DNA روابط - درس اول: تعریف DNA

خصوصیات جسمی یک انسان در DNA وی گذاشته شده است. با درک اسراری که در DNA نهفته است ما می توانیم پی به طرز عمل بدنمان ببریم. اگر به کتاب پیدایش نگاه کنیم اسراری را می بینیم که ربط به روابط ما دارند که این اسرار را عنصرهای DNA روابطمان می نامیم. در واقع می توان گفت که DNA روابط، کُدِ ژنتیکی روابطمان است که با آن خلق شده ایم.

 

با توجه به داستان آفرینش آدم و حوا به 3 عنصر DNA روابط پی می بریم:
‌أ. آدم و حوا خلق شدند برای داشتن روابط (آدم با خودش، با خدا، با حوا و با موجودات زندۀ روی زمین ابطه داشت)
‌ب. قدرت انتخاب خصوصیت طبیعی آدم و حوا بود که از خدا گرفته بودند (انتخاب اسم برای حیوانات [پیدایش 19:2-20]؛ انتخاب خوردن از میوۀ درخت شناخت نیک و بد [پیدایش 1:3-6])
‌ج. آدم و حوا هر کدام مسئول رفتار و انتخابهای خودشان بودند (خدا از آدم نپرسید که چرا حوا از میوۀ درخت خورده است، بلکه چرا خودش میوۀ آن درخت را خورده؛ آدم و حوا، پس از گناهشان، هر کدام مجازات خاص خودشان را بنا بر گناه خاصی که انجام داده بوند گرفتند)


1) ما خلق شده ایم برای داشتن روابط
تنها چیزی که انسانها حق انتخاب در آن زمینه را ندارند، داشتن روابط است. امروزه علم ثابت کرده است که یک جنینی که در رحم مادرش است، با دنیای بیرونی رابطه دارد و اتفاقاتی که می افتد روی این جنین تاثیر گذار هستند. همچنین یک جنین
می تواند از طریق شنیدن حرفهای محبت آمیز پدر و مادرش، محبت والیدینش را دریافت کند. یا اینکه اگر او فرزند ناخواسته باشد این طفل با احساس ترد شدگی به دنیا می آید. بنابراین ما حتی قبل از اینکه به دنیا بیائیم با روابط مشغول هستیم. انتخابی که ما در روابط داریم، نقشمان در یک رابطه است.
یک انسان برای 3 نوع رابطۀ متفاوت سا خته شده است:

 

همانطور که در این شکل می بینید، کفیت این 3 نوع رابطه وابسته به همدیگر هستند. برای مثال رابطه ای نادرست با خدا منجر به شناخت نادرست از خود می شود و باعث احساس کم اهمیتی و ناچیزی شخص (رابطه با خود) می شود و این امر باعث
می شود که این شخص اجازه دهد تا دیگران از وی سوءاستفاده کنند (رابطه با دیگری).
یا آنکه یک نفر، شخصی را نمی تواند ببخشد (رابطه با دیگری) و از این طریق خود را اسیر کینه و نفرت می کند (رابطه با خود) و بخاطر نبخشیدن دیگران گناهان خودش نیز بخشیده نمی شوند (رابطه با خدا).
بیایید این 3 نوع رابطه را مروری کنیم.


رابطه با خدا
بر طبق متی 36:22-39 مهمترین رابطه، رابطۀ یک شخص با خدا است. زیرا این رابطه بزرگترین حکم از نظر عیسی مسیح است. خدا منبع محبت است و او هست که قدرت محبت کردن را به ما می دهد. شروع روابط خوب و سالم با خودمان و دیگران با رابطه ای خوب، سالم و زنده با خدا است. علم روانشناسی کمک زیادی به بهبودی روابط کرده است، اما بیشتر اوقات این علم نقش خدا در روابط را در نظر نمی گیرد. و همانطور که در شکل بالا دیدیم نداشتن رابطه با خدا 2 نوع دیگر روابط ما را تا حد چشمگیری لنگ میکند.
زمانی که یک انسان فقط با خود و دیگران رابطه دارد، خود و دیگری را از دیدی که در طول عمراز آن پیدا کرده است می بیند:

 

می توان گفت که این دید همیشه ناقص است. به این دلیل که اتفاقات و تجربیاتی که شخصی در زندگیش افتاده است همیشه خوشایند نبوده اند و باعث شده اند که طرز فکر این شخص بر طبق کل حقیقت شکل نگیرد. برای مثال ممکن است که ارزش خودت را ندانی، چونکه در کودکی به برادر یا خواهرت بیشتر توجه و محبت شده است تا به تو. یا اینکه افراد زیادی از سادگیت سوءاستفاده کرده اند و بخاطر این اتفاق خود را آدمی بی حکمت ببینی. این دیدها همچنین در روابطت با دیگران اثر می گذارند. در مثال دوم ممکن است که دید منفی نسبت به دیگران شکل بگیرد و باعث شکاک شدن یک نفر بگردد.
زمانی که رابطه با خدا درست نباشد به طور کلی 2 طرز فکر اشتباه شکل می گیرند:
1. دیگران از من بهترند
2. من از دیگران بهترم
این دو طرز فکر باعث می شوند که یا خود را مقصر تمام بدبختیهای خود و دیگران ببینم یا اینکه دیگران را مقصر همه چیزها بدانیم و احاس مسئولیت در برابر اعمال اشتباهمان نکنیم.
علم روانشناسی کمک می کند که این دید محدود وسیعتر شود. از این طریق که از "بالا" به اتفاقات وتجربیات در زندگیمان نگاه کنیم تا خود و دیگران را واقع بینانه تر ببینیم.

 

نقص این مدل این است که دیدی که از بالا داریم ممکن هنوز بر طبق واقعیت کامل (گفته های کتاب مقدس) نباشد.
همانطور که بهترین راه برای به دست آوردن دستور غذای خوشمزه ای پرسش از آشپز آن غذا است، بهترین راه برای شناخت خود و دیگران پرسش از خالقمان است.

 


رابطه با خود
یک رابطۀ خوب با خود خیلی فرق دارد با خودخواهی. در واقع بر طبق متی 39:22 می توانم ببینیم که حداکثر محبتی که به دیگران می توانیم داشته باشیم مساوی است با محبتی که به خودمان می کنیم. با کلامی دیگر می شود گفت که عالیترین کیفیتی که در روابطمان با دیگران میتوانیم کسب کنیم برابر است با کیفیتی که در رابطه مان با خودمان داریم.
مادری که تمام وقتش صرف خدمت در خانه می شود؛ پدری که دائم در حال کار کردن و پول در آوردن است؛ دوستی که همیشه در حال حل کردن مشکلات رفیقانش است یا شبانی که همیشه در حال خدمت به اعضای کلیسایش است مدت زیادی دوام
نمی آورند. اگر می خواهی از کیفیت رابطه ات با خودت آگاه بشوی چند سؤال از خودت بپرس:
· آیا به سلامت جسمت، جان و روحت اهمیت می دهی؟
· آیا قبول داری که فرد پراهمیت و باارزشی هستی؟
· آیا در مواردی که خدا تو را بخشیده است، خودت را بخشیده ای؟
· و آیا کینه ونفرت نسبت به شخصی در قلبت نگه داشته ای؟
اگر جواب یکی از این سؤالها یا سؤالهایی مانند این "خیر" باشد، خوب است که در رابطه ات با خودت تجدید نظر کنی و کیفیت آن را بالا ببری.

رابطه با دیگران
در روابط با دیگران خیلی وقتها تصویری که از خودمان داریم را بر روی آنها می اندازیم و با این تصویر با آنها رابطه ایجاد
می کنیم. بر طبق این تصویر انتظاراتمان نسبت به آنها در این رابطه را تعیین می کنیم. این امر باعث می شود که خصوصیات منحصر به فرد دیگران را نبینیم. زمانی خطر این، واضح می شود که این شخص کاری انجام دهد که بر طبق انتظارات از پیش تعیین شده نباشد. آن زمان است که تقصیرها به عهدۀ دیگری می افتد و بحرانی در رابطه با این شخص صورت می گیرد. این اتفاق بخاطر این می افتد که فکر می کنیم:
1. من حق دارم
2. هر کس مثل من فکر کند آدم عاقل وفهمیده ای است
3. هر کس مثل من فکر نکند منطقی نیست
4. پس هر کس با من مخالف است در اشتباه است
پس بر اساس این فکرها سعی می کنیم طرف مقابل را قانع کنیم تا مثل خودمان عاقل و فهمیده بشود. این کار باعث می شود که به طرف مقابل اجازه ندهیم تا خودش باشد. بهتر است که به جای این کار تفاوتهای همدیگر را کشف کرد و از آنها استفادۀ مثبت کرد برای بنا کردن یکدیگر.
البته گاهی پیش می آید که طرف مقابلمان واقعآ در اشتباه است و با قانع کردن او می خواهیم وی را بنا کنیم. در همچین موردی خوب است بدانیم که زمانی یک نفر حاضر به شنیدن و پذیرش 1 ایراد هست که قبل از آن 3 تعریف از او شده باشد. بنابراین اگر کسی را می خواهی تصحیح کنی، اول 3 چیز خوب در مورد او بگو و بعد در محبت پیرو راستی شو و او را تصحیح کن.


2) قدرت انتخاب
در واکنشهایمان و رفتارمان ما همیشه حق و قدرت انتخاب داریم. حتی در زمانی که فکر می کنیم دیگر چاره و انتخابی نداریم. به چند مثال دقت کنید:
· دو خواهر با هم دعوا و سپس قهر می کنند. بعد از مدتی یکی از خواهرها به دوستش می گوید "تا زمانی که خواهرم از من عذرخواهی نکند رابطمان درست نمی شود. هیچ راه دیگری نیست!"
· جعفر از همکارش خوشش نمی آید، زیرا آن همکار با زیرکی پیشرفت در مقامش کرده. جعفر هم نسبت به همکارش حساس شده و هر کاری که آن همکار می کند به نظر جعفر شرورانه است. روزی جعفر با چند همکار دیگرش شروع به درد دل می کند و می گوید "بابا این حامد هیچوقت درست بشو نیست. یک بار باید حسابی حالشو بگیرم. دیگر راهی نمونده که درستش کنم!"
· زن و شوهری دائم مشغول به دعوا هستند. روزی شوهر می گوید "دیگر چاره ای برای آسایش برایم نگذاشتی، جز اینکه از هم طلاق بگیریم!"
· ثمیه مشکل بزرگی دارد. ولی در کلیسا کسی متوجه مشکل او نشده است و بنابراین کمکی به او نمی شود. ثمیه پیش خودش می گوید "تو این کلیسا محبت وجود ندارد، باید دنبال یک کلیسای دیگر بگردم و اینجا را ترک کنم!"
در تمام مثالهای بالا چاره و انتخاب دیگری نیز وجود دارد تا روابط خراب، بهبودی پیدا کنند. لیکن گاهی کار سختی باید انجام شود که نیاز به فروتنی زیاد یا انرژی زیاد دارد. در این مواقع قدرت انتخاب را (ناخودآگاه) فراموش کردن یا واگذار کردن مسئولیت انتخاب به دیگران باعث می شود که فکر کنیم که ما دیگر انتخاب یا چاره ای نداریم.
خوب است بدانیم که انتخاب نکردن خودش انتخابی است. در این زمان انتخاب می کنی که انتخاب نکنی و سرنوشتت را به دست دیگران و یا شرایط واگذار میکنی. این انتخاب نکردن عدم مسئولیت پذیری را نشان می دهد برای عواقبی که یک انتخاب میتواند داشته باشد. برای مثال شوهری که چاره ای جز طلاق نمی دید، نمی خواهد انتخاب کند تا روی ازدواجشان کار کند. چونکه می ترسد که نتیجه ای نگیرد و وقت و انرژی اش به هدر برود.


3) هر کس مسئول خودش است
در دعواها و بحرانها اغلب اوقات طرف مقابلمان را خطاکار می بینیم. اگر از 2 نفر که با هم اختلاف دارند، بپرسی که اختلافشان سر چیست در اکثر موارد می شنوی که طرف مقابل چه اشتباهی کرده است. و خیلی کم شنیده می شود که من چه اشتباهی کردم. همه میدانیم که در اختلافها معمولاٌ هر دو طرف تا حدودی مقصر هستند. نام بردن عیب و ایرادهای دیگران جز بزرگتر کردن اختلاف نتیجۀ دیگری ندارد. در صورتی که مسئولیت اشتباهات خود را پذیرفتن و تغییر روش دادن مشکلات بزرگی را می تواند حل کند.

  • مطالعه 2528 مرتبه
مطالب بیشتر از همین گروه « مناقشه عدد 13 روز شلوغ من »

مطالب مرتبط

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96
  • 97
  • 98
  • 99
  • 100
  • 101
  • 102
  • 103
  • 104
  • 105
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • 112
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • 120
  • 121
  • 122
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • 127
  • 128
  • 129
  • 130
  • 131