چاپ کردن صفحه

شاهدین یَهُوَه : مسیحیانی که مسیحی نیستند

از آنجایی که یکی از وظایف اصلی معرفی فرقه های منحط و بدعتهای مسیحی است، در این مقاله سعی نموده ایم شما را با شاهدین یَهُوَه و خلاصه ای از عقاید آنها آشنا نماییم. این فرقه منحط مسیحی، در اروپا و آمریکا بسیار فعال بوده، عده بسیاری را از ایمان راستین مسیحی گمراه میسازند، آنها اغلب به صورت مستقیم به درب خانه ها مراجعه نموده و سعی در اغفال مردم و ارائه تصویری نادرست از کلام خدا به آنها دارند. امیدواریم با مطالعه این مقاله بتوانید در مقابل خطر این تعالیم غلط ایستادگی نموده و با کلام راستین خدا روز به روز قوی گشته برکت یابید.

 

خلاصه اي از شرح حال بنيانگذار سازمان شاهدان يهوه
چارلز تيز راسل

 

چارلز تيز راسل بنيانگذار سازمان شاهدان يهوه در تاريخ 1852 ميلادي در پيتسبورگ (ايالت پنسيلوانيا) آمريكا بدنيا آمده است.
دوران جواني او بسيار متلاطم بود. گاهي در ترس از جهنم و ارواح شبها خيلي خواب بدي داشته است. اين وضعيت يك وضعيت روحي خاص رواني بود و به عنوان يك نوع اختلال فكري بنام پارانويا به حساب مي آمد.

 

راسل اول عضو كليساي پرزبيتري بود و بعد به كليساي جماعتي مي پيوندد. در اين زمان او اظهار مي دارد كه ايمان خود را به كتاب مقدس و خداي آن از دست داده بود. چندي نگذشت كه در سال 1870 با شنيدن موعظه جوناس وندل در باره بازگشت مسيح دوباره به ايمان اوليه خود بازمي گردد و شروع به مطالعه كتاب مقدس مي كند. 
او كه 7 سال بيشتر تحصيل نكرده بود اين جرات را به خود راه مي دهد كه كتاب مقدس را ترجمه كند و آن را به همان صورت نيز موعظه كند.

 

راسل با ماريا فرانسيس آكلي ازدواج مي كند، كه سردبير روزنامه برج ديده باني بود. پس از سالهاي طولاني زن راسل به دادگاه براي درخواست طلاق مراجعه مي كند و علت آن را غرور و خودخواهي راسل و رفتار تسلط جويانه او نسبت به زنان ناميد. 
او بخاطر رابطه نامشروع داشتن با فرزندخوانده خود(دخترش) رز پلي، دستگير مي شود و به علت وجود مدارك بسيار معتبر و شاهدان زياد به گناه خود اعتراف مي كند و محكوم مي شود.

 

بار دوم او به دادگاه براي عدم پرداخت حقوق خانمش كه از او طلاق گرفته بود احضار شد. بخاطر رفتارهاي غير اخلاقي او بسياري از دوستان او از او كناره گيري كردند.

 

راسل نه فقط همسري بي وفا و فاسد بود بلكه دروغگو نيز بود.
او كتاب مقدس را به ميل خود ترجمه كرده بود و به همه اعلان كرده بود كه هر كه ترجمه او را نخواند در تاريكي و گمراهي است. كشيش كليساي تعميدي در شهر هميلتن اونتاريو در سال 1912 بنام جي جي روس مقالاتي بضد ترجمه راسل نوشت و آن را ترجمه به روش راسل ناميد. راسل از اين كشيش شكايت كرد و او را به دادگاه كشاند و اين دادگاه يكسال به طول انجاميد. نتيجه دادگاه اين بود كه نه فقط جي جي روس محكوم نشد بلكه راسل بعنوان سوگند دروغ خوردن محكوم شد. وكيل روس از او در دادگاه به يوناني سوال كرد كه آيا يوناني مي داني يا خير؟ و او پاسخ داد: البته؛ و وقتي از او مي خواهند كه مقايسه اي در يوناني كتابهاي عهدجديد بكند، با شرمندگي اظهار مي دارد كه هيچوقت يوناني نخوانده و آن را نمي داند.

 

او همچنين باز به دادگاه ديگري به خاطر فروختن يك مشت گندم به قيمت 60 دلار با آوردن اين دليل كه اين گندم معجزه آسا است؛ محكوم شد و او بالآخره حاضر شد اعتراف كند كه اين گندم هيچ فرقي با گندمهاي ديگر نداشته است و به اين خاطر نيز او محكوم به پرداخت جريمه اي سنگين شد.
پرونده زندگي چارلز تيز راسل در دادگاهها ورق خورد. به ياد بياوريم كلام خدا را كه درخت را از ميوه آن خواهيد شناخت.

 

عقاید و اصول اعتقادی شاهدان يهوه 
عقاید شاهدان یهوه را میتوان در دو کتاب به نامهای "حقیقتی که به حیات ابدی هدایت میکند" و "بشارتی برای خوشبخت نمودن شما" پیدا نمود. اگر چه شاهدان یهوه اعلام میدارند که گروهی مسیحی می باشند و هدف ایشان معرفی پیام خدا برای بشر است ولی در واقع تعالیمی که ارائه میدهند کاملا با تعالیم کتاب مقدس که مرکز و منشا تعالیم مسیحی می باشد متفاوت است

 

ارزیابی تعالیم شاهدان یهوه

در اینجا ما نگاه می کنیم به برخی از تفاوت های بنیادین و اساسی بین اصول اعتقادی فرقه شاهدان یهوه و نحوه نگرش آن در کتاب مقدس مسیحیان بعنوان مرکز و منشا ایمان

مسئله خدا و شخصیت آن در کتاب مقدس

شاهدان یهوه تعلیم کتاب مقدس مبنی بر تثلیث اقدس را رد میکنند و اظهار میدارند که خالق و نگه دارنده دنیا تنها یهوه میباشد. در این رابطه ایشان روح القدس (روح الهی) را تنها مظهر قدرت خدا می دانند که فاقد شخصیت و الوهیت بوده و همچنین بر این باورند که عیسی مسیح مخلوق و خلق شده خداست و با خدا برابر نمی باشد. با این تعریف این اصل نه تنها یک ایده مسیحی نمی باشد بلکه کاملا مخالف کلام خداست که بارها دراین رابطه بعنوان پایه اساسی ایمان از آن سخن گفته شده است. کتاب مقدس تعلیم میدهد که پدر، پسر و روح القدس سه شخصیت یک ذات متعال میباشد که از ابتدا بوده، هست و خواهد بود.

 

بعضي از آیات مربوطه دراین رابطه 
" خدا گفت آدم را موافق ما و شبیه ما بسازیم "، کتاب آفرینش فصل 1 آیه 26 " پس رفته همه امتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعمید دهید "، انجیل متی فصل 19 آیه 28 " آنگاه پطرس گفت ای حنانیا چرا شیطان دل تو را پرساخته است تا روح القدس را فریب دهی. به انسان دورغ نگفتی بلکه به خدا "، کتاب اعمال رسولان فصل 5 آیه 3-4 " برگذیدگان برحسب علم سابق خدای پدر به تقدیس روح برای اطاعت و پاشیدن خون عیسی مسیح "، کتاب اول پطرس فصل 1 آیه 2
شخصيت داراي سه مشخصه مي باشد: اراده، تفكر و احساس
در مورد روح القدس مي خوانيم كه او داراي هر سه مشخصه يك شخصيت مي باشد. پس او فقط يك قدرت يا نيرو نيست بلكه داراي شخصيت است. آياتي كه نشان مي دهند كه روح القدس داراي اراده و تفكر و احساس است، عبارتند از:
(روميان 14:8) روح القدس هدايت مي كند، پس او داراي اراده است.
(اعمال رسولان 28:15) روح القدس و ما صواب ديديم و يا مصلحت چنين ديديم. روح القدس تصميم مي گيرد، پس داراي اراده است. و آيات زياد ديگر كه نشان مي دهد روح القدس هدايت مي كند مي تواند به اين منظور به كار رود.
روح القدس تعليم مي دهد و به ياد ما مي آورد، پس داراي تفكر است(يوحنا26:14؛ اول قرنتيان13:2).
روح القدس غمگين و شاد مي شود، پس داراي احساس است(افسسيان30:4؛ روميان17:14؛ اول تسالونيكيان6:1).

 

در مورد الوهيت مسيح كلام خدا نشان مي دهد كه عيسي مسيح همان يهوه مي باشد و خداي مجسم شده است. آيات مربوطه عبارتند از:
(اشعيا6:9) كلمه اي كه در اينجا خداي قدير نوشته شده در جاهاي ديگر براي يهوه نيز بكار برده شده. پس مسيح همان خداي قدير و يهوه است.
(متي 21:1) نام عيسي يعني يهوه نجات و در اين آيه مي گويد چون "او" يعني عيسي قوم خود را از گناهانشان نجات خواهد داد. پس عيسي همان يهوه است.
(انجيل يوحنا1:1) كلمه خدا بود و كلمه جسم پوشيد و در ميان ما ساكن شد. اين كلمه عيسي مسيح است. شاهدان يهوه ترجمه كلمه خدا بود را به كلمه الهي بود تبديل كرده اند، در حاليكه در جاهاي ديگر انجيل يوحنا در ترجمه خود همان كلمه اي كه در اينجا "الهي" ترجمه كرده اند، "خدا" ترجمه كرده اند.
(يوحنا58:8و59) وقتي عيسي فرمود: "پيش از آنكه ابراهيم باشد، من هستم!" يهوديان خواستند او را سنگسار كنند، چون در حقيقت مسيح اعلان مي كرد كه او همان من هستم و يهوه مي باشد.
(يوحنا8:14-11) فيليپس از عيسي مي خواهد كه پدر را به آنها نشان دهد و عيسي مي فرمايد هر كه مرا ديد پدر را ديده است.
(يوحنا28:20و29) وقتي توما اعتراف كرد كه مسيح خداوند و خداي اوست؛ مسيح او را منع نكرد بلكه با تأئيد اين مسئله به او فرمود: آيا چون ديدي ايمان آوردي؟ خوشابه حال آنان كه ناديده، ايمان آورند."
يهوه در عهد عتيق به قوم اسرائيل فرموده بود كه آنها شهود يا شاهدان او خواهند بود(اشعياء 10:43و12؛ 8:44) و در عهد جديد عيسي مسيح در اين آيه(اعمال رسولان8:1) به شاگردانش مي فرمايد شما شاهدان من خواهيد بود. آيا اين عيسي همان يهوه نيست؟
(كولسيان15:1و19؛ 9:2) الوهيت بطور كامل در مسيح است.
(اول يوحنا20:5) عيسي خداست.
(مكاشفه17:1و18) يهوه بارها در عهد عتيق مي فرمايد من اول و آخر، ابتدا و انتها مي باشم(اشعياء 4:41؛ 6:44؛ 12:48). و در اينجا عيسي مسيح همان را در باره خود تكرار مي كند.
اين آيات و آيات بسيار زياد ديگر نشان مي دهند كه عيسي همان يهوه مي باشد كه در عهد جديد جسم پوشيده تا انسان را با خود آشتي دهد.

 

مسئله جهنم ابدی

شاهدان یهوه معتقدند که وقتی انسان می میرد از وجود هستی ساقط میگردد. اینان معتقدند که روح از بدن جدا نمی شود بلکه بهمراه بدن خاکی در هنگام مرگ ازبین می رود. همچنین شاهدان یهوه اعلام میدارند که چون خدا رحیم و مهربان است نمیتواند مردم را مجازات کند و به جهنم بفرستد. نکته مورد تامل اینجاست که آیا این خداست که مردم را مجازات میکند و به جهنم میفرستد و یا خود مردم هستند که با نحوه تصمیم گیری خود در مورد حقیقت انتخاب میکنند که چه راهی را دنبال کنند و چه آینده اي را برای خود رقم میزنند. مسلما این موضوع نه تنها برای زندگی ابدی بلکه زندگی روزمره ما نیز صادق است. بعبارت دیگر تصمیم گیری های روزمره ماست که زندگی ما را شکل میدهد. مسئله دیگر این است که خداوند اگر چه رحیم و مهربان است، اما عادل نیز می باشد. بر این اساس، هر کس بر حسب عمل خود پاداش و جزا می گیرد. یعنی پاداش نیکو برای آنانی که انتخاب کرده اند حقیقت خدا را پیروی نمایند و مجازات (پاداش منفی) برای آنانی که انتخاب کرده اند بر ضد حقیقت خدا عمل نمایند

بعضي از آیات و توضيحات مربوطه دراین رابطه

آيات مربوطه

(متي 22:5؛ 9:18؛ متي 43:9و45؛ يعقوب 6:3؛ متي 8:18؛ 41:25؛ مكاشفه 11:14؛ دوم تسالونيكيان 9:1؛ متي46:25؛ مكاشفه 10:20؛ لوقا19:16-31؛ مرقس 42:9-44؛ مكاشفه 20:19و10:20)

توضيحات مربوطه

مسيح در زمان داوري به شريران خواهد گفت: " اي ملعونان از من دور شويد در آتش جاوداني كه براي ابليس و فرشتگان او مهيا شده است."(متي 41:25) در اين آيه سه حقيقت مهم در مورد جهنم نهفته است:
(1) تنبيه شريران شامل جدايي خواهد بود(همچنين در متي 23:7؛ دوم تسالونيكيان 9:1)
(2) تنبيه شريران شامل درد ابدي خواهد بود كه از آتش ابدي مي توان برداشت كرد. جهنم مكان تنبيه ابدي است(متي 46:25) كه همراه درد و عذاب خواهد بود(دوم تسالونيكيان9:1؛ مكاشفه 10:14) اين تنبيه از نظر زماني، ابدي است؛ همانگونه كه خوشي عادلان نيز ابدي است(متي 46:25)

 

(3) تنبيه شريران شامل همراهي آنان با شيطان و فرشتگان شرير او خواهد بود(مكاشفه 10:20)
در كتاب مقدس سه كلمه مختلف در زبان اصلي وجود دارد كه در ترجمه قديمي هر سه آنها " جهنم" ترجمه شده است. اين سه كلمه عبارتند از:
TARTAROS اين كلمه فقط يك بار در عهدجديد بكار رفته (دوم پطرس 4:2) و در اين آيه به انسانها مربوط نمي شود و در زبان اصلي به معناي چاه تاريك مي باشد.
HADES اين كلمه كه باز جهنم ترجمه شده است، در عهد جديد 10 بار در اناجيل متي و لوقا و يوحنا استفاده شده است. بيشترين اطلاعات با جزئيات آن در مورد اين كلمه در لوقا باب 16 وجود دارد. شاهدان يهوه اشاره مي كنند كه اين داستان كه در انجيل لوقا وجود دارد يك مثل است و واقعيت نداشته است. پاسخ مسيحيان به آنها اين است كه: اولا" مسيح هيچ مثلي را با اشاره به اسم خاصي بكار نمي برد، پس اين واقعيت داشته است و ثانيا" مسيح در هيچ مثل خود از مسائلي واهي و خيالي استفاده نكرده بلكه از واقعيتها استفاده كرده است و وقتي كه از مسائل سمبوليك استفاده كرده خودش نيز توضيحش را داده است. 
هادس HADES در باره نگهداري موقتي شريران در يك عذاب موقتي صحبت مي كند و پس از اين زندان موقتي آنها به تخت داوري خدا خواهند رفت و داوري خواهند شد. مطابق مكاشفه باب 20 آنانيكه در هادس مي باشند روزي در مقابل تخت خدا داوري خواهند شد و به جهنم براي تنبيه ابدي فرستاده خواهند شد.
GEHENNA هر كس مي تواند مرقس 42:9-44 را بخواند و در باره واقعيت جهنم آگاه شود. مكاشفه 20:19 و 10:20 را با هم مقايسه كنيد. اين آيات نشان مي دهند كه شريران در جهنم عذاب خواهند كشيد و در حالت خواب يا بي حسي نخواهند بود.
بگذاريد به كلام مسيح ايمان داشته باشيم (متي 46:25) كه دو مقصد وجود دارند: يكي براي عادلان و ديگري براي بي ايمانان. عادلان به حيات ابدي و بي ايمانان به تنبيه ابدي خواهند رفت. كلمه ابدي در زبان يوناني دقيقا" به همان معناي ابدي و دائمي مي باشد.

 

صليب و شاهدان يهوه
براي شاهدان يهوه پذيرش صليب مشكل است. آنها ادعا مي كنند كه مسيح بر روي يك ستون چوبي عمودي ميخكوب شده است و دليلي كه مي آورند از (غلاطيان13:3، اعمال رسولان30:5) مي باشد كه مي گويد مسيح بر درخت ميخكوب شد. در زير آنچه از سايت شاهدان يهوه در مورد اعتقاداتشان در مورد صليب است را مي آوريم:
" عيسي مسيح بر روي صليب نمرد. او بر روي ستوني يا چوبي مرد. كلمه يوناني كه در بسياري از كتب مقدسه صليب ترجمه شده به معناي تيكه چوب مي باشد. سمبل صليب از اديان كاذب قديمي بوجود آمده است. صليب توسط مسيحيان اوليه استفاده و پرستيده نمي شد. بنابر اين آيا فكر مي كنيد اين كار درستي است كه در پرستش از صليب استفاده شود؟(تثنيه 26:7؛ اول قرنتيان14:10)".
پاسخ مسيحيان به اين مسئله چنين است:
در تاريخ ثبت شده كه روميان از شكل صليب كه بصورت حرف T بوده است براي مصلوب كردن مجرمين استفاده مي كردند و نه از ستون عمودي درخت و در هيچ جاي انجيل اشاره اي نشده كه مجازات مسيح غير از مجازات رومي بوده است؛ بلكه برعكس. در ذيل سه نوع صليب رومي را مشاهده مي كنيد:

 

کلمه يوناني براي صليب Stauros مي باشد، كه اشاره به انواع مختلف اشكال چوبي براي اعدام در زمانهاي قديم مي كند. شاهدان يهوه Stauros را به ستون چوبي عمودي ترجمه كرده اند و در ترجمه به انواع مختلف اشكال چوبي اشاره نكرده اند و اين مسئله مي تواند سوء تفاهم ايجاد كند.
در انجيل متي 37:27 اينچنين مي خوانيم: " نيز تقصيرنامه اي بدين عبارت بر لوحي نوشتند و آن را بر بالاي سر او نصب كردند: " اين است عيسي، پادشاه يهود". در اين آيه مي بينيم كه اشاره شده كه لوح بر بالاي سر او نصب شد و نه بر بالاي دستهاي او. قابل توجه است كه اگر مسيح بر ستون عمودي چوبي مصلوب شده بود پس در اين آيه مي نوشت كه لوح بر بالاي دستهايش نصب شد.
آيه ديگري كه در رابطه با شكل صليب قابل ذكر است(يوحنا25:20) مي باشد: " پس ديگر شاگردان به او گفتند: " خداوند را ديده ايم!" اما او به ايشان گفت: " تا خود نشان ميخها را در دستهايش نبينم و انگشت خود را بر جاي ميخها نگذارم و دست خويش را در سوراخ پهلويش ننهم، ايمان نخواهم آورد." 
اگر مسيح بر ستون چوبي عمودي مصلوب شده بود، بر طبق اعتقاد شاهدان يهوه بايد هر دو دست بر روي هم قرار مي گرفت و يك ميخ در دستهاي مسيح فرو مي رفت، در حاليكه در اين آيه به ميخها اشاره مي كند و نه يك ميخ و جالب اينجاست كه دو دفعه تكرار شده كه: " تا خود نشان ميخها را در دستهايش نبينم و انگشت خود را بر جاي ميخها نگذارم."

 

آنچه براي ما مسيحيان مهم است شكل صليب نيست بلكه اينكه مسيح بخاطر گناهان ما مرد و خون او ما را از گناهانمان پاك كرد. ما مسيحيان صليب را نمي پرستيم و در صورتي كه كسي اينكار را بكند، ما نيز آن را گناه مي دانيم و نوعي بت پرستي است. اما در اينجا بايد اشاره كرد كه صليب مي تواند به عنوان سمبل كاري كه مسيح با مرگ خود براي ما انجام داد، استفاده شود. مسيحيان مسيح را پرستش مي كنند و نه صليب را.

 

انتقال خون و شاهدان یهوه
مهمترین محل آیات برای منع خوردن خون یا ریختن خون در پیدایش باب 9 و لاویان 17 و اعمال رسولان 15 یافت می شود. در این محل آیات سه قانون منع کننده و دو قانون امر کننده وجود دارند.. 
الف. قانون منع
1- خوردن خون و استفاده از آن به عنوان خوراک
(پیدایش 3:9-5؛ لاویان 17:3، 26:7و27، 10:17-14؛ 26:19؛ تثنیه 16:12و23؛ 23:15؛ اول سموئیل 33:14-34؛ اعمال رسولان 20:15و28و29).
تخلف در رعایت این قانون جرم مرگ برای مجرم در قوم اسرائیل داشت(لاویان 27:7؛ 14:17)
2- خوردن گوشت حیوان مرده یا دریده شده ممنوع بود.(لاویان 15:17-16؛ اعمال رسولان 20:15و28و29) حیوانی که ذبح نشده و مرده بود، خون او در گوشتش باقی میماند. در این موارد اجازه خوردن چنین گوشتی وجود نداشت.
3- ریختن خون ممنوع بود. از بین بردن حیات انسانی گناه می باشد.
ب. قانون امر
1- خون در عهد عتیق برای ریختن روی مذبح به منظور کفاره بود( لاویان 11:17). در اینجا در مورد حیوان ذبح شده صحبت می شود. زندگی حیوان به منظور کفاره گناهان جایگزین زندگی انسان می شد. توسط قربانی عیسی مسیح (یکبار برای همیشه) این نوع قربانیها متوقف شد (اعمال رسولان 10:10). پس موضوع مذبح و قربانی روی آن حذف شد(اعمال رسولان 20:15و28و29)
2- قبل از آنکه گوشت حیوان ذبح شده ای خورده شود، می بایست خون آن کاملا" از گوشت تخلیه می شد و با خاک پوشانیده می شد. (لاویان 13:17) چون چنین خونی نماینده زندگی و حیات (نفس) حیوان بود (لاویان 14:17) و اگر این خون با خاک پوشانیده نمی شد به سوی خدا برای انتقام فریاد می کرد(پیدایش 10:4؛ 5:9)
تمام این قوانین صحبت از مقدس بودن حیات یا زندگی می کند و اینکه خدا صاحب زندگی است. 
سوال اساسی این است که آیا انتقال خون یا واکسیناسیونی که عناصر ترکیبی خون را شامل می شود، از نظر کتاب مقدس مجاز است یا خیر. پاسخ این سوال مطمئنا" مثبت است. در هر دو مورد چیزی غیر از تغذیه را شامل می شود. هدف این عمل تغذیه نمی باشد بلکه احیاء جریان خون، انتقال اکسیژن و عناصر منعقد کننده لازم برای خون و سیستم مصونیت بدن از طریق گلبولهای سفید خون به هنگام خطر مرگ می باشد. نکات نامبرده شده با تغذیه احیاء نمی شود بلکه تنها از طریق انتقال خون. پس انتقال خون برابر با تغذیه نیست.
به غیر از تمام این دلایل باید گفت که برای انتقال خون حیات حیوان یا انسانی گرفته نمی شود، بلکه بالعکس از کسی که زنده است کمک گرفته می شود تا به کسی که در حال مرگ است، زندگی بخشیده شود. پس در انتقال خون مقدس بودن زندگی رعایت می شود.
کسی که خونش را اهداء می کند زنده می ماند و در حقیقت به همسایه اش محبت می کند و این یعنی دوست داشتن زندگی(لوقا 33:10 و بعد)
و ثانیا" زندگی بیمار نجات می یابد.
بنظر شما کدامیک از این دو زندگی را مقدس و محترم می شمارد. اینکه با انتقال خون خود، زندگی یک نفر را نجات دهیم یا مانند شاهدان یهوه با عدم دادن خون خود باعث مرگ همسایه و دوست و فامیل خود شویم؟

  • مطالعه 2406 مرتبه

Twitter

Facebook

Google+