اما همیشه داستان سلوک مسیحی ما، داستانی ساده و همواره در اوج نیست و گاهی نیز نشیب درهها را درمینوردیم و در این رهگذار پر فراز و نشیب هم مزمورنویس مزامیر سرور و شادی میشویم و هم مرثیه سرای مراثی ارمیاء و این است که از یک زندگی مسیحی، زندگیای اصیل و واقعی میسازد.
گاهی اوقات سبک و سیاق اجتماع مسیحی که به آن تعلق داری، مجبورت میکند تنها موافق با جریان آب شنا کنی و آنچه همگان میپسندند را ابراز کنی و مصداق این عبارت شوی: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. دریغ که اینگونه سلوک، چه بسیار در تضاد و تقابل با پیام خلوص و راستی است که مسیح خداوند آن را زندگی کرد و تعلیم داد.
یکی از نویسندگان شهیر مسیحی میگوید: مسیحی شخصی است اصیل و بکر، درست مانند کودک، کسی است که خداوند این جرات را به او داده که خودش باشد و خداوند اینگونه بودن را از همان زیر بنای آغاز ایمان مسیحی یعنی توبه و اعتراف به او آموخته است."
عیسی مسیح در موعظه سر کوه به شیوهای کاملاً تکان دهنده واژگونی ارزشها را طرح نمود که در بیان خوشابحالها اوج گیری چنین رویکرد تازه را به شکلی نوین میبینیم. خوشا بحال مسکینان در روح، خوشا به حال ماتمیان، خوشا به حال نرم خویان، خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت، خوشا به حال رحیمان، خوشا به حال پاکدلان، خوشا به حال صلح جویان، خوشا به حال آنان که در راه پارسایی آزار میبینند و ... ادامه احکام مختلف در ارتباط با دعا و روزه و صدقه و شهوت و سایر مسائل طرح شده که تا پایان باب ۷ در انجیل متی ادامه مییابد. در این موعظه است که گویی کوه سینای تازهای در جریان است و شریعت و عهدی تازه به بشر اعطا میشود از این روست که عیسی میگوید: "شنیدهاید که در اولین گفته شده است....اما من به شما میگویم..." در اینجاست که احکام شریعت رو به تکامل میگرایند و عیسی که صاحب روز سبت است، ارزشهایی نوین را پایهگذاری میکند. شریعت نخست پیام چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان را تعلیم میداد اما این بار عیسی با پیام دشمنان خود را محبت کنید، شریعت را به کمال میرسانید.
جالب است که با توجه به ساختار اجتماعی و وضعیت سیاسی آن روز یهودیان در زیر ستم رومیان و نیز با توجه به برداشتهای سنتی و گاه آمیخته با تعصب و جبر طرح شده از سوی علمای یهود و رفتارهای ضد و نقیض فریسیان وقدرت طلبی صدوقیان و عملکردهای سایر گروههای دینی و حتی ملی یهودی، چنین بیاناتی از زبان کسی که امید مسیحایی ملتی ستم دیده بود نه تنها پذیرفتنی نبود، خشم، ناامیدی و حتی تنفر یهودیان را نسبت به عیسی برمیانگیخت. یهودیان، مسیحایی را در افکار خود و در امیدهای تعلیم داده شده به خود در تصور میکردند که پادشاهی پر جلال عهد داود و سلیمان را بار دیگر بر آنان حکمفرما سازد و دست بیگانگان ستمگر رومی را از سرزمین یهود کوتاه کند و آنان را نور امتها گرداند، حال آنکه وعده خدا به گونهای دیگر بود، جلالی فروتن و ارزشهایی متفاوت از آنچه آدمیان در خیال خود تصور میکردند، مسیحا، منجی عالم نه سوار بر اسب و نه شمشیر در دست بلکه در آخوری حقیر در بدنامی بدنیا آمد و به رنجها اطاعت را آموخت و صورت غلام بر خود گرفت و تا به موت و آنهم موتی چون مرگ بر صلیب( جایگاه مجرمان) فروتن گردید و بدین شکل آنان که بر او ایمان آوردند را رستگار ساخت و پادشاهی آسمان را بر زمین آغاز کرد. همانگونه که به زیبایی در خوشابحالها منعکس گردیده است، در نگاه و بیان عیسی میزان و معیار الهی برای آنان که مبارکند چیزی کاملا دگرگون با آن معیاری است که دنیا و مذهب و در قیاس امروزی آن حتی سیستم ارزشگذاری برخی کلیساها و رهبران مسیحی تعلیم میدهند.
گاهی در جامعه مذهبی مسیحی ما، ماتمیان و شکست خوردگان و مایوسان و کسانی که در کوره راه شک و شبهه بسر میبرند جایی ندارند و بنظر میرسد تنها خوشحالان و افراد موفق و سالم و کسانی که زیستن در حاشیه امنیت مذهبی را برمیگزینند، دارای ایمانی اصیل بنظر میآیند و گاه جامعه ایمانی برای افرادی که زندگی و سلوک روحانی آنها با خدا دستخوش فراز و نشیبهای پطرس گونه است، اعتباری روحانی قائل نیست. حال آنکه خدا در عیسی بر آنچه در پطرس میتوانست به ثمر برسد مینگریست و نه به شخصیت ناآرام و نه چندان با ثبات او. برخی در زورق امنیت ماندن و پا را فراتر نگذاشتن از گلیم فرسوده سنتهای حتی کلیسایی خویش را بر خطر کردن ترجیح میدهند و هرگز همچون پطرس پا در آشوب و ناامنی و تجربه تازه دریای عدم قطعیت نمیگذارند. سوال نمودن و تجربهای تازه با خدا داشتن حتی به قیمت فرو رفتن در امواج خروشان چون پطرس برایشان گزافه گویی است و شنیدن چنین سوالاتی از جانب دیگران برایشان لیبرالیسم و بیایمانی است، حال آنکه کلیسا جایگاه قدرت و اقتدار الهی است و جمع مسیحی جایی است که خدا در آن سالک است و خدا نیز مسکینان و ماتمیان را مبارک میخواند. البته تفاوت بسیار است میان آنانی که تشنگان حقیقتند و آنانی که از سفره دیوها و شیاطین خود را سیراب میکنند.
خدا پدر ماست پس باید بتوانیم سوالات درگوشی خود را با او مطرح کنیم بیآنکه ترس از جفای دوستان ایوب ما را از گفتگویی صادقانه و گاهی تلخ با خدا محروم کند، بیاد آورید که خدا در ملاقات شگفت انگیز خود با ایوب که در رنج خویش، خدا را صادقانه به چالش میطلبید و تشنه پاسخی از جانب یار بود، جانب ایوب را گرفت و در وصف دوستان ایوب که او را به بیایمانی و گناه متهم میکردند و تصویری مذهب پسند برای خدا تصویر مینمودند چه گفت. خدا نه تنها خشمش بر آنان افروخته شد( ایوب ۴۲:۷ ) بلکه ایوب را واسطه برای بخشش و رحم خود بر آنان مقرر کرد و فرمود که ایوب به جهت شما و حماقت شما که حقیقت را درباره من نگفتید دعا خواهد کرد زیرا آنچه درباره من راست است را همانند ایوب نگفتید.
این بار هم دگرگونی ارزشها را میبینیم و مصداق خوشا بحال ماتمیان را در داستان ایوب مشاهده میکنیم.
پس اگر بیمارید و سالها از ایمان شما به مسیح میگذرد و هنوز شفا نیافتهاید و در سفر ایمانی خود سوالاتی از خدا و کلیسا دارید، نگران نباشید. آن را صادقانه مطرح کنید و بدانید که خداوند متوکلان خود را خجل نخواهد کرد.
پس اگر با دیدن ایمانداری معلول که علیرغم دعاهای فراوان و دست گذاشتنهای بیانتهای ایمانداران و خادمین هنوز بر صندلی چرخدار خود نشسته است، سوالاتی برای کنکاش روحانی در ذهن شما طرح میشود نترسید بلکه آن را با ایمان بر خدا و با صداقت با خداوند و با ایمانداران بالغ مطرح کنید.
پس اگر سالیان سال است که از ایمانتان میگذرد و علی رغم دعاها و روزههای فراوان و توکل بر این آیه که " تو و اهل خانهات نجات خواهی یافت" هنوزعزیزانتان با ایمان شما مخالفت میکنند و شما دچار شک و شبهه و سوال گشتهاید، احتیاجی نیست که بترسید و یا ایمان خود را زیر سوال ببرید، بلکه جرات کرده آن را مطرح کنید و اگر پاسخهایی کلیشهای دریافت کردید باز مایوس نشوید بلکه در را بکوبید که در به روی شما گشوده خواهد شد.
بگذاریم که کلیسای مسیح، خانه پدر آسمانی، امن ترین مکان برای پرسش سوالات درگوشی باشد، و شیطنت کودکانه ما چشمانتان را بر عریانی ما بگشاید حتی اگر پاسخی جز رنج و دعوت به استقامت و صبر نیابیم اما کوری را هرگز به خاطر مصلحت مپسندیم.
بهترین درمان این است که از زورق امن ترس از دست رفتن وجهه روحانی بیرون آییم و در خانه پدردرباره سوالات درگوشی که با آنها کلنجار میرویم و درد نپرسیدن آن ها تا مغز استخوان روحمان تیر میکشد، حرف بزنیم. تضمینی وجود ندارد که پاسخی کامل و شفاف برای دردهای درمان نشده بیابیم اما این وعده خداوند را بیاد آوریم : خوشا به حال ماتمیان زیرا آنان تسلی خواهند یافت.