کتاب امثال سلیمان، راهنمایی برای موفقیت

هیچکس نمی‌خواهد نادان باشد. هیچکس از شکست لذت نمی‌برد. اما از زمان سقوط انسان (پیدایش باب ۳)، شکست به سرنوشت طبیعی ما مبدل شد و جهالت جزئی از ذات ما گردید. همچون قایقی که جریان آب آن را با خود می‌برد، ما نیز همواره در کوران جریانهای زندگی به مسیرهای نادرست کشانده می‌شویم. 

 

کتاب امثال سلیمان به ما می‌آموزد که چگونه خلاف جریان حرکت کنیم و چگونه حکیمانه در زندگی به موفقیت برسیم. اما موفقیت چه معنایی دارد؟ چاله‌های زندگی که باید از آنها اجتناب کرد چه می‌باشند؟ حکیم کیست؟ نادان کیست؟ اینها سؤالاتی هستند که کتاب امثال در پی پاسخگویی بدانهاست. مسیحیان طی قرون متمادی به‌ویژه برای تعلیم جوانان این کتاب را خوانده، به آن تعمق کرده و از آن بهره برده‌اند.  

ماهیت امثال سلیمان

۱-‏‏‏‏‏ راهنمای عملی برای زندگی: این کتاب شرح کامیابی در زندگی روزمره در خانه، محل کار، و جامعه است. امثال سلیمان کلیدهای لازم برای نیل به موفقیت را به‌دست می‌دهد. شاه‌کلید موفقیت رابطۀ صحیح با خداوند است. برخورداری از ترسی آمیخته با احترام نسبت به خدایی که در پیشگاه او برای هر فکر، عمل، انگیزه و کلاممان مسئولیم، راه نیل به موفقیت است. 

۲-‏‏‏‏‏ مجموعه‌ای از ارزش‌های خداپسندانه: تأکید بر ارزش‌هایی پیرامون خانواده، سخت‌کوشی، خویشتنداری، عدالت، حکمت، صداقت، افتادگی و وفاداری، محتوای ارزشی این کتاب را به‌نمایش می‌گذارد. این کتاب به‌جای آنکه مجموعه‌ای از قوانین را به ما ارائه کند، ما را تعلیم می‌دهد تا ارزش‌های خوب را شناخته و با پیروی از آنها انتخاب‌های صحیح اخلاقی در پیش گیریم. تضادی که در این کتاب مابین ارزشهای خوب و بد صورت می‌گیرد، به ما انگیزه می‌بخشد تا با دیدن عواقب تصمیماتمان رفتار صحیح را پیشه کنیم. انتخاب‌ها، طرز تفکر، کلمات و اعمال ما همگی عواقبی را در بر دارد. حکمت، موفقیت را اما نابخردی تباهی را به ارمغان می‌آورد. به عبارتی دیگر آنچه می‌کاریم همان را درو می‌کنیم.

۳-‏‏‏‏‏ مجموعه‌ای از ضرب‌المثل‌ها (باب‌‌های ۱۰-‏‏‏‏‏۳۰): پس از ارائۀ مقدمه‌ای طولانی (باب‌های ۱-‏‏‏‏‏۹)، از باب ۱۰ به بعد با بیش از ۹۰۰ ضرب‌المثل روبرو می‌شویم. ۹ باب اول کتاب موضوعات و تم‌های اصلی کتاب را توضیح می‌دهند. در واقع باب‌های بعدی شرح عملی رسیدن به دستاوردهای ۹ باب اول است. ۹ باب اول که حالتی وعظ‌گونه دارد دو هدف اصلی را تعاقب می‌کند. اول تشویق ما برای جستجوی صادقانه حکمت جهت کسب سعادت در زندگی و دوم نصایحی پیرامون روابطمان. سپس از باب ۱۰ به بعد این اصول در ضرب‌المثل‌های کوتاه و به‌یادماندنی بیان می‌شوند.

نویسنده امثال سلیمان

به‌نظر می‌آید غالب این ضرب‌المثل‌ها را سلیمان پادشاه (۱:‏۱ و ۱۰‌:‏۱)، نگارش و گردآوری کرده است. اما نویسندگان و گردآورندگان دیگری نیز در کتاب ذکر می‌شوند که عبارتند از:

۱-‏‏‏‏‏ سی گفتار حکما (۲۲:‏۱۷ – ۲۴:‏۲۲)

۲-‏‏‏‏‏ سایر گفته‌های حکیمان (۲۴: ۲۳-‏‏‏‏‏۳۴)

۳-‏‏‏‏‏ مجموعۀ حزقیا در امثال سلیمان (بابهای ۲۵-‏‏‏‏‏۲۹)

۴-‏‏‏‏‏ سخنان آگور (۳۰:‏۱-‏‏‏‏‏۱۴)

۵-‏‏‏‏‏ سخنان لموئیل (۳۱:‏۱-‏‏‏‏‏۹)

هدف کتاب

هدف کتاب در هفت آیه اول باب ۱ "فراگیری حکمت" معرفی می‌شود. حکمت کتاب‌مقدسی بر پایۀ رابطۀ صحیح با خدا و اعتماد بر او (۲۲:‏۱۹) و همچنین ترس آمیخته با احترام نسبت به خدا (همانا ترس خدا در ۱:‏۷ و ۹:‏۱۰) استوار است. این کتاب ما را تشویق می‌کند تا با در پیش گرفتن یک زندگی خداترس و پارساگونه موفقیت را در زندگی تجربه کنیم. این کتاب برای عامۀ مردم نوشته شده و نصایح آن عملی و مربوط به زندگی روزمرۀ همه ماست. اعمال حکمت‌آمیز ما را در مسیر امنیت قرار می‌دهد، اما راه نابخردی با خطرات گوناگون دست به گریبان است.

چرا ضرب‌المثل؟

سلیمان حکیم‌ترین انسان عصر خود بود. او می‌دانست که ضرب‌المثل‌ به‌‌راحتی در خاطره‌ها می‌ماند و از نیروی محرکۀ بالایی برای تشویق خوانندگانش برخوردار است. از این رو سلیمان از این ابزار نیرومند برای انتقال مفاهیم مهم حکمت استفاده کرده است. او با انشای دو مصرع موزون که در ارتباط با یکدیگر هستند پیام بامعنای خود را منتقل می‌کند. این دو مصرع موجز و به گونه‌ای بیان می‌شوند که توجه را جلب کرده، ما را به فکر وامی‌دارد. لازم به یادآوری است که سلیمان تنها فردی نبود که از این نوع گفتار بهره جست. عیسای مسیح، او که بزرگ‌تر از سلیمان است نیز از آن استفاده کرد (برای نمونه نگاه کنید به انجیل متی ۲۰:‏۱۶). امروزه نیز سیاست‌مداران و سخنوران برای انتقال ایدۀ اصلی خود از این نوع گفتار بهره می‌جویند.

صداها و انتخاب‌ها: دو راه متضاد

یکی دیگر از ابزارهایی که در این کتاب برای جلب توجه وجود دارد، صنعت "شخصیت‌بخشیدن" (Personification) است. بدین معنی که در بارۀ موضوع یا مفهومی چنان سخن می‌گوییم که گویی او را شخصی با قابلیت‌هابی انسانی در نظر می‌گیریم. برای مثال بانوی حکمت در رقابت مستقیمی با زنِ نابخرد به‌سر می‌برد (بابهای ۸-‏‏‏‏‏۹). این دو زن که درواقع دو مفهوم در ذهن سلیمان‌اند ما را دعوت به پیروی از خود می‌کنند. گوش دادن و انتخاب کردن یکی از آنان، دو سرنوشت متضاد را برای ما رقم می‌زند. تنها یک راه صحیح وجود دارد و آن نیز راهِ بانوی حکمت است. خواننده نه در برابر دو موضع ذهنی، بلکه در مقابل دو راه عملی زندگی قرار می‌گیرد. درک راهِ بانوی حکمت در نهایت به سعادت ختم می‌شود.

امثال سلیمان با بیان طرق متضاد بر اهمیت تفاوت دو راه حکمت و جهالت تأکید می‌کند. به‌کار گیری عبارات تضادگونه همچون حکمت و جهالت، پارسایی و شرارت، سخت‌کوشی و تنبلی، افتادگی و تکبر، فقر و ثروت همگی بر اهمیت شنیدن صدای بانوی حکمت در برابر زنِ نابخرد و در پیش گرفتن راه حکمت بر جهالت تأکید می‌کنند.

حکیم کیست؟

حکمت یعنی خداپسندانه زیستن و این امر با زندگی اخلاقی ما مرتبط است. حکمت یعنی توانایی برگزیدن انتخاب‌ها، افکار و اعمال صحیح در زندگی. حکمت یعنی به بهترین شکل سخن گفتن در بهترین زمان و به بهترین شکل عمل کردن در مناسب‌ترین مکان. حکمت راه سعادت و کامیابی است و هدف آن شکل دادن شخصیت است. امثال بیشتر بر شخصیت تا عمل تأکید دارد. شخصیت ما در منش‌مان جلوه‌گر می‌شود و رفتارهای ما همیشه پیامدهایی را به بار می‌آورد.

حکمت یعنی موفقیت در هنر خوب زیستن است. حکمت تلفیقی از تجربه عملی، قضاوت اخلاقی، تیزهوشی، مهارت اجتماعی و خلاقیتی است که ریشه در انضباط و ترس از خدا دارد.

چه کسی حکیم نیست؟

نقطۀ مقابل حکمت نه عدم توانایی ذهنی، بلکه فساد اخلاقی است. نابخرد با لجاجت و نادیده گرفتن راههای خدا رو به تباهی می‌رود. در امثال سلیمان «نابخرد کسی است که خودخواهانه می‌زید و در پی ارضای خواسته‌های خویش است و غیر از خود مرجع اقتداری برای رفتارهایش نمی‌شناسد.» از این رو نابخردی مترادف با سقوط اخلاقی و بی‌وفایی به اهداف الاهی است. هنگامی که در امثال ۱۴:‏۷ می‌خوانیم «همنشین نادان مشو»، منظور آن نیست که از اشخاص تحصیل‌نکرده و یا معلولان فکری فاصله بگیریم. دلیل این امر در مصرع دوم بیان می‌شود: «زیرا معرفت را بر لبانش نخواهی یافت.» شخص نابخرد به دلیل عدم خداترسی (مزمور ۱۴:‏۱) در جادۀ تباهی حرکت می‌کند و از او نمی‌توان حکمت آموخت.

چگونه می‌توان حکیم شد؟

مطابق کتاب امثال سلیمان حکمت هدیه‌ای از جانب خداست. اما ما باید با جدّیت در پی آن باشیم و آن را پرورش داده در عمل پیاده کنیم. حکمت مهارتی است که باید آن را آموخت. عهدجدید نیز بر این حقایق صحه می‌گذارد و به ما تعلیم می‌دهد که بهترین حکمت انسانی از انجام خواست الاهی قاصر است. مسیح تنها امید ماست زیرا که او حکمت خدا برای ماست (اول قرنتیان ۱:‏۳۰، ۳:‏۱۹، دوم قرنتیان ۱:‏۱۲، کولسیان ۲:‏۳). امثال سلیمان همچون نشانه‌هایی است که راه صحیح را به ما نشان می‌دهد اما مسیح به ما نیرو می‌بخشد تا در این راه گام برداریم.

ضرب‌المثل چیست؟ 

تلاش‌های بسیاری برای تعریف ضرب‌المثل ارائه شده است. یکی از این تعاریف این است: بیان موجز و هنرمندانۀ یک اصل کلی.

 

موجز و کوتاه: گویی عصارۀ افکار و شیرۀ بصیرت با دقت به‌صورتی موجز اما با نیرویی مثال‌زدنی بیان می‌شود.

 

هنرمندانه: همچون اثر هنری در پی بالاترین تأثیر بر شنونده است. نیرو و زیبایی هنری عبارت، فکر ما را در برمی‌گیرد. گاه با تصویرسازی، بازی کلمات، کنایه و تضاد سخن می‌گوید. بیان خلاقانه دیدگاههای نوینی را به عرصۀ ظهور می‌آورد.

 

اصل کلی: معرف آن است که ضرب‌المثل مختص به شرایط مشخصی است. اگر آن را در شرایط مشخص به اجرا در نیاوریم قوت آن را از بین برده‌ایم. ضرب‌المثل‌‌ها اصول کلی را به نمایش می‌گذارد و نباید آنها را برای همه سناریوها و شقوق به‌کار برد.

ضرب‌المثل‌های عام و ضرب‌المثل‌های ادبی

در کتاب‌مقدس دو نوع ضرب‌المثل را می‌توان از یکدیگر تشخیص داد:

۱-‏‏‏‏‏ ضرب‌المثل‌های عام (گفتار عامیانه): این ضرب‌المثل‌ها در همۀ زبانها به چشم می‌خورد. آنها بسیار کوتاهند (معمولاً یک مصرع) و معنایشان در آن جامعه درک می‌شود. این ضرب‌المثل‌ها به شکل خودجوش در جامعه نشو و نما پیدا می‌کند. کتاب‌مقدس چند نمونه از این ضرب‌المثل‌ها را به شکل جسته و گریخته بیان می‌کند. برای نمونه اول سموئیل ۲۴:‏۱۳، اول پادشاهان ۲۰:‏۱۱، ارمیا ۳۱:‏۲۹، حزقیال ۱۸:‏۲ و ۱۶:‏۴۴.

 

۲-‏‏‏‏‏ ضرب‌المثل‌های ادبی: معلمان حکمت سازندۀ این نوع از ضرب‌المثل‌ها هستند. معمولاً دو مصرع به شکل موزون که در آن مصرع دوم به توضیح مصرع اول می‌پردازد، شکل‌دهندۀ این ضرب‌المثل‌هاست. گاه مصرع دوم در تضاد با مصرع اول قرار می‌گیرد و گاه نیز تصویری از مصرع اول را ترسیم می‌کند. در همۀ این موارد رابطۀ دو مصرع معنایی خاص را در ذهن خواننده تداعی می‌کند. این ضرب‌المثل‌ها بر خلاف نوع اول به جامعه خود برای درک و تفسیرشان نیاز ندارند. کتاب امثال سلیمان و همچنین بخش‌هایی از کتاب جامعه جایگاه این نوع از ضرب‌المثل‌هاست. این امکان وجود دارد که برخی از آنان در ابتدا به مقولۀ گفتارهای عامیانه تعلق داشتند اما سپس با افزوده شدن مصرع دیگری به آن تبدیل به ضرب‌المثل‌های ادبی شدند. برای نمونه در اول سموئیل ۲۴:‏۱۳ با ضرب‌المثل عامی روبرو می‌شویم که می‌گوید «شرارت از شریران صادر می‌شود.» اما در امثال سلیمان ۲۱:‏۱۰ این ضرب‌المثل عام با افزودن مصرع دیگری تبدیل به ضرب‌المثل ادبی می‌گردد: «جان مرد شریر مشتاق شرارات است، چشمان او بر همسایه‌اش ترحم نمی‌کند.» در امثال سلیمان ۱۲:‏۶ همین ضرب‌المثل به شکل تضادگونه در مصرع دوم بیان می‌شود: «سخنان شریران در کمین خون است، اما دهان صالحان آنان را می‌رهاند.»

تفکر بر امثال

بدون اندیشیدن و صرف وقت نمی‌توان این ضرب‌المثل‌ها را در زندگی به کار برد. معنای برخی از ضرب‌المثل‌ها بسیار ساده و مستقیم است. چرا که ما غالباً نیاز به یادآوری حقایق داریم. ما بر حقایق آگاهی داریم ولی آنها را فراموش کرده در زندگی به‌کار نمی‌بندیم. این نوع از ضرب‌المثل‌ها نقش یادآوری را ایفا می‌کنند. اما دیگر ضرب‌المثل‌ها نیازمند مطالعه و تعمق‌اند. پیام آنها تعمداً مبهم بوده تا ما را به تفکر وادارند.

برای درک بهتر یک ضرب‌المثل راهکارهای زیر مفید می‌باشد:

۱-‏‏‏‏‏ هر ضرب‌المثل را در قیاس با سایر بخش‌های دیگر کتاب‌مقدس بسنجیم. دنیای ضرب‌المثل چنان فشرده‌ است که نمی‌توان از آنها یک قانون استخراج کرد که در همه شرایط قابل اطلاق باشند. آنها به دلیل موجز بودنشان توان اطلاق به همه شرایط ممکن را ندارند. ضرب‌المثل بیانگر اصل یا اصول غیرقابل تغییر نیست.گاه ضرب‌المثل‌ها در نقطۀ مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. برای نمونه امثال ۲۶:‏۴و۵ می‌گوید: «جاهل را مطابق جهالتش پاسخ مده» اما در آیه ۵ می‌خوانیم «جاهل را مطابق جهالتش پاسخ ده»؟ حکمت می‌داند که در رویارویی با هر شرایطی چه پاسخی مناسب‌تر است. سخت‌کوشی و پارسایی عموماً به سعادت ختم می‌شوند و تنبلی و شرارت به فقر می‌انجامد (امثال سلیمان ۱۰:‏۴). اما می‌توان دولتی با شرارت اندوخت و در عین فقر پارسا بود (امثال ۱۵:‏۱۶ و ۲۸:‏۶).

۲-‏‏‏‏‏ به‌خاطر داشته باش که امثال اصول کلی و نه قانون و وعده است. بسیاری از مسیحیان امثال سلیمان را همچون وعده‌های خدا برای خود می‌خوانند و بدین ترتیب در درک آنها دچار مشکل می‌شوند. برای نمونه در امثال ۱۶:۳ می‌خوانیم: «کارهای خویش را به خداوند بسپار که تدبیرهایت استوار خواهد شد». می‌توان این ضرب‌المثل‌ را به‌عنوان قدمی ساده و ضمانتی برای کسب موفقیت خواند. اما برای سعادت عوامل دیگری از جمله ارادۀ خدا نیز وجود دارند. به سخن دیگر هر یک از ضرب‌المثل‌ها همچون قطعات پازل می‌باشند که قرار گرفتن آنها در کنار یکدیگر تصویر ایده‌ال را شکل می‌دهند. نباید هیچ قطعه‌ای را به‌عنوان تصویر نهایی در نظر گرفت. و یا در امثال ۲۲:‏۶ می‌خوانیم: «جوان را در رفتن به راهی که در خور اوست تربیت کن که تا پیری هم از آن منحرف نخواهد شد.» به‌نظر می‌آید که با وعده‌ای باشکوه برای والدین در این ضرب‌المثل روبروییم. اما در این کتاب با اصول کلی و نه قوانین لایتغیر مواجه هستیم. هدف از این ضرب‌المثل‌ها ایجاد انگیزش برای در پیش گرفتن راه صحیح است و نباید به آن به‌عنوان ضمانت قطعی برای گرفتن نتیجۀ دلخواه نگاه کرد.

۳-‏‏‏‏‏ معنای هر مصرع در نور مصرع دیگر درک شود. معمولاً مصرع اول نشانه‌هایی برای تفسیر مصرع دوم به‌دست می‌دهد و مصرع دوم به درک مصرع اول کمک می‌کند. برای مثال در امثال ۱۰:‏۱ می‌خوانیم: «پسر حکیم مایۀ شادمانی پدر است اما پسر نادان مادر خویش را غصه‌‌دار می‌سازد.»

در این ضرب‌المثل "پدر" را در مصرع اول و "مادر" را در مصرع دوم می‌بینیم. اگر این دو مصرع را جداگانه از یکدیگر مطالعه کنیم گویی در تربیت فرزند شادی همیشه از آن پدران و غصه از آنِ مادران است. اما شادی و غم والدین برای فرزند از آنِ هر دوی آنهاست و هر دو در غم و شادی بزرگ کردن فرزندشان سهیم‌اند.

۴-‏‏‏‏‏ به شرایط اولیه ضرب‌المثل فکر کن. کاربرد امثال سلیمان در وهلۀ اول برای تربیت جوانانی بود که برای کار در دربار پادشاه آماده می‌شدند. اما این نوشته‌ها کاربرد گسترده‌تری نیز داشت و مهمترین آنها در خانواده و امور مربوط به آن بود. مضافاً عبارت پدر و پسر می‌‌تواند به معلم و شاگرد هم نیز اشاره کند. برای نمونه امثال ۱۲:‏۱۷ می‌گوید: «شخص امین حقیقت را بیان می‌کند، شاهد دروغین فریب را.» این ضرب‌المثل را می‌توان در فضای دادگاه به‌گونه‌ای درک کرد که متفاوت از فضای خارج از دادگاه باشد. در فضای عادی می‌توان شخصیت فرد را با توجه به شهادتی که پیرامون کلامش است ارزیابی کرد. اگر به گفتۀ همگان کلام فرد قابل اتکا و خودِ او فرد نمونه‌ای باشد، می‌توان نتیجه گرفت که با شخص درست و قابل اتکایی روبروییم. در انجیل متی ۷:‏۲۰ می‌خوانیم: « ایشان را از میوه‌هایشان خواهید شناخت» که اشاره‌ای به شناخت شخص به‌واسطۀ رفتار و اعمالش است. مطابق امثال ۱۲:‏۱۷ اگر پیرامون واقعه‌ای مشترک دو گزارش متضاد وجود داشته باشد با نگاه به عیار شخصیتی گزارش‌دهندگان می‌توان به صحت و یا کذب گزارش داده شده پی برد.

۵-‏‏‏‏‏ برای ضرب‌المثل تنها یک معنی قائل نشویم. ضرب‌المثل‌ها ماهیتاً خاصیت پروازی دارند و در زندان محبوس نمی‌شوند. برای نمونه امثال سلیمان ۲۲:‏۲۸ می‌گوید: «حدود دیرین را که پدرانت قرار داده‌اند، جابه‌جا مکن.» به‌نظر می‌آید این ضرب‌المثل به قانون رعایت مرزهای محدود املاک اشاره می‌کند. در کتاب تثنیه ۱۹:‏۱۴ با این قانون روبرو می‌شویم: «در سرزمینی که یهوه خدایتان برای تصرف به شما می‌دهد، در مِلکی که به دست خواهید آورد، مرز همسایه خویش را که پیشینیان نهاده‌اند، تغییر ندهید.» در فضای امثال باید برای این ضرب‌المثل حیطۀ معانی و کاربردهای دیگری را در نظر بگیریم. آیا نمی‌توان از این ضرب‌المثل درک کرد که معیارهای اخلاقی نسل‌های گذشته را حفظ کنیم و اجازه ندهیم گذر زمان به نازل شدن استانداردهای اخلاقی بینجامد؟

۶-‏‏‏‏‏ به ضرب‌المثل‌های قبل و بعد اگر کمکی به درک می‌کنند نگاه کنیم. معمولاً ضرب‌المثل‌ها را باید به‌عنوان واحدی مستقل و قائم به ذات و نه همچون جملات یک پاراگراف خواند. اما نمونه‌هایی از امثال را می‌توان یافت که قرار گرفتن یک ضرب‌المثل کنار دیگری کمک بهتری به درک آن می‌کند. برای نمونه امثال ۲۵:‏۱۶ می‌گوید: «اگر عسل یافتی به اندازه بخور، مبادا از آن سیر شوی و قی‌اش کنی.» این ضرب‌المثل نوری بر ضرب‌المثل بعدی می‌اندازد که می‌گوید «از زیاده رفتن به خانۀ همسایه‌ات بپرهیز مبادا از دیدنت سیر شود و از تو بیزار گردد.» پرواضح است که عسل خوردن با رفتن به خانۀ همسایه در این دو ضرب‌المثل ارتباط معنایی دارد. و یا در امثال ۲۴:‏۱۰ می‌خوانیم «اگر در روز فاجعه سستی کردی چه اندک قدرتی داری!» درک این ضرب‌المثل بدون مطالعۀ دو ضرب‌المثل بعدی بسیار دشوار است. در آیات ۱۱ و ۱۲ بر اهمیت توجه بر وضعیت مظلومان تأکید می‌شود. در نور آیات ۱۱ و ۱۲ درمی‌یابیم که اگر به هنگام بروز فاجعه و مصیبتی در زندگی دیگران سستی و سهل‌انگاری از جانب شخصی به‌ظاهر توانا صورت گیرد، این امر نشان آن است که شخص درواقع از قدرتی برای نجات و رهایی دیگران برخوردار نیست.

۷-‏‏‏‏‏ آگاهی از پیش‌زمینه‌های فرهنگی. در امثال سلیمان ۲۳:‏۱۳-‏‏‏‏۱۴ می‌خوانیم «از ادب کردن جوان ابا مکن، چوب تنبیه او را نخواهد کشت. چوبش بزن که جانش را از مرگ خواهی رهانید.» برای درک این آیه باید به متن کتاب تثنیه باب ۲۱:‏۱۸-‏‏‏‏‏۲۱ توجه کرد. در متن تثنیه مجازات فرزند یاغی مطابق با شریعت ابراز می‌شود. بدون درک متن مبنا (تثنیه) درک این ضرب‌المثل‌ها با مشکل مواجه می‌شود. مثال دیگر در امثال ۲۹:‏۲۴ یافت می‌شود که می‌گوید: «شریک دزد، دشمن جان خویش است، او قسم داده می‌شود اما هیچ نمی‌گوید.» معنی این ضرب‌المثل در پرتو لاویان ۵:‏۱ و داوران ۱۷:‏۲ بهتر درک می‌شود.

 

چگونه امثال را بخوانیم؟

 

برخی از مسیحیان نامی عادت به قرائت یک باب از کتاب امثال سلیمان را هر روز در مطالعۀ خود گنجانده‌اند. بدین ترتیب می‌توان این کتاب را دوازده بار در سال مطالعه کرد. من این نظر را قبول دارم به‌شرط آنکه حداقل بر یکی از ضرب‌المثل‌ها تعمق کافی صورت گیرد. زیرا برکت امثال نه صرفاً در قرائت آن بلکه در مزه‌مزه و هضم کردن آن است. باید اجازه دهیم تا این سخنان حکیمانه فکر و عمل ما را دگرگون سازند. 

  • مطالعه 3161 مرتبه

مطالب مرتبط

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96
  • 97
  • 98
  • 99
  • 100
  • 101
  • 102
  • 103
  • 104
  • 105
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • 112
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • 120
  • 121
  • 122
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • 127
  • 128
  • 129
  • 130
  • 131