ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قدیمی(کتاب پیدایش)
بركت يعقوب به پسرانش
و يعقوب، پسران خود را خوانده،گفت: «جمع شويد تا شما را از آنچه در ايام آخر به شما واقع خواهد شد، خبر دهم. 2 اي پسران يعقوب جمع شويد و بشنويد! و به پدر خود، اسرائيل، گوش گيريد.
3 «اي رؤبين! تو نخستزادة مني، توانايي من و ابتداي قوتم، فضيلت رفعت و فضيلت قدرت. 4 جوشان مثل آب، برتري نخواهي يافت، زيرا كه بر بستر پدر خود برآمدي. آنگاه آن را بيحرمتساختي، به بستر من برآمد.
5 «شمعون و لاوي برادرند. آلات ظلم، شمشيرهاي ايشان است. 6 اي نفس من به مشورت ايشان داخل مشو، و اي جلال من به محفل ايشان متحد مباش زيرا در غضب خود مردم را كشتند. و در خودرأيي خويش گاوان را پي كردند. 7 ملعون باد خشم ايشان، كه سخت بود، و غضب ايشان زيرا كه تند بود! ايشان را در يعقوب متفرق سازم و در اسرائيل پراكنده كنم.
8 «اي يهودا تو را برادرانت خواهند ستود. دستت بر گردن دشمنانت خواهد بود، و پسران پدرت، تو را تعظيم خواهند كرد. 9 يهودا شيربچهاي است، اي پسرم از شكار برآمدي. مثل شير خويشتن را جمع كرده، در كمين ميخوابد و چون شيرمادهاي است. كيست او را برانگيزاند؟ 10 عصا از يهودا دور نخواهد شد. و نه فرمانفرمايي از ميان پايهاي وي تا شيلو بيايد. و مر او را اطاعت امتها خواهد بود. 11 كّرة خود را به تاك و كّرة الاغ خويش را به مو بسته. جامة خود را به شراب، و رخت خويش را به عصير انگور ميشويد. 12 چشمانش به شراب سرخ و دندانش به شير سفيد است.
13 «زبولون، بر كنار دريا ساكن شود، و نزد بندر كشتيها. و حدود او تا به صيدون خواهد رسيد. 14 يساكار حمار قوي است در ميان آغلها خوابيده. 15 چون محل آرميدن را ديد كه پسنديده است، و زمين را دلگشا يافت، پس گردن خويش را براي بار خم كرد، و بندة خراج گرديد.
16 «دان، قوم خود را داوري خواهد كرد، چون يكي از اسباط اسرائيل. 17 دان ماري خواهد بودبه سر راه، و افعي بر كنار طريق كه پاشنة اسب را بگزد تا سوارش از عقب افتد. 18 اي يهوه منتظر نجات تو ميباشم.
19 «جاد، گروهي بر وي هجوم خواهند آورد، و او به عقب ايشان هجوم خواهد آورد. 20 اشير، نان او چرب خواهد بود، و لذات ملوكانه خواهد داد. 21 نفتالي، غزال آزادي است، كه سخنان حسنه خواهد داد.
22 «يوسف، شاخة باروري است. شاخة بارور بر سر چشمهاي كه شاخههايش از ديوار برآيد. 23 تيراندازان او را رنجانيدند، و تير انداختند و اذيت رسانيدند. 24 ليكن كمان وي در قوت قايم ماند و بازوهاي دستش به دست قدير يعقوب مقوي گرديد كه از آنجاست شبان و صخرة اسرائيل. 25 از خداي پدرت كه تو را اعانت ميكند، و از قادرمطلق كه تو را بركت ميدهد، به بركات آسماني از اعلي' و بركات لجهاي كه در اسفل واقع است، و بركات پستانها و رحم. 26 بركات پدرت بر بركات جبال ازلي فايق آمد، و بر حدود كوههاي ابدي و بر سر يوسف خواهد بود، و بر فرق او كه از برادرانش برگزيده شد.
27 «بنيامين، گرگي است كه ميدرد. صبحگاهان شكار را خواهد خورد، و شامگاهان غارت را تقسيم خواهد كرد.» 28 همة اينان دوازده سبط اسرائيلند، و اين است آنچه پدر ايشان، بديشان گفت و ايشان را بركت داد، و هر يك را موافق بركت وي بركت داد.
وفات يعقوب
29 پس ايشان را وصيت فرموده، گفت: «من بهقوم خود ملحق ميشوم، مرا با پدرانم در مغارهاي كه در صحراي عفرونِ حِتّي است، دفن كنيد. 30 در مغارهاي كه در صحراي مكفيله است، كه در مقابل ممري در زمين كنعان واقع است، كه ابراهيم آن را با آن صحرا از عفرون حتي براي ملكيت مقبره خريد. 31 آنجا ابراهيم و زوجهاش، ساره را دفن كردند؛ آنجا اسحاق و زوجة او رفقه را دفن كردند؛ و آنجا ليه را دفن نمودم. 32 خريد آن صحرا و مغارهاي كه در آن است از بنيحتّ بود.» 33 و چون يعقوب وصيت را با پسران خود به پايان برد، پايهاي خود را به بستر كشيده، جان بداد و به قوم خويش ملحق گرديد.
ترجمه تفسیری
آنگاه يعقوب همه پسرانش را نزد خود فرا خواند و به ايشان گفت: «دور من جمع شويد تا به شما بگويم كه در آينده بر شما چه خواهد گذشت. 2 اي پسران يعقوب به سخنان پدر خود اسرائيل گوش دهيد.
3 «رئوبين، تو پسر ارشد من و فرزند اوايل جواني من هستي. تو از لحاظ مقام و قدرت از همه برتر ميباشي، 4 ولي چون امواج سركش دريا، خروشاني. پس از اين ديگر برتر از همه نخواهي بود، زيرا با يكي از زنان من نزديكي نموده، مرا بيحرمت كردي.
5 «شمعون و لاوي ، شما مثل هم هستيد، مردانيبيرحم و بيانصاف. 6 من هرگز در نقشههاي پليد شما شريك نخواهم شد، زيرا از روي خشم خود انسانها را كُشتيـد و خودسرانه رگ پاهاي گـاوان را قطع كرديد. 7 لعنت بر خشم شما كه اين چنين شديد و بيرحم بود. من نسل شما را در سراسر سرزمين اسرائيل پراكنده خواهم ساخت.
8 «اي يهودا، برادرانت تو را ستايش خواهند كرد. تو دشمنانت را منهدم خواهي نمود. 9 يهودا مانند شير بچهاي است كه از شكار برگشته و خوابيده است. كيست كه جرأت كند او را بيدار سازد؟ 10 عصاي سلطنت از يهودا دور نخواهد شد تا شيلو كه همه قومها او را اطاعت ميكنند، بيايد. 11 الاغ خود را به بهترين درخت انگور خواهد بست و جامه خود را در شراب خواهد شست. 12 چشمان او تيره تر از شراب و دندانهايش سفيدتر از شير خواهد بود.
13 «زبولون در سواحل دريا ساكن خواهد شد و بندري براي كشتيها خواهد بود و مرزهايش تا صيدون گسترش خواهد يافت.
14 «يساكار حيوان باركش نيرومندي است كه زير بار خود خوابيده است. 15 وقتي ببيند جايي كه خوابيده دلپسند است، تن به كار خواهد داد و چون بردهاي به بيگاري كشيده خواهد شد.
16 «دان قبيله خود را چون يكي از قبايل اسرائيل داوري خواهد كرد. 17 او مثل مار بر سر راه قرار گرفته، پاشنه اسبان را نيش خواهد زد تا سوارانشان سرنگون شوند. 18 خداوندا، منـتظر نجات تو ميباشم.
19 «جاد مورد حمله غارتگران واقع خواهد شد، اما او بر آنها هجوم خواهد آورد.
20 «اشير سرزمينـي حاصلخيـز خواهـد داشت و از محصول آن براي پادشاهان خوراك تهيه خواهد كرد.
21 «نفتالي غزالي است آزاد كه بچههاي زيبا به وجود ميآورد.
22 «يوسف درخت پرثمريست در كنار چشمه آب كه شاخههايش به اطراف سايه افكنده است. 23 دشمنان بر او هجوم آوردند و با تيرهاي خود به او صدمه زدند. 24 ولي خداي قادر يعقوب يعني شبان وپناهگاه اسرائيل بازو و كمان آنها را شكسته است. 25 باشد كه خداي قادر مطلق، خداي پدرت، تو را ياري كند و از بركات آسماني و زميني بهرهمند گرداند و فرزندان تو را زياد سازد. 26 بركت پدر تو عظيمتر از وفور محصولات كوههاي قديمي است. تمام اين بركات بر يوسف كه از ميان برادرانش برگزيده شد، قرار گيرد.
27 «بنيامين گرگ درندهاي است كه صبحگاهان دشمنانش را ميبلعد و شامگاهان آنچه را كه به غنيمت گرفته است، تقسيم مينمايد.»
28 اين بود بركات يعقوب به پسران خود كه دوازده قبيله اسرائيل را به وجود آوردند.
مرگ يعقوب
29و30 سپس يعقوب چنين وصيت كرد: «من بزودي ميميرم و به اجداد خود ميپيوندم. شما جسد مرا به كنعان برده، در كنار پدرانم در غار مكفيله كه مقابل ممري است دفن كنيد. ابراهيم آن را با مزرعهاش از عفرون حيتّي خريداري نمود تا مقبره خانوادگياش باشد. 31 در آنجا ابراهيم و همسرش ساره، اسحاق و همسر وي ربكا دفن شدهاند. ليه را هم درآنجا به خاك سپردم. 32 پدربزرگم ابراهيم آن غار و مزرعهاش را براي همين منظور از حيتّيها خريد.»
33 پس از آن كه يعقوب اين وصيت را با پسرانش به پايان رساند، بر بستر خود دراز كشيده، جان سپرد و به اجداد خود پيوست.
راهنما
بابهاي 48 و 49 . بركت و نبوت يعقوب
بنظر ميرسد يعقوب حق نخستزادگي را تقسيم كرد: انتقال وعدة مسيحايي را به يهودا واگذار كرد (49 : 10)، ولي اعتبار اجتماعي را از آنِ افرايم پسر يوسف دانست (48 : 19 - 22 ؛ 49:22-26، اول تواريخ 5 : 1 و 2).