چاپ کردن صفحه

محبت خداوند همگانی است

کلمات دوستی، شفقت، صمیمیت، وفاداری و از خودگذشتگی، همه شامل کلمۀ محبت می باشند. محبت، چیزی است که از ابتدای آفرینش تا به حال مورد توجه بوده و هنوز هم مورد توجه می باشد. محبت منحصر به انسان تنها نیست، بلکه در بین پرندگان و حیوانات نیز به طور قابل توجهی مشاهده می شود.

 


هنگامی که ماری به آشیانه پرنده ای حمله ور می گردد و می خواهد که جوجه های او را ببلعد. والدین آن جوجه های ناتوان سروصدایی راه می اندازند. به طوری که پرندگان دیگر نیز در درد و رنج آنها شرکت کرده که شاید بتوانند از حمله آن مار جلوگیری کنند وجوجه ها را نجات دهند. عمل پرندگان و سروصدای آنها دلیل بر محبت آنها نسبت به آن پرندگان نوزاد است که دارند به هلاکت می رسند.

و یا اگر گربه ای به جوجه های مرغی حمله نماید، مادر آن جوجه ها هر چند می داند که نمی تواند با چنگ و دندان آن گربه درنده مقاومت نماید، در همان حال به گربه حمله می کند و خود را در خطر می اندازد. با تمام این خطراتی که او را تهدید می کند به خاطر محبت عمیقی که نسبت به جوجه هایش دارد، خود را فراموش و در فکر نجات آنهاست.

محبت نه فقط در بین پرندگان مشاهده می شود، بلکه در بین حیوانات نیز وجود دارد. شبی در برنامه راز بقاء دیدم که دسته ای از گاوهای وحشی با سرعت در حال فرار هستند. یکی از آنها نتوانست همگام با گاوهای دیگر فرار کند. متوجه شدم که وضع حمل کرده است و پهلوی نوزادش ایستاده و در انتظار برخاستن نوزاد می باشد. در همان حال پلنگی به او حمله کرد و می خواست بچه نوزاد او را ببلعد. آن گاو وحشی برای دفاع از نوزادش با آن پلنگ درگیری سختی پیدا کرد. هر وقت که پلنگ به طرف نوزاد می رفت، خشونت آن گاو نسبت به پلنگ افزوده تر می شد و به پلنگ حمله می کرد و بچه نوزادش را حفظ می نمود. سرانجام ببرها دو تا شدند و بر گاو وحشی غلبه کردند و او را کشتند. آن گاو از کثرت محبتی که نسبت به نوزاد خود داشت جان خود را فدای نوزادش نمود. گرچه می دانست که نمی تواند بر پلنگ غالب آید و بچه خود را برهاند، ولی آن گاو ایستاد و با پلنگ جنگید تا محبت خود را ثابت نماید که نوزادش را دوست می دارد.

محبت نه فقط در بین پرندگان و حیوانات دیده می شود، بلکه در بین انسان ها به طریقی عالی تر و زیباتر می توانیم آن را مشاهده کنیم. محبت پرندگان و حیوانات نسبت به بچه هایشان، محبتی طبیعی و ناپایدار می باشد. همین که پرندگان پر درآورده و پرواز کنند و بچه گاوها از شیر بازداشته شوند، دیگر معلوم نیست که آنها نسبت به والدینشان محبتی دارند یا نه، و یا والدینشان نسبت به بچه هایشان محبتی دارند و یا اینکه همدیگر را فراموش کرده اند. اما محبت انسان نسبت به فرزندان خود و فرزندان نسبت به والدین، از نوه و نتیجه و نبیره تا به مرگ ادامه دارد. حتی به دوستان و همسایگان نیز مهر می ورزند و در مواقع درد و رنج با آنها اظهار همدردی می نمایند.

هر چند محبت انسان بیش از محبت پرندگان و حیوانات است، ولی این محبت هم محدود می باشد به خانواده خود و بستگان و دوستان و همسایگان. اما با سایر اقوام و نژادها و مذاهب دیگر چندان محبتی از خود نشان نمی دهند. در مقابل همه اینها، محبتی نسبت به دشمنان و گناهکاران از انسان ها مشاهده نمی شود. بلکه حس نفرت و بدبینی دیده می شود. این نفرت و انزجار از دشمنان و گناهکاران و بیگانگان دلیل محدود بودن محبت انسان است. محبت پرندگان و حیوانات و انسان نمونه بسیار کوچکی است از محبت بسیار عظیم و بی انتهای الهی که بدون تبعیض و به طور نامحدود به دوست و دشمن و به ایماندار به خدا و بی ایمان، به عادل و ظالم رسیده و می رسد. حتی به حشره های ذره بینی هم داده شده و ناخواسته و ندانسته از چشمه سرشار محبت خدا مستفیض می گردند. عیسی مسیح در تعالیم خود، دربارۀ محبت پدر نسبت به انسان چنین می فرماید: که خدا آفتاب عدالت خود را بر عادلان و ظالمان می تاباند و باران رحمت خود را نیز بر بدان و نیکان می باراند.

و نیز می فرماید: من به شما می گویم که دشمنان خود را محبت نمایید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند احسان کنید و هر که به شما فحش دهد و جفا رساند دعای خیر کنید. تا پدر خود را که در آسمان است، فرزندان شوید. با انجام چنین رفتاری نشان خواهید داد که آن محبت عظیم الهی در وجود شما ساکن است. بر طبق تعلیم فوق ما درک می کنیم که خدا محبت است و جز محبت بدی در ذات و صفاتش وجود ندارد.

پولس، رسول عیسی مسیح می فرماید: نزد خدا طرفداری نیست. سیاه، سفید، یهودی و یونانی بت پرست و خداپرست، منکرین حق و حقیقت همگی به وسیله عیسی مسیح نزد خدا یکی می باشند. با این تفاوت آنانی که هدایت یافته و از خطایا و بدی های خویش بازگشت نموده و خود را تسلیم اوامر آن منبع عظیم محبت نمایند، فرزندان خلف خداوند هستند و آنانی که پشت به پدر آسمانی خود نموده و تسلیم خواهش های جسم هستند، فرزندان ناخلف او می باشند. طریق حق و راستی در عیسی مسیح برای ما به ظهور رسیده و به ما نشان داده است که او فرستاده شد تا گوسفندان گم شده را یافته به سوی پدر آسمانی هدایت نماید. 
خیلی ها محبت خدا را برای خود می پذیرند، ولی سرکشان و خطاکاران، از محبت الهی محروم می مانند. عیسی مسیح می فرماید: شخص مریض احتیاج به طبیب دارد نه شخص سالم و من نیامده ام تا عادلان را بلکه تا عاصیان را به توبه دعوت نمایم. در کلمات ملکوتی عیسی مسیح و محبتش نسبت به خطاکاران آن، محبت عظیم الهی روشن و نمایان گردیده است. عیسی مسیح برای همین به این جهان آمد تا به مردمی که از خدا وحشت دارند و می ترسند محبت خدا را نشان دهد که آنها به محبت او بپیوندند و ترسی از او نداشته باشند. چونکه محبت به کسی زیان نمی رساند. عیسی مسیح می فرماید: من آمده ام تا گمشده را بجویم و نجات بخشم. عیسی مسیح همه را با آغوش باز خود دعوت کرده می فرماید: بیایید نزد من ای جمیع زحمت کشان و گران باران، من شما را آرامی خواهم بخشید. یوغ مرا بر خورد گیرید و از من تعلیم یابید که در نفوس خود آرامی خواهید یافت. زیرا که حلیم و افتاده دل می باشم. پولس رسول در رساله خود به قرنتیان می فرماید: الحال این سه چیز باقیست. یعنی ایمان و امید و محبت. اما بزرگتر از همه اینها محبت است.

در حقیقت مهمترین موضوع در مسیحیت، محبت است. در انجیل نوشته شده است که محبت را به جا آرید نه در کلام و زبان بلکه در عمل و راستی و نیز آمده است که محبت تکمیل شریعت است. خدا محبت است و هر که محبت دارد، خدا در او ساکن است. خود عیسی مسیح در محبت پیشقدم شده برای آنانی که بر روی صلیب میخ بر دست و پای او می کوبیدند دعا کرده گفت: ای پدر اینها را بیامرز زیرا که نمی دانند چه می کنند.

ما تا زمانی که محبتمان چون محبت پرندگان و حیوانات و انسان است و محدود به دوستان و آشنایان خودمان می باشد، هنوز در محبت کامل نشده ایم. بلکه زمانی که محبت ما مانند پدر آسمانی خویش شامل دشمنانمان نیز بشود، آنگاه باید بدانیم که نجات واقعی را داریم و جزء ملکوت آسمانی گردیده ایم. سعدی سخن سرای پارسی در تأیید گفتار عیسی مسیح در خصوص محبت، محبت خدا را بدون تبعیض معرفی می نماید و می گوید:

ای کریمـــــی کـــــز خـزانــــه غیـب گبــــر و ترســـا وظیفــــه خـــوار داری
دوستــــان را کجــــــا کنــــی محروم تـــو کــــه بـا دشمنــــــان نظـــــر داری
نعیم جهان سفـــــره عـــام اوســـــــت براین خوان یغما چه دشمنی، چه دوست


ما به وسیله تعالیم و اعمال عیسی مسیح درک می کنیم که تمامی قوانین کاینات در زیر فرمان محبت خدا هستند. در حقیقت محبت اصل و اساس قانون کاینات می باشد. چون خدا محبت است، همه چیز تحت فرمانش قرار دارد، یعنی اگر خدا عادل است از روی محبتی که به فرزندانش دارد به آنها با عدالت رفتار می نماید. اگر بخشنده است از روی محبتی که به مخلوقاتش دارد باران رحمت و آفتاب عدالت را به همه به طور یکسان عطا می فرماید. 
اگر به من تعلیم داده می گوید که قتل مکن برای این است که نمی خواهد من برادر کشی کرده عمرم را در ظلمت زندان به سر برم و از فیوضات سماویش محروم گردم. اگر تعلیم داده می فرماید که زنا مکن برای این است که مسیح تمامی بشر را برادران و خواهران همدیگر به حساب می آورد و نمی خواهد که ما زندگی خود و شخص دیگر را آلوده به اعمال غیراخلاقی و انسانی بسازیم. پس آنچه که خدا به وسیله عیسی مسیح از تعالیم ملکوتیش عطا کرده، از راه محبت به ما بوده که زندگیمان دارای آرامشی باشد و در این آرامش زیست نماییم. خدا آنچه را که به وسیله عیسی مسیح به ما فرموده برای سود اخلاقی و انسانی ماست و این نشان محبت خدا است به فرزندانش. هرگاه در کلام خدا قهر و غضبی مشاهده می شود، آن نیز از روی محبت است. خداوند می خواهد ما را از هلاکت نجات دهد تا حقیقت را شناخته از اسارت آزاد شویم و در او زیست نماییم.

عدۀ بسیاری بر این عقیده اند که با ظهور پیام آوری جدید از طرف خدا، تعالیم پیام آور قبلی منسوخ و غیرلازم می شود. البته امکان دارد که این موضوع در بعضی عقاید و ادیان و اقوام دنیا صادق باشد، چونکه شرایع دینی و عقیدتی آنها بر روی قانون دنیوی بنا شده است. تعدادی از این قوانین دنیوی هم با گذشت زمان احتیاج به تغییر و تبدیل دارند. اما درباره مسیح و مسیحیت این مطلب صدق نمی کند. چونکه ملکوت خدا بر روی قانون دنیوی بنا نشده، بلکه بر روی قانون محبت است. یعنی بر روی محبت نامحدود خدا که مانند خود خدا ازلی و ابدی است بنا شده و تا جهان هست و انسانی وجود دارد باقی است و احتیاجی به تغییر ندارد. چونکه سرچشمه محبت، خدای محبت است. 
همۀ انسان ها و یا هر موجود زنده ای به آن احتیاج دارد. از ابتدای این جهان تا به حال حتی یکبار احتیاج به تعویض محبت نبوده و نخواهد بود. صلح واقعی تنها به وسیله محبت شروع می شود و پایدار می یابد. در غیر این صورت صلح معنا و مفهومی ندارد. مسیح می فرماید: خوشابحال صلح کنندگان زیرا که ایشان فرزندان خدا خوانده خواهند شد. صلحی که از روی محبت برقرار گردد، خدا آن را محافظت خواهد نمود. کسی در این جهان نیست که احتیاج به محبت نداشته باشد. زن و مرد، پیر و جوان و حتی طفل شیرخواره محتاج محبت هستند. لازم است که از محبت همدیگر در پاکی و تقدس و خداپرستی بهره مند گردیم و دیگران را بهره مند سازیم.

دوستان عزیز ویرانی دنیای ما در نبود محبت خالص و واقعی الهی است. زمانی این جهان از بدی و گناه نجات و رهایی می یابد که قلب های مردم نسبت به همدیگر مملو از محبت خدا گردد و ما نیز با همان محبت صمیمانه همدیگر را با قلبی پاک و بدون تذویر بپذیریم. تا زمانی که انسان ها آن محبت مقدس الهی را نپذیرند و بدون تبعیض بکار نبرند، جهان اصلاح پذیر نخواهد شد. این خدا که محبت است در انحصار یک قوم و یا یک فامیل و یا ثروتمندان و زورآوران نیست. بلکه متعلق به همه می باشد. پس هر کس که محبت را دوست دارد، لازم است که به دیگران محبت بنماید. انجیل به ما می گوید: خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد. مقصود از جهان، کوهها و دریاها نیست، بلکه عالم انسانی است. انسان است که احتیاج به محبت دارد نه کوهها و دریاها. پس باید قبول کنیم که خدا ما را محبت نمود و مسیح را به جهت پاکی ما از گناه داد. محبت دو طرف مقابل دارد. یکی دهنده محبت است و دیگری گیرنده محبت. دهنده خداست و گیرنده انسان. پولس رسول این حقیقت را درست به ما نشان داده، می فرماید: هر قدرت و توانایی که در وجود من است و هر عمل نیکویی که انجام دهم و هرگونه فداکاری که از خود نشان دهم که برای دیگران مفید باشد و حتی جان خود را فدا سازم، ولی محبت و به فرمان محبت نباشد، بدون نتیجه است. چونکه جنبه تظاهر و خودنمایی پیدا می کند. در این خصوص یکی از شعرا می گوید:

خلل پذیر بود هر بنایی که می بینی جز بنای محبت که خالی از خلل است


امکان دارد اشخاصی فکر کنند که احتیاج به خدا ندارند. اما سخت تر از همه این است که کسی فکر کند محتاج به محبت نیست، چونکه محبت آیین زندگی و انسانیت است. این محبت است که قلب ها را به هم نزدیک ساخته و زن و مرد، پدر و مادر خود را گذارده به همدیگر می پیوندند و تسلیم همدیگر می شوند. در واقع راز بقا برای هر کسی محبت است. در هر خانه ای اگر محبت نباشد، آنجا نمونه ای از جهنم است و بنیان آن خانه و اعضای آن از همدیگر گسیخته می شوند. در این صورت لازم است که همگی در محبت زیست نماییم و اعمال ما سرشار از محبت باشد. عیسی مسیح در شب قبل از صلیبش آن محبت نامحدود پدر آسمانی را عملا ً به شاگردانش به سر حد کمال رسانید. عیسی مسیح آب در لگن ریخته و پاهای شاگردان را شست و به آنها فرمود: نمونه ای به شما دادم تا چنانکه من پاهای شما را شستم و شما را محبت نمودم، شما نیز یکدیگر را محبت نمایید و خدمت کنید.

در حقیقت، محبت یگانه نشان و آرم مسیحیت و مسیحی بودن است. نه فقط پولس رسول محبت را بزرگترین مطلب و موضوع برای انسان می داند، بلکه انجیل نیز خدا را به محبت تشبیه کرده و می گوید، هر آنچه می گویید و می کنید و می خواهید چه برای خودت و چه برای دیگران، لازم است که از روی محبت باشد و از محبت سرچشمه گرفته باشد. شاعر والا مقام مولوی دربارۀ محبت چنین می گوید:

از محبت نار، نوری می شــــود از محبت دیو حـوری مـی شــود
از محبت خارهــا گل می شـــود از محبت سرکـه ها مُل می شود
از محبت گردد او محبوب حـــق گرچه طالب بود شد مطلوب حق
شد محبت را ظهور از اعتـــدال بــی محبت نیست عالــم را کمال

ایضاً گفته شده است:

چــون به کل کاینات کـــردم نگاه یک ذره محبت است و بقیه همه کاه

  • مطالعه 2134 مرتبه

Twitter

Facebook

Google+