 21 و رعو بعد از آوردن‌ سَرُوْج‌، دويست‌ و هفت‌ سال‌ زندگاني‌ كرد و پسران‌ و دختران‌ آورد. 22 و سروج‌ سي‌ سال‌ بزيست‌، و ناحور را آورد. 23 و سروج‌ بعد از آوردن‌ ناحور، دويست‌ سال‌ بزيست‌ و پسران‌ و دختران‌ آورد. 24 و ناحور بيست‌ و نه‌ سال‌ بزيست‌، و تارح‌ را آورد. 25 و ناحور بعد از آوردن‌ تارح‌، صد و نوزده‌ سال‌ زندگاني‌ كرد و پسران‌ و دختران‌ آورد. 26 و تارح‌ هفتاد سال‌ بزيست‌، و اَبرام‌ و ناحور و هاران‌ را آورد.
27 و اين‌ است‌ پيدايش‌ تارح‌ كه‌ تارح‌، ابرام‌ و ناحور و هاران‌ را آورد، و هاران‌، لوط را آورد. 28 و هاران‌ پيش‌ پدر خود، تارَح‌ در زادبوم‌ خويش‌ در اورِ كلدانيان‌ بمرد. 29 و ابرام‌ و ناحور زنان‌ براي‌ خود گرفتند. زن‌ ابرام‌ را ساراي‌ نام‌ بود. و زن‌ ناحور را مِلكَه‌ نام‌ بود، دختر هاران‌، پدر مِلكَه‌ و پدر يِسكَه‌. 30 اما ساراي‌ نازاد مانده‌، ولدي‌ نياورد. 31 پس‌ تارح‌ پسر خود ابرام‌، و نوادة‌ خود لوط‌، پسر هاران‌، و عروس‌ خود ساراي‌، زوجة‌ پسرش‌ ابرام‌ را برداشته‌، با ايشان‌ از اور كلدانيان‌بيرون‌ شدند تا به‌ ارض‌ كنعان‌ بروند، و به‌ حران‌ رسيده‌، در آنجا توقف‌ نمودند. 32 و مدت‌ زندگاني‌ تارح‌، دويست‌ و پنج‌ سال‌ بود، و تارح‌ در حران‌ مرد.
ترجمه تفسیری
در آن‌ روزگار همه‌ مردم‌ جهان‌ به‌ يك‌ زبان‌ سخن‌ مي‌گفتند. 2 جمعيت‌ دنيا رفته‌رفته‌ زياد مي‌شد و مردم‌ بطرف‌ شرق‌ كوچ‌ مي‌كردند. آنها سرانجام‌ به‌ دشتي‌ وسيع‌ و پهناور در بابل‌ رسيدند و در آنجا سكني‌ گزيدند. 3و4 مردمي‌ كه‌ در آنجا مي‌زيستند با هم‌ مشورت‌ كرده‌، گفتند: «بياييد شهري‌ بزرگ‌ بنا كنيم‌ و برجي‌ بلند در آن‌ بسازيم‌ كه‌ سرش‌ به‌ آسمان‌ برسد تا نامي‌ براي‌ خود پيدا كنيم‌. بناي‌ اين‌ شهر و برج‌ مانع‌ پراكندگي‌ ما خواهد شد.» براي‌ بناي‌ شهر و برج‌ آن‌ خشتهاي‌ پخته‌ تهيه‌ نمودند. از اين‌ خشتها بجاي‌ سنگ‌ و از قير بجاي‌ گچ‌ استفاده‌ كردند. 5و6 اما هنگامي‌ كه‌ خداوند به‌ شهر و برجي‌ كه‌ در حال‌ بنا شدن‌ بود نظر انداخت‌، گفت‌: «زبان‌ همه‌ مردم‌ يكي‌است‌ و متحد شده‌، اين‌ كار را شروع‌ كرده‌اند. اگر اكنون‌ از كار آنها جلوگيري‌ نكنيم‌، در آينده‌ هر كاري‌ بخواهند انجام‌ خواهند داد. 7 پس‌ زبان‌ آنها را تغيير خواهيم‌ داد تا سخن‌ يكديگر را نفهمند.» 8 اين‌ اختلافِ زبان‌ موجب‌ شد كه‌ آنها از بناي‌ شهر دست‌ بردارند؛ و به‌ اين‌ ترتيب‌ خداوند ايشان‌ را روي‌ زمين‌ پراكنده‌ ساخت‌. 9 از اين‌ سبب‌ آنجا را بابل‌ (يعني‌ «اختلاف‌») ناميدند، چون‌ در آنجا بود كه‌ خداوند در زبان‌ آنها اختلاف‌ ايجاد كرد و ايشان‌ را روي‌ زمين‌ پراكنده‌ ساخت‌.
از سام‌ تا ابرام‌
(1 تواريخ‌ 1:24-27)
10و11 اين‌ است‌ نسل‌ سام‌: دو سال‌ بعد از طوفان‌، وقتي‌ سام‌ 100 ساله‌ بود، پسرش‌ ارفكشاد به‌ دنيا آمد. پس‌ از آن‌ سام‌ 500 سال‌ ديگر زندگي‌ كرد و صاحب‌ پسران‌ و دختران‌ شد.
12و13 وقتي‌ ارفكشاد سـي‌ و پنج‌ سـاله‌ بـود، پسـرش‌ شالح‌ متـولد شـد و پس‌ از آن‌، ارفكشاد 403 سال‌ ديـگر زندگي‌ كـرد و صاحب‌ پسران‌ و دختران‌ شد.
14و15 وقتي‌ شالح‌ سي‌ ساله‌ بود، پسرش‌ عابر متولد شد. بعد از آن‌ شالح‌ 403 سال‌ ديگر زندگي‌ كرد و صاحب‌ پسران‌ و دختران‌ شد.
16و17 وقتي‌ عابرسي‌ و چهار ساله‌ بود، پسرش‌ فالج‌ متولد شد. پس‌ از آن‌، عابر 430 سال‌ ديگر زندگي‌ كرد و صاحب‌ پسران‌ و دختران‌ شد.
18و19 فالج‌ سي‌ ساله‌ بود كه‌ پسرش‌ رعو متولد شد. پس‌ از آن‌، او 209 سال‌ ديگر زندگي‌ كرد و صاحب‌ پسران‌ و دختران‌ شد.
20و21 وقتي‌ رعو سي‌ و دوساله‌ بود، پسرش‌ سروج‌ متولد شد. پس‌ از آن‌، رعو 207 سال‌ ديگر زندگي‌ كرد و صاحب‌ پسران‌ و دختران‌ شد.
22و23 وقتي‌ سروج‌ سي‌ ساله‌ بود، پسرش‌ ناحور به‌دنيا آمد. پس‌ از آن‌ سروج‌ 200 سال‌ ديگر زندگي‌ كرد و صاحب‌ پسران‌ و دختران‌ شد.
24و25 ناحور در موقع‌ تولدِ پسرش‌ تارح‌، بيست‌ و نه‌ سال‌ داشت‌، و 119 سال‌ ديگر زندگي‌ كرد و صاحب‌ پسران‌ و دختران‌ شد.
26و27 تارح‌ پس‌ از هفتاد سالگي‌ صاحب‌ سه‌ پسر شد به‌ نامهاي‌ ابرام‌، ناحور و هاران‌. هاران‌ پسري‌ داشت‌ به‌ نام‌ لوط‌. 28 هاران‌ در همانجايي‌ كه‌ به‌ دنيا آمده‌ بود (يعني‌ اور كلدانيان‌) در برابر چشمان‌ پدرش‌ در سن‌ جواني‌ درگذشت‌.
29 ابرام‌ با خواهر ناتني‌ خود ساراي‌، و ناحور با برادرزاده‌ خويش‌ مِلكه‌ ازدواج‌ كردند. (مِلكه‌ دختر هاران‌ بود و برادرش‌ يسكا نام‌ داشت‌.) 30 ساراي‌ نازا بود و فرزندي‌ نداشت‌.
31 تارح‌ پسرش‌ ابرام‌، نوه‌اش‌ لوط‌ و عروسش‌ ساراي‌ را با خود برداشت‌ و اوركلدانيان‌ را به‌ قصد كنعان‌ ترك‌ گفت‌. اما وقتي‌ آنها به‌ شهر حران‌ رسيدند در آنجا ماندند. 32 تارح‌ در سن‌ 205 سالگي‌ در حران‌ درگذشت‌.

 


راهنما


 

باب‌ 11 : 1 - 9 . برج‌ بابل‌
اغتشاش‌ زبانها در چهارمين‌ نسل‌ پس‌ از طوفان‌، و تقريباً در موقع‌ تولد فالج‌ (10 : 25) كه‌ 101 سال‌ پس‌ از طوفان‌، و 326 سال‌ پيش‌ از فراخواندگي‌ ابراهيم‌ بود (10 : 26)، اتفاق‌ افتاد. اين‌ شيوة‌ خدا براي‌ پراكنده‌ كردن‌ نژاد بشري‌ بود، تا وظيفة‌ خود را كه‌ اشغال‌ زمين‌ بود، انجام‌ دهند. شايد اين‌ مسئله‌ تا حدودي‌ تعدد خدايان‌ و تنوع‌ اسامي‌ افراد پيش‌ از طوفان‌ را توجيه‌ كند.
كار در برج‌ بابل‌ بطور موقتي‌ متوقف‌ شد، ولي‌ دوباره‌ توسط‌ افرادي‌ كه‌ در بابل‌ باقي‌ ماندند، از سر گرفته‌ شد، و برج‌، حكم‌ مركزي‌ را پيدا كرد كه‌ شهر بابل‌ در اطراف‌ آن‌ بنا شد. اين‌ برج‌ بصورت‌ الگويي‌ براي‌ برجهاي‌ شهرهاي‌ ديگر بابل‌ درآمد و شايد الهام‌بخش‌ شكل‌ اهرام‌ مصر نيز بوده‌ باشد.
نقشه‌ 18 - زادگاه‌ قوم‌هاي‌ جهان‌

نكتة‌ باستانشناختي‌ : محل‌ برج‌ بابل‌
برج‌ بابل‌ در بارسيپا، در 10 مايلي‌ جنوب‌ غربي‌ مركز بابل‌ است‌. سرهنري‌ رالينسون‌، در بارسيپا، استوانه‌اي‌ يافت‌ كه‌ بر آن‌ نوشته‌ شده‌ بود: «برج‌ بارسيپا، كه‌ پادشاهي‌ قديمي‌ آن‌ را بر پا داشت‌ و به‌ ارتفاع‌ 42 كوبيت‌ تكميل‌ نمود، و نوك‌ آن‌ را به‌ پايان‌ نرساند، در زمانهاي‌ قديم‌ به‌ ويرانه‌اي‌ تبديل‌ شد. از ناودانهاي‌ آن‌ خوب‌ محافظت‌ نشد؛ باران‌ و طوفان‌، آجرهاي‌ آن‌ را فرسودند، و كاشي‌هاي‌ سقفشان‌ شكسته‌ شدند. خداي‌ مردوك‌ مرا واداشت‌ تا آن‌ را تعمير كنم‌. من‌ محل‌ آن‌ و ديوارهاي‌ اساس‌ آن‌ را تغيير ندادم‌. در يك‌ زمان‌ مناسب‌، آجرها و كاشي‌هاي‌ سقف‌ آن‌ را بازسازي‌ كردم‌، و نام‌ خود را بر قرنيزهاي‌ بنا نوشتم‌. من‌ آن‌ را دوباره‌ ساختم‌ چنانكه‌ در اعصار پيشين‌ بود؛ نوك‌ برج‌ را برافراشتم‌ چنانكه‌ در روزگاران‌ دور بود.» اين‌ شبيه‌ روايتي‌ از برج‌ پايان‌ نگرفتة‌ بابل‌ است‌.
باستان‌ شناسان‌ بيشتر بر اين‌ عقيده‌اند كه‌ محل‌ واقعي‌ برج‌ در مركز شهر بابل‌ بود، كه‌ اكنون‌ با ويرانه‌هاي‌ شمال‌ معبد مردوك‌ يكي‌ محسوب‌ مي‌شود (به‌ نقشة‌ شمارة‌ 43 مراجعه‌ كنيد). جي‌. اسميت‌ كتيبه‌اي‌ قديمي‌ با اين‌ مضمون‌ يافت‌ كه‌ : «بنا كردن‌ اين‌ برج‌ مشهور خدايان‌ را آزرده‌ خاطر ساخت‌، و شبي‌، همة‌ آنچه‌ را كه‌ بنا شده‌ بود، سرنگون‌ كردند. خدايان‌ مردم‌ را پراكندند و گفتارشان‌ را عجيب‌ كردند.» اين‌ شبيه‌ روايتي‌ دربارة‌ بابل‌ است‌. اين‌ برج‌ اكنون‌ بصورت‌ گودالي‌ وسيع‌ به‌ مسافت‌ 330 پاي‌ مربع‌ درآمده‌ كه‌ از آن‌ بعنوان‌ منبع‌ آجر استفاده‌ مي‌شود. هنگامي‌ كه‌ برج‌ بر پا بود، از چندين‌ طبقة‌ ايواني‌ شكل‌ تشكيل‌ شده‌ بود كه‌ هر چه‌ به‌ طرف‌ بالا مي‌رفتند، كوچكتر مي‌شدند و بر نوك‌ برج‌ مذبحي‌ براي‌ مردوك‌ قرار داشت‌.

برج‌ بابل‌
1 - پيدايش‌ 11 : 4 ، «برجي‌ كه‌ سرش‌ به‌ آسمان‌ برسد» ، بيانگر غرور زياد نخستين‌ سازندگان‌ «زيگورات‌ها» ، يا معابد تپه‌ مانند سومر و بابل‌ است‌.
2 - بجاي‌ اطاعت‌ از فرمان‌ پيدايش‌ 9 : 1، هدف‌ اصلي‌ آنها مركزيت‌ يافتن‌، و ساختن‌ گروهها و شهرهاي‌ قدرتمند بود. آن‌ روحية‌ قديمي‌ سركشي‌، پرستش‌ انسان‌ و غرور انساني‌ دوباره‌ مسلط‌ شده‌ بود.
3 - تاريخ‌ اين‌ پراكندگي‌ را نمي‌توان‌ تخمين‌ زد. حدسيات‌ آشر بر مفروضات‌ غلط‌ استوارند. نسب‌ نامه‌هاي‌ پيدايش‌ 5 و 11 بي‌ترديد، خلاصه‌ شده‌اند. حذف‌ كردن‌، رسمي‌ است‌ كه‌ در بسياري‌ از نسب‌ نامه‌ها ديده‌ مي‌شود.
4 - ويرانه‌هاي‌ زيگوارت‌ها هنوز هم‌ در اور و ارك‌ (واركاي‌ امروزي‌) بجا مانده‌، و ساختمان‌ آنها نشاندهندة‌ پيدايش‌ 1 : 3 و 4 است‌. هدف‌ آنها عبادت‌ بت‌پرستانه‌ بود و گناه‌ سازندگان‌ بابل‌ در همين‌ نكته‌ بود.


يادداشت‌ها:
(الف‌) زبانها به‌ چند خانوادة‌ بزرگ‌ تقسيم‌ مي‌شوند. در هر خانواده‌، شباهت‌ها آشكار است‌ و تحول‌ آنها را مي‌توان‌ گاهي‌ تا 3000 سال‌ دنبال‌ كرد. ميان‌ گروههاي‌ عمده‌، مثل‌ خانوادة‌ زبانهاي‌ هند و اروپايي‌ و خانوادة‌ زبانهاي‌ سامي‌ تشابهي‌ وجود ندارد.
(ب‌) وولي‌ در كتابهاي‌ خود تحت‌ عناوين‌ «سومري‌ها» و «اور كلده‌»، به‌ تفصيل‌ مهندسي‌ شگفت‌ آور زيگورات‌ را توصيف‌ مي‌كند.


«پيدايش‌ سام‌» . 11 : 10 - 26
ششمين‌ سند از اسنادي‌ كه‌ كتاب‌ پيدايش‌ را تشكيل‌ مي‌دهد. در 10 : 21 - 31 نام‌ فرزندان‌ سام‌ ذكر شده‌ است‌. در اينجا اين‌ زنجير مستقيماً از سام‌ به‌ ابراهيم‌ ادامه‌ يافته‌ و 10 نسل‌ را در بر مي‌گيرد (427 سال‌). شايد خود سام‌ همة‌ اين‌ نسب‌ نامه‌ را ثبت‌ كرده‌ باشد، چرا كه‌ مدت‌ زندگي‌ او تمام‌ اين‌ دوره‌ را در بر مي‌گرفت‌. در زير جدولي‌ ارائه‌ شده‌ كه‌ بر طبق‌ باب‌ 5، سن‌ افراد را از آدم‌ تا طوفان‌، و مطابق‌ باب‌ 11 از طوفان‌ تا ابراهيم‌ نشان‌ مي‌دهد.

سن‌ به‌ هنگام‌
تولد پسرش‌ جمع‌
آدم‌ 130 930
شيث‌ 105 912
انوش‌ 90 905
قينان‌ 70 910
مهللئيل‌ 65 895
يارَد 162 962
خنوخ‌ 65 365
متوشالح‌ 187 969
لَمَك‌ 182 777
نوح‌، به‌ هنگام‌ طوفان‌ 600 950
ــــــــــ
1656
سن‌ به‌ هنگام‌
تولد پسرش‌ جمع‌
ارفكشاد، تولد
پس‌ از طوفان‌ 2
ارفكشاد 35 438
شالح‌ 30 433
عابر 34 464
رَعو 32 239
سروج‌ 30 230
ناحور 29 148
تارَح‌ 130 205
ابراهيم‌، وارد كنعان‌ شد 75
ــــــــــ
427
 
 






طبق‌ اين‌ ارقام‌:
- بين‌ آدم‌ و طوفان‌ 1656 سال‌ فاصله‌ بود، و بين‌ طوفان‌ و ابراهيم‌ 427 سال‌.
- آدم‌ 243 سال‌ با متوشالح‌ هم‌ عصر بود.
- متوشالح‌ 600 سال‌ با نوح‌ و 98 سال‌ با سام‌ هم‌ عصر بود.
- بين‌ مرگ‌ آدم‌ و تولد نوح‌ 126 سال‌ فاصله‌ بود.
- نوح‌ 350 سال‌ پس‌ از طوفان‌ زيست‌ و 2 سال‌ پيش‌ از تولد ابراهيم‌ درگذشت‌.
- دورة‌ زندگي‌ سام‌ از 98 سال‌ قبل‌ از طوفان‌ تا 502 سال‌ پس‌ از طوفان‌ بود.
- سام‌ تا 75 سال‌ پس‌ از ورود ابراهيم‌ به‌ كنعان‌ زندگي‌ كرد.
- آدم‌ به‌ هنگام‌ تولد نوه‌ها و نتيجه‌ها و نديده‌ها، و نتيجه‌ها، نديده‌هاي‌ آنها زنده‌ بود.
- نوح‌ تا نهمين‌ نسل‌ فرزندانش‌ زنده‌ بود.
- همة‌ افراد ستون‌ سمت‌ راست‌ در جدول‌ بالا، بغير از فالج‌ و ناحور، بهنگام‌ تولد ابراهيم‌ زنده‌ بودند.
- در چنين‌ دورة‌ عمرهاي‌ طولاني‌، جمعيت‌ به‌ سرعتِ زياد، افزايش‌ يافت‌.
- پيش‌ از طوفان‌، عمرها بسيار طولاني‌ بود، و سپس‌ بتدريج‌ طول‌ عمر كاهش‌ يافت‌.


«پيدايش‌ تارح‌» . 11 : 27 تا 25 : 11
هفتمين‌ سند كتاب‌ پيدايش‌ . داستان‌ ابراهيم‌، كه‌ احتمالاً بدست‌ او و اسحق‌ ثبت‌ شده‌ است‌.

باب‌هاي‌ 10 و 11 . از طوفان‌ تا ابراهيم‌
اين‌ دوره‌ در تاريخ‌ بابلي‌
در كتيبه‌هاي‌ كهن‌ بابلي‌، پس‌ از نام‌ بردن‌ از ده‌ پادشاه‌ پيش‌ از طوفان‌، اضافه‌ مي‌شود: «سپس‌ سيل‌ زمين‌ را نابود كرد».
سپس‌، در دورة‌ ميان‌ طوفان‌ و ابراهيم‌، 100 پادشاه‌ از 20 شهر مختلف‌ ناميده‌ شده‌اند.
در اين‌ كتيبه‌ها، در بخش‌ آغاز بين‌ اين‌ دوره‌، كاهشي‌ ناگهاني‌ در طول‌ مدت‌ حكومت‌ پادشاهان‌، از ارقام‌ بسيار بالا به‌ ارقام‌ معقول‌تر، به‌ چشم‌ مي‌خورد كه‌ نشانگر مرز ميان‌ دوران‌ «تاريخ‌» و دوران‌ «ماقبل‌ تاريخ‌» است‌؛ يعني‌ گزارشهايي‌ كه‌ از وقايع‌ همزمان‌ تهيه‌ شده‌اند و گزارشهايي‌ از وقايع‌ قديمي‌تر و از روي‌ روايات‌ شفاهي‌ بوجود آمده‌اند.

دولت‌ - شهرها
در آغاز دورة‌ تاريخي‌، مردم‌ در كيش‌، لاگاش‌، ارك‌، اور، اريدو، نيپور، اكد، بابل‌، لارسا، فاره‌، و نقاط‌ ديگر مسكن‌ گزيدند. اين‌ شهرهاي‌ كوچك‌ داراي‌ استحكامات‌ بودند، كه‌ بر هر يك‌، پادشاه‌ يا كاهن‌ - پادشاه‌ فرمان‌ مي‌راند. آنها همواره‌ در حال‌ ستيز با يكديگر بودند. گاهي‌ يكي‌ از شهرها بر شهرهاي‌ ديگر غلبه‌ مي‌يافت‌ و به‌ اين‌ ترتيب‌ امپراطوري‌ كوچكي‌ بوجود مي‌آمد. اين‌ تسلط‌ مدتي‌ دوام‌ مي‌يافت‌، و سپس‌ از ميان‌ مي‌رفت‌ يا به‌ شهر يا شهرهاي‌ ديگري‌ منتقل‌ مي‌شد. اين‌ پادشاهان‌ شرح‌ دلاوري‌هاي‌ خود را بر كتيبه‌هاي‌ گِلي‌ مي‌نوشتند، و در سالهاي‌ اخير هزاران‌ عدد از اين‌ كتيبه‌ها از زير خاك‌ بيرون‌ آورده‌ شده‌. ولي‌ در اين‌ كتيبه‌ها اشاره‌اي‌ به‌ اين‌ مسئله‌ نشده‌ كه‌ اين‌ دولت‌ - شهرها تا چه‌ حد با يكديگر هم‌ عصر بودند يا توالي‌ يا همپوشاني‌ داشتند.
از حكومت‌هاي‌ اصلي‌ كه‌ طبق‌ اين‌ كتيبه‌ها در دورة‌ ميان‌ طوفان‌ و ابراهيم‌ در بابل‌ سلطنت‌ كردند، در زير نام‌ برده‌ شده‌ است‌. به‌ اين‌ نكته‌ توجه‌ كنيد كه‌ مراكز جمعيت‌ در اطراف‌ اريدو، محل‌ پذيرفته‌ شدة‌ باغ‌ عدن‌، و فاره‌ شهر نوح‌، حلقه‌ زده‌ بودند.
نقشه‌ 19

حكومت‌ كيش‌
در كتيبه‌ها، اين‌ سلسله‌ نخستين‌ سلسلة‌ پس‌ از طوفان‌ ناميده‌ شده‌ است‌. كيش‌ در حومة‌ شهر بابل‌، نزديك‌ محل‌ برج‌ بابل‌ قرار داشت‌، و نخستين‌ شهر بزرگ‌ پيش‌ از طوفان‌، و پايتخت‌ اصلي‌ بابل‌ در دوران‌ اولية‌ پس‌ از طوفان‌ بود. دكتر لانگدون‌ بقاياي‌ رسوبات‌ سيل‌ را در اين‌ شهر يافت‌.

حكومت‌ لاگاش‌
همانطور كه‌ كيش‌ پايتخت‌ نخستين‌ حكومت‌ سامي‌ در شمال‌ بود، لاگاش‌ نيز پايتخت‌ نخستين‌ حكومت‌ سومري‌ يا حامي‌ در جنوب‌ بابل‌، در دوران‌ پس‌ از طوفان‌ بود. اين‌ دو شهر حدود 100 مايل‌ از يكديگر فاصله‌ داشتند. لاگاش‌ يكي‌ از مراكز كتابخانه‌اي‌ بود، و سارزِك‌ آن‌ را حفاري‌ كرد (1901 - 1877).


حكومت‌ اِرِك‌
اِرِك‌ كه‌ اوروك‌ يا واركا نيز ناميده‌ شده‌، يكي‌ از شهرهاي‌ نمرود بود كه‌ تنها 50 مايل‌ از محل‌ باغ‌ عدن‌ فاصله‌ داشت‌. يكي‌ از پادشاهان‌ آن‌ بنام‌ لوگال‌ زيگيسي‌، خود را «سَرور جهان‌» ناميد. كولدوي‌ (1913)، و نولدكه‌ و جوردان‌ (33 - 1928) در شهر اِرِك‌ حفاري‌ كردند. آنها پي‌ بردند كه‌ اين‌ شهر يكي‌ از كهن‌ترين‌ شهرهاي‌ جهان‌ بود و 18 قشر مجزاي‌ ماقبل‌ تاريخ‌ زير آن‌ وجود داشت‌. اين‌ شهر مركز اصلي‌ پرستش‌ ايشتار بود و روسپيگري‌ در آن‌ اجباري‌ بود.

حكومت‌ اَكَد
اَكَد كه‌ سيپار نيز ناميده‌ مي‌شود، يكي‌ ديگر از شهرهاي‌ نمرود و از مراكز مشهور كتابخانه‌اي‌ بود كه‌ در 150 كيلومتري‌ شمال‌ غربي‌ فاره‌ شهر نوح‌ قرار داشت‌. اين‌ شهر محل‌ تولد سرگن‌ اول‌، مشهورترين‌ جنگجوي‌ دوران‌ پيش‌ از ابراهيم‌ بود كه‌ از عيلام‌ تا كوه‌ سينا را تحت‌ فرمان‌ خود گرفت‌. او فاتح‌، سازنده‌اي‌ بزرگ‌ و مشوّق‌ و حامي‌ آموزش‌ بود. وي‌ كتابخانه‌اي‌ عظيم‌ تأسيس‌ كرد. تصور بر اين‌ است‌ كه‌ سرگن‌ معاصر خئوپس‌، سازندة‌ هرم‌ بزرگ‌ مصر است‌.

حكومت‌هاي‌ اور
اور كه‌ 12 مايل‌ از اريدو فاصله‌ داشت‌، براي‌ مدتي‌ پس‌ از طوفان‌ از ساير شهرها عقب‌ افتاد. اما تا زمان‌ ابراهيم‌، اين‌ شهر به‌ حدّي‌ رشد كرد كه‌ از برجسته‌ترين‌ شهرهاي‌ جهان‌ شد . تحت‌ حكومت‌ دو تن‌ از مشهورترين‌ پادشاهان‌ اور، به‌ نام‌ اور - اِنگور و دونگي‌، اين‌ شهر از خليج‌ فارس‌ تا درياي‌ مديترانه‌ را تحت‌ فرمان‌ خود گرفت‌.

حكومت‌ بابل‌
تقريباً در هنگام‌ مهاجرت‌ ابراهيم‌ به‌ كنعان‌ (2000 ق‌. م‌.)، بابل‌ تحت‌ حكومت‌ حمورابي‌، برتري‌ يافت‌. حمورابي‌ جنگجوي‌ بزرگي‌ بود كه‌ معابدي‌ بنا كرد و قانوني‌ تدوين‌ نمود، و غالباً با امَرافل‌ در پيدايش‌ 14 : 1 يكي‌ تصوّر مي‌شود.

بابهاي‌ 10 و 11 . از طوفان‌ تا ابراهيم‌
اين‌ دوره‌ در تاريخ‌ بابل‌

حفاريها در اور، شهر ابراهيم‌
اور كه‌ موگهير و موگايار نيز خوانده‌ مي‌شود، روزگاري‌، بندري‌ در كنار خليج‌ فارس‌ بر دهانة‌ رود فرات‌ بود، و در 12 مايلي‌ اريدو يعني‌ محل‌ باغ‌ عدن‌ قرار داشت‌ (به‌ نقشة‌ شمارة‌ 15 مراجعه‌ كنيد). اور كه‌ در شهرهاي‌ پيش‌ از طوفان‌ بود، توسط‌ سيل‌ از بين‌ رفت‌، و سپس‌ بازسازي‌ شد. درست‌ پيش‌ از زمان‌ ابراهيم‌، اور شكوهمندترين‌ شهر جهان‌ بود؛ يكي‌ از مراكز توليدي‌، زراعي‌ و كشتي‌راني‌ در سرزميني‌ بسيار حاصلخيز بود كه‌ كاروانها از آن‌، در جهات‌ مختلف‌ به‌ سرزمينهاي‌ دور مي‌رفتند، و كشتي‌ها با باري‌ از مس‌ و سنگ‌ خارا، از باراندازهاي‌ آن‌ به‌ راه‌ مي‌افتادند و به‌ خليج‌ فارس‌ مي‌رفتند. سپس‌ در حدود زمانة‌ ابراهيم‌، اين‌ شهر تحت‌الشعاع‌ شهر بابل‌ قرار گرفت‌، ولي‌ تا دورة‌ تسلط‌ پارس‌ همچنان‌ شهر مهمي‌ باقي‌ ماند.
ولي‌ در اين‌ موقع‌، خليج‌ فارس‌ عقب‌ نشسته‌ بود و رود فرات‌ بستر خود را عوض‌ كرده‌ و 10 مايل‌ به‌ سمت‌ شرق‌ رفته‌ بود، و به‌ اين‌ ترتيب‌، اور متروك‌ شد و زير طوفانهاي‌ شن‌ صحرا مدفون‌ شد.
ويرانه‌هاي‌ اور و تعداد ديگري‌ از شهرها كه‌ بر روي‌ هم‌ قرار گرفته‌اند، و شهر ابراهيم‌ كه‌ تقريباً، پايين‌تر از همة‌ آنهاست‌، تپة‌ بلندي‌ را تشكيل‌ مي‌دهند كه‌ اطراف‌ آن‌ را تپه‌هاي‌ كوچكتري‌ فرا گرفته‌اند، و مسافتي‌ را به‌ طول‌ 2 مايل‌ در جهت‌ شمال‌ غربي‌ و جنوب‌ شرقي‌، و عرض‌ 5/1 مايل‌ پوشانده‌اند. بقاياي‌ ديواري‌ به‌ ضخامت‌ 70 فوت‌، و ارتفاع‌ 80 فوت‌، كه‌ شهر را در برگرفته‌، تا 5/2 مايلي‌ كشف‌ شده‌ است‌. منطقة‌ مقدس‌، كه‌ به‌ معابد و قصرها اختصاص‌ داشت‌ توسط‌ ديواري‌ داخلي‌ احاطه‌ مي‌شد كه‌ 400 يارد طول‌ و 200 يارد عرض‌ داشت‌.
هيئت‌ اعزامي‌ مشترك‌ موزة‌ دانشگاه‌ پنسيلوانيا و موزة‌ بريتانيا، تحت‌ سرپرستي‌ س‌. ل‌. وولي‌، به‌ مدت‌ 12 فصل‌ (34 - 1922)، كه‌ هر فصل‌ آن‌ 4 يا 5 ماه‌ زمستان‌ طول‌ مي‌كشيد، و همراه‌ با 200 كارگر در هر فصل‌، تقريباً تمامي‌ اسرار اين‌ ويرانه‌ها را كشف‌ كردند.
زيگورات‌ يا برج‌ معبد، كه‌ بر اساس‌ الگوي‌ برج‌ بابل‌ ساخته‌ شده‌ بود، بلندترين‌ تپه‌ را تشكيل‌ مي‌دهد، و در روزگار ابراهيم‌ مشهورترين‌ ساختمان‌ شهر بود. اين‌ زيگورات‌ آخرين‌ بار در قرن‌ ششم‌ ق‌. م‌. بدست‌ نبونيد، و بر ويرانه‌هاي‌ معبدي‌ بازسازي‌ شد كه‌ در زمان‌ ابراهيم‌ بر پا بود، كه‌ خود، بر شالودة‌ معبد ديگري‌ بنا شده‌ بود (اين‌ شالوده‌ هنوز باقي‌ است‌) كه‌ از دوران‌ پيش‌ از تاريخ‌ در آنجا قرار داشت‌. در زمان‌ ابراهيم‌، معبد به‌ شكل‌ مربع‌ و طبقات‌ ايواني‌ شكل‌ آن‌ پله‌ پله‌ بود، و از آجر سفت‌ ساخته‌ شده‌ بود، و در هر طبقه‌ درختان‌ و بوته‌هايي‌ كاشته‌ شده‌ بودند و در طبقة‌ آخر مذبحي‌ براي‌ خداي‌ ماه‌ بنا شده‌ بود.
معابد: دو معبد اصلي‌ به‌ خداي‌ ماه‌ به‌ نام‌ نانار، و الهة‌ ماه‌ به‌ نام‌ نينگال‌ تعلق‌ داشتند، و در روزگار ابراهيم‌ در اوج‌ جلال‌ خود بودند؛ مجموعة‌ وسيعي‌ از زيارتگاهها، اتاق‌هاي‌ كوچك‌، مكانهاي‌ سكونت‌ كاهنان‌ مرد و زن‌ و مستخدمين‌ آنها، و خداياني‌ كه‌ پدر ابراهيم‌ آنها را پرستش‌ مي‌كرده‌ در آنها وجود داشت‌.
مقبره‌هاي‌ سلطنتي‌: يكي‌ از شگفت‌ آورترين‌ كشفيات‌، يافتن‌ گنجينه‌هاي‌ مقبره‌هاي‌ ملكه‌ شوباد، مس‌ - كالام‌ - داگ‌، و پادشاه‌ بي‌نامي‌، در طبقات‌ پايين‌ آرامگاه‌ بود كه‌ به‌ اواسط‌ دورة‌ ميان‌ سيل‌ و ابراهيم‌ تعلق‌ داشتند. در كنار اسكلت‌ ملكه‌، تاجي‌ طلايي‌، وسايل‌ تزيين‌ گيسو، تعداد زياد مُهره‌، گردنبند، وسايل‌ زينتي‌ طلايي‌، نقره‌اي‌ و سنگهاي‌ نيمه‌ قيمتي‌، فنجانها، ظروف‌، بشقابها، جعبه‌هاي‌ لوازم‌ آرايش‌، فنجانهاي‌ منقّش‌، و يك‌ چنگ‌ طلايي‌ كشف‌ شد. علاوه‌ بر اينها، استخوانهاي‌ 40 خدمتكار كه‌ در زمان‌ دفن‌ ملكه‌ قرباني‌ شده‌ بودند، همراه‌ با مجموعة‌ بي‌پاياني‌ از وسايل‌ و ابزار ساخته‌ شده‌ از مس‌، برنج‌، سنگ‌ و سنگ‌ چخماق‌، يافت‌ شد كه‌ قرار بود در جهان‌ ديگر در خدمت‌ ملكه‌ باشند؛ و در كنار اينها بقاياي‌ يك‌ ارابه‌ و استخوانهاي‌ حيواناتي‌ كه‌ آن‌ را مي‌كشيدند، قرار داشت‌. مي‌توان‌ در موزة‌ دانشگاه‌ فيلادلفيا از اين‌ اشياء ديدن‌ كرد. اينها شواهدي‌ هستند بر مهارت‌ فراوان‌ سازندگانشان‌ در آن‌ دوران‌ اوليه‌، و نيز بر رسم‌ قرباني‌ كردن‌ انسان‌ و عقيده‌ به‌ زندگي‌ پس‌ از مرگ‌.
منطقه‌اي‌ مسكوني‌ كه‌ به‌ روزگار ابراهيم‌ تعلق‌ داشت‌، با منازل‌، مغازه‌ها، مدارس‌ و معابد كوچك‌، همراه‌ با هزاران‌ كتيبه‌، اسناد تجاري‌، قرارداد، رسيد، سرود، مناجات‌نامه‌ و غيره‌ كشف‌ شد. منازل‌ از آجر و بصورت‌ دو طبقه‌ و هم‌تراز خيابان‌ ساخته‌ شده‌ بودند و حياطشان‌ در درون‌ خانه‌ قرار داشت‌.

باب‌هاي‌ 10 و 11 . از طوفان‌ تا ابراهيم‌
اين‌ دوره‌ در تاريخ‌ مصر

ماجراي‌ كتاب‌مقدس‌ در بابل‌ آغاز مي‌شود، ولي‌ خيلي‌ زود به‌ مصر انتقال‌ مي‌يابد، كه‌ از آن‌ پس‌ بارها در عهد عتيق‌ نمايان‌ مي‌شود.
كمي‌ پس‌ از طوفان‌، مصرايم‌ پسر حام‌، كشور مصر را بنيان‌ نهاد. مصر «سرزمين‌ حام‌» ناميده‌ مي‌شد.
همچنانكه‌ تمدن‌ بدست‌ نمرود، سرگن‌ و حمورابي‌ در بابل‌ گسترش‌ مي‌يافت‌، در مصر نيز تمدن‌، تحت‌ سلطنت‌ 12 سلسلة‌ نخست‌، كه‌ با دورة‌ ميان‌ طوفان‌ و ابراهيم‌ همزمان‌ بودند، گامهاي‌ بلندي‌ برداشت‌.

سلسلة‌ مانِتو
مانِتوي‌ مصري‌، در حدود 250 ق‌. م‌. تاريخ‌ مصر را نوشت‌ و آن‌ را تحت‌ سلطنت‌ 31 سلسله‌، از مِنِس‌ نخستين‌ پادشاه‌ تاريخي‌ تا فتح‌ مصر بدست‌ اسكندر كبير در 332 ق‌. م‌. تنظيم‌ كرد؛ و تا به‌ امروز، تاريخ‌ مصر باستان‌، بر اساس‌ اين‌ 31 سلسله‌، شناخته‌ و بررسي‌ مي‌شود. كشفيات‌ باستان‌شناختي‌ صحت‌ اين‌ 31 سلسله‌ راتأييد كرده‌اند.

هم‌زمان‌ با
سلسلة‌ اول‌ مِـنِـس‌ نمرود ؟
سلسلة‌ دوم‌
سلسلة‌ سوم‌
سلسلة‌ چهارم‌ اهرام‌ سرگن‌ ؟
سلسلة‌ پنجم‌
سلسلة‌ ششم‌
سلسلة‌ هفتم‌
سلسلة‌ هشتم‌
سلسلة‌ نُهم‌
سلسلة‌ دهم‌
سلسلة‌ يازدهم‌
سلسلة‌ دوازدهم‌ 2000 ق‌. م‌. ابراهيم‌
سلسلة‌ سيزدهم‌
سلسلة‌ چهاردهم‌
سلسلة‌ پانزدهم‌
سلسلة‌ شانزدهم‌ 1800 ق‌. م‌. يوسف‌ ؟
سلسلة‌ هفدهم‌
سلسلة‌ هجدهم‌ 1580- 1340 ق‌. م‌. موسي‌
سلسلة‌ نوزدهم‌ 1340-1200
سلسلة‌ بيستم‌ 1200-1100
سلسلة‌ بيست‌ و يكم‌ 1100-950 ق‌. م‌. داود
سلسلة‌ بيست‌ و دوم‌ 950-750
سلسلة‌ بيست‌ و سوم‌ 750-720
سلسلة‌ بيست‌ و چهارم‌ 720-712
سلسلة‌ بيست‌ و پنجم‌ 712-663
سلسلة‌ بيست‌ و ششم‌ 663-525
سلسله‌هاي‌ بيست‌ و هفت‌ تا سي‌ و يكم‌ 525-332 ق‌. م‌. حكومت‌ پارس‌
دورة‌ يوناني‌ 332-30 ق‌. م‌. ترجمة‌ يوناني‌ عهدعتيق‌ (هفتاد)
دورة‌ رومي‌ 30 ق‌. م‌.-300 م‌. مسيح‌

در ابتدا، مصر از تعدادي‌ گروههاي‌ خانوادگي‌ يا قبايل‌ كوچك‌ تشكيل‌ شده‌ بود كه‌ هر كدام‌، يك‌ «حكومت‌» ناميده‌ مي‌شد. اين‌ قبايل‌ داراي‌ يك‌ دورة‌ «پيش‌ از تاريخ‌» يعني‌ دورة‌ پيش‌ از نوشته‌ شدن‌ وقايع‌ بودند، و رواياتي‌ دربارة‌ خدايان‌ طويل‌العمر باستاني‌، نيمه‌ خدايان‌ و پادشاهان‌ داشتند. آنان‌ از كاربرد طلا، نقره‌، مس‌، سرب‌ و سنگ‌ چخماق‌ آگاهي‌ داشتند و قايق‌ و كشتي‌ مي‌ساختند.

سه‌ عصر مهم‌ تاريخ‌ مصر عبارت‌ بودند از:
سلطنت‌ كهن‌: سلسله‌هاي‌ سوم‌ تا ششم‌، عصر بنا كردن‌ اهرام‌. اين‌ دوره‌ بين‌ 4000 ق‌. م‌. و 2000 ق‌.م‌. و غالباً در حدود 2700 ق‌. م‌. يا 2400 ق‌. م‌. محسوب‌ مي‌شود.
سلطنت‌ ميانه‌: سلسله‌هاي‌ يازدهم‌ و دوازدهم‌؛ عصر بنا كردن‌ كانال‌؛ عصر رفاه‌ و سعادت‌؛ در حدود سال‌ 2000 ق‌. م‌. ؛ زمان‌ ابراهيم‌.
دورة‌ امپراطوري‌: سلسله‌هاي‌ هجدهم‌ و نوزدهم‌؛ سالهاي‌ 1600 - 1200 ق‌. م‌. نخستين‌ امپراطوري‌ جهاني‌، كه‌ از اتيوپي‌ تا فرات‌ را تحت‌ سلطه‌ داشت‌. اين‌ دوره‌، زمان‌ اقامت‌ موقت‌ اسرائيل‌ در مصر است‌.

گاهشماري‌ مصر
گاهشماري‌ وقايع‌ مصر از 1600 ق‌. م‌. تدوين‌ يافته‌، ولي‌ پيش‌ از آن‌، بسيار نامعلوم‌ است‌. مصر شناسان‌ متعددي‌، زمان‌ حكومت‌ مِنِس‌ نخستين‌ پادشاه‌ تاريخي‌ را به‌ گونه‌هاي‌ مختلف‌ و به‌ ترتيب‌ زير تعيين‌ كرده‌اند: پتري‌، 5500 ق‌. م‌. ؛ بروگش‌، 4500 ق‌. م‌. ؛ لِپسيوس‌، 3900 ق‌. م‌. ؛ بونسِن‌، 3600 ق‌. م‌. ؛ بريستد، 3400 ق‌. م‌. ؛ مِيِر، 3300 ق‌. م‌. ؛ شارف‌، 3000 ق‌. م‌. ؛ پــول‌، 2700 ق‌. م‌. ؛ گ‌.رالينسون‌، 2450 ق‌. م‌. ؛ ويلكينسون‌، 2320 ق‌. م‌. ؛ شارپ‌، 2000 ق‌. م‌. به‌ اين‌ ترتيب‌ مي‌توان‌ ديد كه‌ پتري‌ و بريستد، دو تن‌ از مشهورترين‌ مصر شناسان‌ در تعيين‌ نقطة‌ آغاز تاريخ‌ مصر، بيش‌ از 2000 سال‌ با يكديگر اختلاف‌ نظر دارند. همين‌ دو نفر در تعيين‌ تاريخ‌ اهرام‌ 1000 سال‌، و در مورد دورة‌ هيكسوس‌، 700 سال‌ اختلاف‌ نظر دارند. امروزه‌ گرايش‌ بر اين‌ است‌ كه‌ تاريخ‌ها در هر دو مورد مصر و بابل‌ كاهش‌ داده‌ شود، و بدينگونه‌، زمان‌ هرم‌ بزرگ‌ به‌ 2400 يا 2500 ق‌. م‌. نسبت‌ داده‌ مي‌شود.
گاهشماري‌ كتاب‌مقدس‌ و گاهشماري‌ مصر: مصريان‌ رواياتي‌ دربارة‌ طوفان‌ در دورة‌ پيش‌ از تاريخ‌ داشتند. تمدن‌ اهرام‌ پس‌ از طوفان‌ گسترش‌ يافت‌. مي‌بايست‌ مدت‌ زمان‌ كافي‌ براي‌ افزايش‌ قابل‌ ملاحظة‌ خانوادة‌ نوح‌، سپري‌ شود. بنظر مي‌رسد طبق‌ كتاب‌مقدس‌، طوفان‌ پس‌ از 2400 ق‌. م‌. رخ‌ داده‌ است‌؛ در حاليكه‌ تاريخ‌ ميانگيني‌ كه‌ مصر شناسان‌ براي‌ آغاز دورة‌ تاريخ‌ مصر قايل‌ مي‌شوند، 3000 ق‌.م‌. است‌؛ و به‌ اين‌ ترتيب‌ تاريخ‌ وقوع‌ حوادثي‌ كه‌ مي‌بايد مدت‌ قابل‌ توجهي‌ پس‌ از طوفان‌ اتفاق‌ افتاده‌ باشند، به‌ 600 سال‌ پيش‌ از طوفان‌ باز مي‌گردد.
بنظر مي‌رسد تناقضي‌ ميان‌ گاهشماري‌ كتاب‌مقدسي‌ و مصري‌ وجود داشته‌ باشد. ولي‌ طبق‌ پاراگراف‌ بالا دربارة‌ تاريخ‌ مصر، بايد به‌ اين‌ نكته‌ توجه‌ كرد كه‌ برخي‌ از مصر شناسان‌، آغاز دورة‌ تاريخي‌ مصر را تا پس‌ از 2400 ق‌. م‌. جلو مي‌آورند، و بايد بخاطر داشت‌ كه‌ ترجمة‌ هفتادگاني‌ و تورات‌ سامري‌، تاريخ‌ كتاب‌مقدسي‌ طوفان‌ را تا 3000 ق‌. م‌. به‌ عقب‌ مي‌برند. به‌ اين‌ طريق‌، فقط‌ برخي‌ از سيستم‌هاي‌ گاهشماري‌ مصري‌ با برخي‌ از سيستمهاي‌ گاهشماري‌ كتاب‌مقدسي‌ تضاد دارند؛ باقي‌ آنها تماماً موافق‌ يكديگرند.


باب‌هاي‌ 10 و 11 . از طوفان‌ تا ابراهيم‌
اين‌ دوره‌ در تاريخ‌ مصر

سلسلة‌ اول‌: مِنِس‌ (مِنا) نخستين‌ پادشاه‌ تاريخي‌، قبايل‌ مختلف‌ را با يكديگر ادغام‌ كرد و مصر عليا و سفلي‌ را متحد نمود. او سينا را فتح‌ كرد و در معادن‌ فيروزة‌ آن‌ به‌ استخراج‌ پرداخت‌. برخي‌ از دانشمندان‌ نام‌ او را با مِصرايم‌ پسر حام‌، يكي‌ مي‌شمارند. ممكن‌ است‌ او با نمرود معاصر بوده‌ باشد؛ هنگامي‌ كه‌ نمرود مشغول‌ پايه‌ ريزي‌ امپراطوري‌ خود در ميان‌ ايالات‌ كوچك‌ بابل‌ بود، منس‌ همين‌ كار را در مصر انجام‌ مي‌داد. مقبرة‌ منس‌ در اَبيدوس‌ كشف‌ شده‌، و در آن‌ گلداني‌ با لعاب‌ سبز يافت‌ شد كه‌ نام‌ او بر آن‌ نوشته‌ شده‌ بود. سلسلة‌ اول‌ 9 پادشاه‌ داشت‌.
سلسلة‌ دوم‌: 9 پادشاه‌. نامهاي‌ سامي‌ نشانگر ارتباط‌ مصر با بابل‌ هستند. استخراج‌ معادن‌ سينا ادامه‌ يافت‌.
سلسلة‌ سوم‌: 5 پادشاه‌. استخراج‌ معادن‌ سينا ادامه‌ يافت‌. كشتي‌هايي‌ با طول‌ 50 متر كه‌ براي‌ تجارت‌ در مديترانه‌ ساخته‌ شده‌ بود، به‌ لبنان‌ سفر كردند. آغاز عصر اهرام‌. زوزِر، «هرم‌ پله‌اي‌» را در سكارا، در 2 مايلي‌ ممفيس‌ بنا كرد. اين‌ هرم‌ 6 طبقه‌ داشت‌ كه‌ هر طبقة‌ آن‌ از طبقة‌ زيرين‌ كوچك‌تر بود، و براساس‌ برج‌ - معبدهاي‌ بابل‌ ساخته‌ شده‌ بود. پس‌ از او، سنِفرو، از زوزر تقليد كرد ولي‌ طبقات‌ ايواني‌ شكل‌ هرم‌ را پر كرد و آنها را بصورت‌ سطوح‌ شيب‌ دار صاف‌ درآورد و به‌ اين‌ ترتيب‌ اولين‌ هرم‌ واقعي‌ را در مِيدوم‌ در حوالي‌ هرم‌ اولي‌ بنا كرد.
سلسلة‌ چهارم‌: 7 پادشاه‌. اوج‌ دوران‌ اهرام‌. سه‌ هرم‌ عظيم‌ در گيزه‌، 8 مايلي‌ غرب‌ قاهره‌ ساخته‌ شدند كه‌ به‌ خئوپس‌ (خوفو)، خافرِه‌ (سِفرِن‌)، و منكور (مِنكارا) تعلق‌ داشتند. بزرگترين‌ آنها متعلق‌ به‌ خئوپس‌، يكي‌ از برجسته‌ترين‌ پادشاهان‌ مصربود. پس‌ از آن‌، هرم‌ خافره‌ بود كه‌ ابوالهول‌ را به‌ شكل‌ صورت‌ خود تراشيد. جسد موميايي‌ شدة‌ منكور در هرم‌ او كشف‌ شد.
سلسلة‌ پنجم‌: 9 پادشاه‌؛ ادامة‌ حفاري‌ در معادن‌ سينا؛ اعزام‌ هيئتهاي‌ بازرگاني‌ از طريق‌ درياي‌ مديترانه‌ به‌ فنيقيه‌، سوريه‌ و اوفير.
مصريان‌ اعتقاد راسخي‌ به‌ زندگي‌ پس‌ از مرگ‌ داشتند. در جانب‌ غربي‌ هرم‌ ملكه‌ «خِنت‌ - كاويس‌»، از سلسلة‌ پنجم‌، قايقي‌ به‌ طول‌ 40 متر و عرض‌ 5 متر كشف‌ شده‌، كه‌ به‌ دستور ملكه‌ در صخره‌ حفاري‌ شده‌ بود كه‌ روح‌ او را به‌ جهان‌ بعدي‌ حمل‌ كند. مقبره‌هاي‌ فراعنه‌، مملو از گنجينه‌هاي‌ اين‌ جهان‌ بود كه‌ تصور مي‌كردند آنها را با خود به‌ جهان‌ ديگر خواهند برد.
سلسلة‌ ششم‌: 6 پادشاه‌؛ پايان‌ سلطنت‌ كهن‌، په‌پي‌ دوم‌، كه‌ پادشاه‌ پنجم‌ سلسله‌ بود، 90 سال‌ سلطنت‌ كرد كه‌ اين‌ طولاني‌ترين‌ دورة‌ سلطنت‌ در تاريخ‌ است‌.
سلسله‌هاي‌ هفتم‌، هشتم‌، نهم‌ و دهم‌: 20 پادشاه‌؛ دورة‌ از هم‌ پاشيدگي‌؛ وجود بسياري‌ از حكومتهاي‌ رقيب‌.
سلسلة‌ يازدهم‌: 7 پادشاه‌؛ آغاز سلطنت‌ عظيم‌ ميانه‌ كه‌ تا پايان‌ سلسلة‌ دوازدهم‌ دوام‌ يافت‌.
سلسلة‌ دوازدهم‌: 8 پادشاه‌. «آمن‌-اِمهِت‌» سوم‌ معبد سِرابيت‌ را در سينا ساخت‌، كه‌ اخيراً پتري‌ در آن‌ كهن‌ترين‌ نوشتة‌ الفبايي‌ جهان‌ را كشف‌ كرد. در اين‌ دوره‌، روابط‌ دايمي‌ با سوريه‌ برقرار بود. كانالي‌ از رود نيل‌ به‌ درياي‌ سرخ‌ كشيده‌ شد، سِنوسِرت‌ اول‌، تك‌ ستون‌ هرمي‌ اُن‌ را بنا كرد كه‌ هنوز هم‌ پابرجاست‌. تصور بر اين‌ است‌ كه‌ سِنوسرت‌ دوم‌ همان‌ امپراطوري‌ بود كه‌ به‌ هنگام‌ سفر ابراهيم‌ به‌ مصر، سلطنت‌ مي‌كرد.

اهرام‌ مصر
بر خلاف‌ معبدهاي‌ برج‌ مانند بابلي‌ كه‌ در بالاترين‌ طبقه‌شان‌ مذبحهايي‌ براي‌ پرستش‌ خدايان‌ ساخته‌ شده‌ بود، اهرام‌ مصر صرفاً مقبره‌هايي‌ بودند براي‌ جاودانه‌ كردن‌ جلال‌ فرعون‌هايي‌ كه‌ آنها را بنا كردند. تب‌ ساختن‌ اهرام‌ كه‌ در سلسلة‌ اول‌ آغاز شد، در سلسلة‌ چهارم‌ به‌ اوج‌ خود رسيد.
هرم‌ بزرگ‌ خِئوپْس‌: عظيم‌ترين‌ بناي‌ يادبود دوران‌. اين‌ اهرم‌، مساحتي‌ به‌ اندازة‌ 13 هكتار، 768 فوت‌ مربع‌ (اكنون‌ 750 فوت‌ مربع‌) را در بر مي‌گرفت‌ و ارتفاع‌ آن‌ 482 فوت‌ بود. تخمين‌ زده‌ شده‌ كه‌ اين‌ هرم‌ از 000/300/2 قطعة‌ سنگ‌، هر يك‌ با ميانگين‌ ضخامت‌ 3 فوت‌، و وزن‌ متوسط‌ 5/2 تن‌ ساخته‌ شده‌ است‌. هرم‌ از لايه‌هاي‌ متوالي‌ قطعات‌ بريده‌ شدة‌ سنگ‌ آهك‌ بنا شده‌، كه‌ لاية‌ بيروني‌ آن‌ با بلوك‌هاي‌ گرانيتي‌ بسيار مناسب‌ با كنده‌ كاريهاي‌ ظريف‌، صاف‌ شده‌ بود. بعدها اين‌ بلوك‌هاي‌ بيروني‌ را از آنجا منتقل‌ كردند و در بنا كردن‌ شهر قاهره‌ بكار بردند. در وسط‌ ديوار شمالي‌ آن‌، معبدي‌ به‌ عرض‌ 3 فوت‌ و ارتفاع‌ 4 فوت‌ وجود دارد و به‌ اتاقي‌ منتهي‌ مي‌شود كه‌ از يك‌ صخرة‌ يكپارچه‌ ساخته‌ شده‌ و 100 فوت‌ پايين‌تر از سطح‌ زمين‌ و دقيقاً 600 فوت‌ پايين‌تر از رأس‌ هرم‌ قرار دارد. بين‌ اين‌ اتاق‌ و رأس‌ هرم‌، دو اتاق‌ ديگر با تصاوير و پيكره‌هايي‌ كه‌ نشانگر فتوحات‌ پادشاه‌ هستند، وجود دارد. جسد موميايي‌ خئوپس‌ در مقبره‌ پيدا نشد.
چگونگي‌ بناي‌ هرم‌: سنگ‌هاي‌ هرم‌، از معدني‌ كه‌ در 12 مايلي‌ شرق‌ آنجا قرار داشت‌. و صرفاً با ابزار سنگي‌ و مسي‌، بريده‌ مي‌شدند و بهنگام‌ طغيان‌ رود نيل‌ به‌ آب‌ انداخته‌ و به‌ محل‌ هرم‌ منتقل‌ مي‌شدند. و سپس‌ توسط‌ تعداد بيشماري‌ از مردان‌ با طناب‌ از سربالايي‌ تند بنا، بطرف‌ بالا كشيده‌ مي‌شدند. اين‌ سنگ‌ها را، بوسيلة‌ گوه‌هايي‌ كه‌ ته‌ آنها بصورت‌ گهواره‌اي‌ بود و به‌ نوبت‌ از دو طرف‌ زير سكوها قرار داده‌ مي‌شدند، برداشته‌ و به‌ محل‌ مي‌بردند. گفته‌ مي‌شود كه‌ براي‌ ساختن‌ راه‌ لازم‌ بود 000/100 مرد به‌ مدت‌ 10 سال‌ كار كنند. و پس‌ از آن‌ براي‌ ساختن‌ خود هرم‌ 20 سال‌ ديگر وقت‌ و كار لازم‌ بود. اين‌ مردان‌ كه‌ از طبقات‌ كارگر يا برده‌ بودند زير ضربات‌ بي‌رحم‌ شلاق‌ كارفرما به‌ بيگاري‌ كشيده‌ مي‌شدند.
نكتة‌ شگفت‌ انگيز در مورد اهرام‌ اين‌ است‌ كه‌ اينها در آغاز تاريخ‌ بنا شدند. سِر فليندرز پتري‌، هرم‌ خئوپس‌ را «عظيم‌ترين‌ و دقيق‌ترين‌ بنايي‌ كه‌ عالم‌ به‌ خود ديده‌ است‌»، مي‌نامد. دائرة‌المعارف‌ بريتانيكا در اين‌ مورد اظهار مي‌دارد: «نيروي‌ فكري‌ كه‌ اين‌ هرم‌ بر آن‌ شهادت‌ مي‌دهد، به‌ همان‌ عظمت‌ نيروي‌ فكري‌ هر انسان‌ مدرني‌ است‌.»
  • مطالعه 1923 مرتبه
  • آخرین تغییرات در %ب ظ, %07 %672 %1394 %15:%بهمن