چاپ کردن صفحه

رمزگشائی از، گرانترین هدیه ها!

و بلاجماع سّر دینداری عظیم است که خدا در جسم ظاهر شد و در روح تصدیق کرده شد و به فرشتگان مشهود گردید و به امتها موعظه کرده و در دنیا ایمان آورده به جلال بالا برده شد" اول تیموتائوس 3:16

 

و اما هر ساله بخصوص درایام فرخندۀ تولد منجی، مانند یوشع که به باز خوانی شریعت پرداخت ما نیز به سخنرانان گوش می سپاریم و هرساله به دوباره خوانی پیام فرشتگان می پردازیم و می خوانیم که: "نجات دهنده ای پا بجهان گذاشت که پیام رستگاری نوع بشر را با خود بهمراه داشت" این ایام برای ما شادی آور است، خوشحالی برای گرفتن هدیه ها و تقدیم کادوئی به دیگران قلب ها را موقت بهم نزدیک می کند شادی برای هدیه ای که بزودی مصرف می شود و یا بمرور زمان دچار نقصان شده و در معرض استهلاک و فرسودگی قرار می گیرد، شادی آنی و مستعجلی است که بسرعت بفراموشی سپرده خواهد شد!

با اینوجود در خفا و یواشکی به ارزشگذاری آنچه گرفته ایم مشغول می شویم و پاک از خاطر می بریم، که در حضور جماعت از هدیه ای سخن بگوئیم که هیچگاه مشمول مرور زمان و نوسان قیمت نمی شود!

اولین بار وقتی از واعظ مشهوری شنیدم که از قول مسیح می گفت: هر جا گنج توست، لاجرم دل تو همانجاست، فوری بیاد اندوخته ام در یکی از بانکها افتادم واز تامین آتیۀ خود و بچه ها، خیالم آسوده شد تازه دریافتم که آقا فرموده که آرامش این دنیا موقتی است و آرامشی که من بشما می دهم نظیرش را کسی بشما نخواهد داد! بعد از شنیدن سخنان واعظ با خود خلوت کردم که این گنج پایان ناپذیر و این هدیۀ آسمانی برای من چه مفهوم و ارزشی دارد! و آیا تکرار و اعتراف به ایمان مسیحی موضوعی تکراری و گفتمانی نخ نماست یا هنوز من آنچنان که باید به ایمانی متقن نرسیده ام و به عظمت کار خدا و پیامد این جانفشانی سترگ پی نبرده ام. پس کدامیک از هدیه ها مهمتر است و کدامیک بیشتر مرا بوجد می آورد، کادو های تزئین شدۀ زمینی یا گنج ناپیدای آسمانی! آیا تمام سرود هایم در وصف مسیح، ظاهری و از سر عادت و رفع تکلیف است ! و چرا دیگر سرود هایم شادی آفرین نیست و بی آنکه طلبی در ستایشم باشد چرا یکسره خودم را تکرار می کنم !!

و تازه فهمیده ام که رمز این آرامش دائمی و آن گنج عظیم بدست من گشوده نخواهد شد تا وقتی مثل داود پاک دست و صاف دل نشوم و تا خودم را از با زوفا نشویم و مثل برف سپید نشوم مستحق دستیابی به این هدیۀ آسمانی نخواهم بود و تازه فهمیده ام چرا خداوند به پاک دلان دلداری می دهد و آنها را مستحق دریافت این هدیه میداند! پاک دلی مستلزم تولدی نو است مانند کودکی تازه بدنیا آمده که ادامۀ حیات او در گرو عشق و نگهبانی مادر است که اگراز شیر ۀ جان دریغ کند طفل می میرد و آنجاست که ما نیز به کلام خدا که چون لالائی مادر آرامش آفرین است و روح خدا که شیرۀ حیات را به شاخه ها میرساند، محتاجیم، حال اگر مادرشیر را از جگرگوشۀ خود دریغ بدارد چه خواهد شد! وتازه پی برده ام که چگونه زندگی انسان مسیحی در گرو محبت خداست که بدون آن هیچیک به حیات جاوید نمی رسد، و در عالم روحانی رشد نخواهد کرد! و اکنون بدرستی فهمیده ام، که انجیل ستون اصلی خیمۀ مومنان و معجزۀ خدا برای نجات انسان گناهکار است اگر چه برای عده ای می تواند نامفهوم و بی معنی و حتی مرگبار باشد! و اعتراف به ایمان همان نوری است که در شب ظلمانی و دریای طوفانزدۀ اجتماع انسانی کشتی ما را به بلند ترین نقطۀ امن می رساند تا از گزند شکسته شدن در امان بمانیم! و این رمز ماندگاری انجیل است که کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد و خدای پدیدار در جسم مانند ما مورد آزمایش و وسوسه قرار گرفت!

خدائی که ملبس به خون و جسم شد تا بتواند بین ذریت گناه و قدوسیت ذات اقدسش حائل شود و حفره ی عمیق را که گناه بین ما و خالق ایجاد کرده بود، پر کند و چون ما در خون وجسم مشترکیم او نیز همچنان در این دو شریک شد، تا از طریق مرگ خود، مالک موت را از اریکۀ قدرت بزیر کشد و آنانی را که از ترس مرگ بندۀ ابلیس شده بودند از اسارت نجات دهد! و او که جسم کامل شد در معرض غرض ورزی و دشمنی قرار گرفت و مورد نفرت و کینه توزی واقعه شده شلاق خورد و عاقبت بمرگی دردناک زجر کش شد، و چون مقرر شده بود که خداوند او را از مرگ برمی خیزاند بروح تصدیق شده و از عالم موت برخاست و همۀ عالم و آدم مطیع وی شد و ما او را که اندکی از فرشتگان کمتر شد می بینیم یعنی عیسی را که بزحمت موت، تاج جلال و اکرم بر سر وی نهاده شد تا به فیض خدا ذائقۀ موت را عوض همۀ ما بچشد! و به فیض او رسالت یافتیم برای اطاعت ایمان در میان همۀ ملت ها و از اورشلیم شروع به موعظۀ توبه و آمرزش گناهان به همۀ ملت ها به نام او انجام شد و برای این است که یوحنای رسول در مکاشفه می نویسد: بعد از این دیدم که گروه عظیمی که هیچکس ایشان را نتواند شمرد از هر امت و قبیله و قوم و زبان گوناگون در پیش تخت و در حضور بره به جامه های سفید آراسته ایستاده، زیرا که او به بالا برده شده بود (7 : 9 ) و خداوند که در رحمانیت دولتمند است و از حیث محبت عظیم ما را نیز که در خطایا مرده بودیم با مسیح زنده گردانید زیرا که محض فیض نجات یافته ایم و بنابراین ما را با او برخیزانید و در جاهای آسمانی در مسیح عیسی نشانید و وقتی پیش از همه، مسیح بمکان قدوسیت رسید برای ما هم ضامن بقای جاوید شد تا بتوانیم جلال او را مشاهده نمائیم زیرا پیشتر گفته بود " ای پدر می خواهم آنانی که بمن دادی با من باشند و در جائی که من می باشم جلال مرا که بمن دادی ببینند و این میسر نمی شود جزء اعتراف به ایمان ! "

 

خدایا قلباّ ایمان دارم و بزبان اعتراف می کنم که بزرگترین هدیۀ عالم و با ارزشترین آنها از آن من است و من برای رسیدن به این هدیۀ آسمانی روز شماری می کنم و برای رسیدن به آن قلبم هر ثانیه می طپد " لحظۀ دیدار نزدیک است باز می لرزد دلم، دستم، باز گوئی در جهان دیگری هستم *" این مختصر را از کلام خدا نوشتم برای زنی که روشن بود و هیچگاه به سایه نرفت! پری مهربانی که دیگر درمیان ما نیست برای "پری - ر. یادش گرامی!

نویسنده مسعود مهرداد * شعر اخوان ثالث..............................................................................

  • مطالعه 2289 مرتبه

Twitter

Facebook

Google+