دو سال پـس از آن، میسـیونری از کلیسـای « باپتیست» مرا در آب تعمید داد. در سال 1991 از سوی جماعتهای بینالمللی «انجیل کامل» بـه خدمتِ کشیشی منصوب شدم و در سال 2004 میلادی افتخار دستگذاری در کلیـسای « جماعت ربانی» آمریکا بخش جنوب کالیفرنیا نصیبم شد. هم اکنون شبانی کلیسای « ایرانیان فرزنو» را بر عهده دارم و اگر از من بپرسید که در نهایت خودت را چه میدانی؛ بیپروا پاسخ خواهم داد که من « کـاتولیـکِ ارتـدکسِ پروتستان » هستم و از کلیسای ورشکسته و زوار در رفته رویگردان و گریزانم!
مردی بود که در مرکز شهر تهران مغازه کوچک جگرکی داشت و سالهای سال کارش را با موفقیت انجام میداد. دل و جگر و قلوههای او بیاندازه خوشمزه بود و گاهی دنبلان و چنجه و خوشگوشت هم به سیخ میکشید. مغازه کوچک او هر بامداد و ناهار و شام لبریز از مشتریان پر و پا قرص بود که برای خوردن چند سیخی سر از پا نمیشناختند.
پس از چند سال پسرش که در رشته بازرگانی از دانشگاه فارغالتحصیل شده بود از او خواست که به وی اجازه دهد تا روشهای نوین بازرگانی را که در اتاقهای بسته دانشگاه آموخته بود در مغازه پدرش به کار ببرد تا سود بیشتری از کار پدر به دست آید. پسر گفت که در وهله نخست باید منقل جگر پزی را بهروز رسانند و دیجیتالی کنند که با کمک دانش نوین و اشعه مایکروویو مشتریان را که برای مدت طولانی در انتظار بودند زودتر راه بیاندازند. پدر موافقت کرد. سپس از پدر خواست که جای مغازه را به بالای شهر منتقل کنند و در آنجا مکان بزرگتری اجاره نمایند. این کار را هم کردند. پس از مدتی پسر گفت که برای موفقیت در کسب و کار باید یک نام دهن پُر کُن برای مغازه انتخاب کنند و روی تابلوی بزرگی آن را چاپ نمایند. از سوی دیگر مکان تازه و نام تازه ایجاب میکرد که برای رونق کارشان دست به چاپ کارت و پوسترهای تبلیغاتی بزنند. پدر این پیشنهاد را هم پذیرفت و با آن مخالفتی نکرد.
از آنجا که پسرک چم و چون ور رفتن با رایانه را در دانشگاه یاد گرفته بود از پدر خواست که از تارنما نیز برای مغازه جگرکیشان استفاده کند و صفحهای امروزی بسازد و به گفتهای دیگر آنلاین و اینترنتی مشتری بالا شهری دست و پا نماید و به چَت و مَت با این و آن بپردازد. هزینهها و قرض و قولهها زیاد شد و پسر به پدر گفت که برای کاستن هزینهها قیمت دل و جگر و قلوه و دنبلان و چنجه و خوشگوشت را کمی بیشتر کنند تا جلوی زیان بیش از اندازهشان گرفته شود. پدر چارهای جز پذیرفتن این پیشنهاد پسر تَرگل و وَرگلش هم نداشت.
باید تا کنون گمان بُرده باشید که چه بر سر مغازه قدیمی جگرکی و پدر مشهور و پسر بلند پرواز و امروزی آمد! بله پس ازچند ماه آنها ورشکست شدند و همه مشتریان پر و پا قرص خود را از دست دادند و دیگر نامی از آنها باقی نماند.
نام کلیسا هر چه میخواهد باشد مهم نیست. مهم این است که آیا کلیسای ما ورشکسته و زوار در رفته است یا نه! کلیسایی که پیام بنیادین خود را به فراموشی سپرده و هر چند بهروز شده به راستی که کلیسای ورشکسته است و نام کلیسا را بیخودی یدک میکشد. شاید بپرسید که پیام بنیادین کلیسا چیست؟ پیام بنیادین همان است که بود یعنی آنچه یحیای تعمید دهنده در آغاز خدمتش در بیابان ندا میکرد و به گوش مردم میرساند.
شاید بتوان گفت که یحیی تعمید دهنده موفقترین سخنران، مبشر و پیامبر در سراسر کتابمقدس بود. او از پدیدههای نوین در عصر خودش بهره نگرفت. لباسهای فاخر مانند بسیاری از واعظان ورشکسته امروزی نپوشید، بلکه با پیامی که از سوی خدا داشت مردم را از خانهها و مکان کسب و کارشان بیرون کشید و به بیابان برد. در آنجا سفره رنگین در برابر شنوندگان خود پهن نکرد و با ناز و عشوه گوشهای آنان را خارش نداد. در سخنرانی خود از گفتههای روانشناسان و بازرگانان و بزلهگویان و سیاستمداران استفاده نکرد. در برابر، با بیپروایی تمام چنان ساده سخن گفت که راحتی خواب شبانه را حتی از قشر مذهبی در ربود به گونهای که دست و پا زنان با التماس از او پرسیدند که باید چه کنند تا از عذاب آخرت و غضب آینده بگریزند (متی 3 : 7).
به گمانم خدمت او موفقتر از هر واعظ و سخنران امروزی بود. اگر بیلی گراهام به شهر شما هم میآمد فکر نکنم که تمام اهالی شهرتان برای گوش دادن سخنرانیاش بیرون از شهر و آن هم به بیابان میرفتند! ولی درباره یحیی میخوانیم که « جمیع سکنه اورشلیم نزد وی بیرون شدند»(مرقس1: 5). آنها میرفتند تا چیزی را در آنجا ببینند ، بشنوند و در زندگی خود به کار گیرند.
عیسای مسیح به روشنی در متی11: 7- 8 میگوید که مردم برای دیدن لباس فاخر یعنی ظاهر برازنده یحیی نبود که به بیابان میرفتند. یحیی نیای نبود که از باد در جنبش باشد و به قول ما ایرانیها هر جا باد بوزد برود یا عضو حزب باد باشد. او پیامش را هیچگاه تغییر نداد و بهروز نرساند تا دل این و آن را خوش بسازد.
راز کلیسای زنده این است که مردم میخواهند چیزی در آنجا ببینند. مردم نمیخواهند ماشینهای ما را ببینند. آنها میخواهند قدرت خدا را مشاهده کنند. آنها دنبال پدیدههای ماورای طبیعی هستند. آنها میخواهند ببینندکه اگر خدایی هست چگونه با قدرت روحالقدس معجزه زایش تازه را در زندگی گناهکاران انجام میدهد.
مردم نزد یحیی نمیرفتند تا زیر کارایی سخنرانی آتشین او قرار بگیرند و به هیجان بیایند. آنها برای محکوم
شدن نزد یحیی میرفتند و مایل بودند که نسبت به گناهانشان ملزم گردند. این الزام آنها را به سوی توبه و تعمید در آب سوق میداد. گناه مانند بیماری است. هنگام بیمار شدن چرا نزد پزشک میرویم؟ آیا میرویم تا سخنرانی هیجان انگیز درباره شفا بشنویم یا اینکه به راستی درمان بیابیم؟
گناه در قلب ما سنگینی و فشار ایجاد میکند. گناه مایه میگردد تا غمگین و دلشکسته باشیم. چهره ما با گناه گرفته میشود و از شادی روحانی در زندگی ما خبری نیست. در کلیسایی که قدرت خدا کار میکند شخص گناهکار آرام و قرار ندارد، ضربان قلبش بالا میرود، ممکن است اشک بریزد و میخواهد هر طور که شده از بار سنگین گناه رهایی بیابد. مگر همین وضع را من و تو در روز رستگاری نداشتیم؟ پس چرا میخواهیم آنچه ما را تا به اینجا رسانده بهروز رسانیم و از دست بدهیم؟ آیا درست است که در مسیر ورشکستگی گام برداریم؟
مردم نزد یحیی میرفتند تا صدای خدا را بشنوند. کلیسای زنده کلیسایی است که خدا در آن سخن میگوید. پیام این بود: توبه کنید. مردم همچنان گناهکار هستند و گذشت زمان آنها را بیگناهتر نکرده است. بنابراین، پیام دیروز پیام امروز نیز هست. به دیده میآید که امروزه نباید آدمیان گناهکارنامیده شوند تا مبادا برنجند. ولی اگر در گناه زندگی میکنیم پس گناهکاریم و آتش جهنم در انتظار ماست. اگر توبه نکنیم رستگار نخواهیم شد.
پیام دیگر این بود که راههای خود را در حضور خداوند راست کنید. درست سخن بگویید و درست زندگی کنید. یحیی از مردم میپرسید که میوه توبه شما کجاست؟ اگر به راستی توبه کردید و تولد تازه هستید، پس میوه شما کجاست؟ اگر چیزی در زندگی شما دگرگون نشده و شما همان هستید که بودید، پس توبه راستین را انجام ندادهاید. آنچه در انتظار شماست تیشهای است که بر ریشه شما نهاده شده و مانند درختی که میوه نیکو نیاورد بریده و در آتش افکنده خواهید شد (متی3 : 10).
کار و خدمت عیسی در پیام یحیی با آنچه واعظان کلیساهای ورشکسته و زوار در رفته میگویند از زمین تا آسمان متفاوت است. یحیی در باره عیسی میگفت که او دو کار بسیار مهم انجام میدهد که پیآمد جاودانی دارد. عیسی شما را به روحالقدس و آتش تعمید خواهد داد (متی3 : 11). سپس در آیه 4 آشکار میسازد که تعمید به روحالقدس و آتش چیست. تعمید به روحالقدس یعنی او غربال یا کجبیل خود را در دست دارد و خرمن خود را نیکو پاک میکند و گندم خویش را در انبار ذخیره خواهد نمود. و تعمید به آتش یعنی کاه را در آتشی که خاموشی نمیپذیرد خواهد سوزانید. در واقع پیام خدا از طریق یحیی این بود که عیسی برای مردم جهان یا تعمید دهنده به روحالقدس است یا تعمید دهنده به آتش غضب ایزدی!
خدا وکیلی آخرین باری که شنیدید عیسی مردمی را که از گناهانشان توبه نکنند و به او ایمان نیاورند به آتش جهنم میاندازد کی بود؟ این پیام که یکی از آموزههای بنیادین عهد جدید و بخش جدا نشدنی از پیام انجیل است در کلیساهای ورشکسته و زوار در رفته به گوش مردم نمیرسد. گویا ما فراموش کردهایم که کار مسیح در آخر زمان دو پاره کردن غلام شرور (متی24: 47- 51) و فرستادن فرشتگان برای گردآوری همه لغزش دهندگان و بدکاران است تا آنان را به تنور آتش بیاندازند جایی که گریه و فشار دندان خواهد بود (متی13: 40- 42).
کتابمقدسِ کلیسای ورشکسته نیز گاه گداری بهروز میرسد. هدف این است که مسیح را مهربان تر از آنچه هست به مردم نشان دهند تا شمار مسیحیان نان و ماهی روز به روز افزونتر گردد. غافل از اینکه مسیح از دست همین پیروان نان و ماهی بود که تنهایی بالای کوه رفت، زیرا آنها میخواستند او را به زور پادشاه سازند (یوحنا6 : 15) تا نان و ماهیشان در پناه او تأمین گردد. ولی عیسی با این گفته آب سردی بر سر آنان ریخت که فرمود: « کار بکنید نه برای خوراک فانی بلکه برای خوراکی که تا حیات جاودانی باقی است . . .» (یوحنا6 : 27).
در کلیسای ورشکسته پافشاری بر روی خوراک فانی یعنی برکات مسیح است تا پیروی از او. در آنجا به گونهای آموزش داده میشود که مسیحیان همیشه در آغوش مسیح و روی پرهای قو قرار دارند. گویا هیچگونه زحمتی و فشاری نباید بر کسی فرود آید. همیشه نیشها باید باز باشد و رویها خندان. شاخص برای سخنرانی خوب در روز یکشنبه جوکهای خندهدار و حال کردن است. در آنجا مسیح تنها تعمید دهنده به روحالقدس معرفی میشود و نه تعمید دهنده به آتش جهنم. نیازی به توبه و تعمید در آب برای آمرزش گناهان نیست، زیرا والدین به جای فرزندان کار توبه و تعمید را پیشتر انجام دادهاند.
در کلیسای ورشکسته شما از انجام دادن هر کاری که بوی دین و آیین و احکام مذهبی داشته باشد آزادید. در آنجا خدا آن قدر شما را دوست دارد که بدون اینکه احکام عیسای مسیح (یوحنا14: 15 ، 21) را در زندگی روزمره خود به کار ببرید تنها با یک ایمان ساده به عیسای مسیح حیات جاودانی را از آن شما میکند. لزومی هم ندارد با گناه مقاومت کنید، زیرا فیض ارزان قیمت خدا همیشه شما را در بر میگیرد. در آنجا عبرانیان12: 4 مصداق پیدا نمیکند و نیازی به اجرای حکم آن آیه نیست.
وقتی یحیی سخنرانی میکرد مردم نمیآمدند تا فقط عضو کلیسای « جماعت بیابانی » شوند و یا اینکه کارهای اجتماعی انجام دهند و غیره. بلکه میآمدند تا زندگی خود را به خدا وقف نمایند. مردم از اینکه برای خودشان تصمیم بگیرند و برای خودشان زندگی کنند خسته شدهاند. آنها میخواهند از اراده خدا با خبر گردند تا هدفی برای زندگی داشته باشند. اگر کلیسای ما کلیسایی است که مردم در آن از اراده خدا برای زندگیشان با خبر میشوند، پس با سربلندی میتوانیم بگوییم که ورشکسته و زوار دررفته نیستیم. ولی اگر غیراز این است پس با سرافکندگی باید بپذیریم که ورشکست شدهایم هر چند که هنوز تابلوی بزرگ و نام دهن پُر کُن کلیسای ما پا برجاست.
یکی از نمودهای شفاف در کلیسای زنده این است که مردم به آنجا میروند تا دگرگونی روحی، فکری و
بدنی بیابند و راه رسیدن به آسمان را پیدا کنند. یحیی میگفت: توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است (متی3 : 2). با این گفته او نشان میداد که توبه کردن از گناه راه را برای رسیدن به هدفی بزرگتر که همانا پیوستن به آسمان است هموار میکند.
ولی کلیسای ورشکسته آن قدر به زمین چسبیده که اعضای آن به جای اینکه مانند عقاب در فکر پرواز در بلند جایگاه آسمان باشند، مانند مرغی هستند که اسیر زمین خاکی است، اشتیاقی برای پرواز ندارد و تنها میخواهد زیر تابش آفتاب لم دهد و بیاساید.
آیا تا کنون این پرسش برایتان پیش نیامده که چرا در کتاب غزل غزلهای سلیمان محبوب چشمان محبوبه را به چشمان کبوتر همانند میسازد(غزل غزلها1: 16)؟ یکی از ویژگیهای چشمان کبوتر این است که همیشه بالا نگاه میکند. انتظار مسیح، یعنی آن محبوب آسمانی از کلیسا، یعنی آن محبوبه زمینی این است که به بالا و آسمان نگاه کند و تفکر نماید (کولسیان3 : 1- 2).
برای پادشاهی آسمان است که ما توبه میکنیم و به مسیح ایمان میآوریم نه برای پادشاهی زمینی. خدا ما را برای خودش رستگار میسازد. ولی کلیسای ورشکسته آموزش میدهد که ما برای خودمان است که توبه میکنیم و رستگار میشویم و با این کار، خدا را به خدمت خودمان درمیآوریم.
کتابمقدس، شفاف سازی بایسته را در این باره در کتاب ملاکی نبی برای ما نوشته تا دیگر جای هیچگونه شکی باقی نماند. در آیههای آغازین باب سوم کتاب ملاکی پیشگویی آمدن یحیی تعمید دهنده در حکم آماده کننده راه برای آمدن مسیح نگاشته شده است. در آنجا میخوانیم که خداوند ناگهان به هیکل خودش میآید تا کاری بنیادین انجام دهد و آن کار چیزی نیست جز پاکسازی بنی لاوی مانند طلا و نقره (ملاکی3 : 3). هدف از پاکسازی این است که هدیه قوم خدا مورد پسند خدا بشود.
کار بنی لاوی این بود که رهبری پرستش خدا را بر عهده داشته باشند. به راستی که مسیح آمد تا قومی برای خودش داشته باشد که پرستش مورد پسند خدا را بجا آورند. یعنی او ما را برای خودش رستگار ساخته و از گناه پاک کرده است تا او را به روح و راستی بپرستیم (تیطس2: 14).
بیایید به پیام بنیادین کلیسا توجه کنیم و بدانیم که برای آسمان است که از جهان فرا خوانده شدهایم. در اینجا غریبیم و میهن راستین ما آسمان است. لزومی ندارد که برای چند صباحی و اندک زمانی، گروهی را دور خود جمع کنیم که تنها برای بهتر زیستن در این جهان است که به مسیح باور آوردهاند و از نگاه کردن به آسمان و تفکر در بالا رویگردانند.