چاپ کردن صفحه

دانایان، ساده دلان و صلیب قدرتمند

کجاست حکیم؟ کجاست کاتب؟ کجا مباحث این دنیا؟ مگر خدا حکمت جهان را جهالت نگردانیده است؟ زیرا که چون بر حسب حکمت خدا، جهان از معرفت خود به معرفت خدا نرسید، خدا بدین رضا داد که بوسیلۀ جهالت موعظه، ایمانداران را نجات بخشد، چونکه یهود آیتی می خواهند و یونانیان طالب حکمت هستند، لکن ما به مسیح مصلوب وعظ می کنیم که یهود را لغزش و امت ها را جهالت است. لکن دعوت شدگان را خواه یهود و خواه یونانی مسیح قوت خدا و حکمت خداست، زیرا جهالت خدا از انسان حکیم تر است و ناتوانی خدا ازمردم تواناتر. 


آنچه پولس رسول در عهد جدید بصورت منسجم و پیوسته به طنزی تلخ در شرح فلاسفه و حکیمان نوشته، سالها پیش ازآن و در عهد قدیم بصورت بریده و منقطع هم ایوب پیامبر و هم اشعیای نبی راجع به آن نبوت کرده اند.( ایوب 12 : 17 و اشعیا 19 : 12 ). با این تفاوت که در نامۀ پولس رسول به ایمانداران کلیسای قرنتس "صلیب" و طریق جلجتا در مرکز رساله قرار گرفته است، علاوه بر آن از تحقق نبوتی خبر می دهد که پیشتر "خداوند خدا" با نهیب به شیطان وعده داد که: دشمنی میان ذریت او و ذریت زن عداوتی ریشه ای است تا از ذریت زن کسی پدید آید که سر شیطان را خواهد کوبید و شیطان پاشنۀ او را. 
عیسای مسیح پس از مرگ برصلیب و زنده شدن، در راه عمو آس به دو شخص عاصی و در حال جدال ظاهر می شود و به ایشان لقب بی فهمان و نادانان اطلاق می کند که به آنچه انبیا در بارۀ آمدن مسیح و زحمات او گفته اند بی اعتناهستند و بر عکس به موهومات و پنداری بی اساس متوسل شده اند! 
آنها مشغول گفتگوئی تند و جدلی مخاصمه آمیزاند که خداوند سر می رسد و آنها را از جدل بیهوده و دل سپردن به شایعات و موهومات باز می دارد. جالب است که یکی از جدلیون که تقریبا به دندۀ چپ افتاده و با مخاطب خود دشمن شده کلیوپاس نام دارد که بنظر نامی یونانی است. اما خداوند زنده به آنها اطمینان می دهد که آنچه که انبیاء نبوت کرده اند تحقق یافته و عیسی بر شیطان پیروز شده است! 
آنگاه یوحنا به میمنت این پیروزی در مکاشفه می نویسد: آنگاه در آسمان آن 24 پیر بربط زنان در حالیکه کاسه های زرین پر از بخور، که دعای مقدسین است، در دست دارند سرودی جدید می سرایند و می گویند: ای خداوند! براستی " مستحق گرفتن کتاب و گشودن مهرهای آن، تو هستی زیرا که ذبح شدی و مردمان را برای خدا به خون خود، از هر قبیله و زبان و قوم و امت باز خریدی!( مکاشفه 5 : 9 )این را داشته باشید تا با پولس رسول سری به "آ تن" بزنیم!


بچه که بودیم گرامافون تازه آمده بود طبق معمول همسایه های پولدار دستگاهی خریده بودند و به صفحات آن گوش می داند صفحۀ گرامافون می چرخید و خواننده، مرد عیاشی را ملامت می کرد و در مذمت زیانکاری وعیاشی او می خواند .. "هر چه پیدا می کنه خرج اطینا می کنه" ما هم بچه بودیم و با خواننده دم می گرفتیم و با او همراهی می کردیم، و فکر می کردیم اطینا اسم بدکاره ای است که مردی فریفتۀ او شده و دارو ندار خود را بپای او ریخته است. نه از آتن خبر داشتیم و نه از اطینا که عربی شدۀ آتن است و نه از مرد عیاشی که لابد همۀ در آمد خود را خرج آتن و بت های آن می کرده است! حالا پولس رسول در آتن است لوقا نویسندۀ اعمال رسولان در بخش هیفدهم ( باب 17) می نویسد: 
- پولس در اطینا منتظر سیلاس و تیموتائوس است در این بین نگران می شود اما نگرانی او بابت نیامدن تیموتائوس و سیلاس نیست بلکه «دلواپسی او علت دیگری دارد او افسرده و نگران است زیرا شهر آتن یعنی مرکز تمدن و کانون فلسفه و حکمت را پر از بتها و معابد خدایان دیده است. پس روح او در اندرونش مضطرب می شود اما از کوشش دست بر نمی دارد و درآ تن به هر آدمی می رسد بشارت می دهد، به کنیسۀ یهودیان می رود و در بارۀ عیسی و قیامت او مژده می دهد! حکیمان اپیکوری و رواقی به او بر می خورند و به سخنانش گوش می سپارند و او را به تالار اجتماعات ( کوه مریخ) دعوت می کنند، ابتدا آنها، سراپا گوشند و تا زمانی سخنان او را تحمل می کنند که پولس رسول از قیامت و رستاخیز مردگان چیزی نگفته است، تا وقتی از معبد خدای ناشناخته حرف می زند که در یکی بت خانه های "آتنی ها" دیده شده، جمعیت کماکان ساکت است و به معبد خدای خویش مفتخر! آنها هنوز متفرق نشده اند جماعت انتظار دارند که او "واضع و مبتکر" مکتب جدیدی باشد! اما پولس رسول آمده که در بارۀ مردی بگوید که به صلیب کشیده شده و سپس از میان مردگان قیام کرده است. استاد را کشته اند و پس از آن شاگردانش، استاد را دیده اند که پس از 3 روز دوباره زنده شده است! لوقا که شاهد ماجراست می نویسد: 
بمحض آنکه جمعیت ذکر قیامت مردگان را شنید، بعضی مسخره کردند و بعضی گفتند "بابا تو هم حوصلۀ ما را سر بردی ما را بگو فکر کرده بودیم این آقا آمده و راجع به بطالت دین و بیهودگی خدا و این چیز ها بگوید"* آنها متفرعن و نا راضی سالن را ترک می کنند و پی کار خود می روند چون اسیر باور خود شده اند آنها به "اپیکور" و "زنون" بیشتر باوردارند تا خدائی که برای آنها ناشناخته مانده است. آنها به فهم و عقل خود می نازند اما به جهل مرکب خود واقف نیستند. آنها می دانند که آن خدا وجود دارد اما معرفت آنها قاصر و شناخت شان در بارۀ او ابتر است، بهمین خاطر سالن را ترک کرده اند! آنها نمی توانند باور کنند که خدای ناشناختۀ آنها همان خدائی است که پولس می گوید که عزت و اکرام و شکوه آسمانی خود را ترک نموده بر روی زمین آمده و خود را فدای تمام بشریت کرده تا نجات را فراهم کند! با اینوجود، همۀ جمعیت پراکنده نمی شوند و از میان آنهمه که در تالار اجتماعات جمع شده اند، تعداد انگشت شماری ایمان می آورند. ( اعمال رسولان 17 : 16 - 32 )!


پس از این پیش آمد پولس رسول از آتن به "قرنتس" می رود و تیمو تائوس و سیلاس نیز به او ملحق می شوند، اینبار سران یهود آشوب براه می اندازند زیرا معجزه می خواهند! پولس در مرکز فسق و فجور شرق و غرب و کانون فلسفۀ یونان یعنی "قرنتس" کلیسای بزرگی تاسیس می کند و یک سال و نیم در آنجا می ماند و پس از ترک آنجا و سه سال دوری، از شهر "افسس" برای آنها نامه ای نوشته و توسط قاصدی ارسال می دارد. زیرا دانایان و زبان آوران در کلیسا رخنه کرده و مشکل آفریده اند! او تصمیم می گیرد که در نوشتۀ خود نه با زبان حکمت و نه با زبان فلسفه، بلکه به قدرت و برهان روح، به کلیسای قرنتس پیام بدهد، یعنی لپ کلام را به سادگی با آنها در میان بگذارد. زبان او در این نامه ساده و بی پیرایه است و عاری از هر نوع جدال کلامی است. او به زبانی عامه پسند چنین می نویسد: و من برادران چون به نزد شما آمدم با فضیلت کلام نیامدم چون شما را به سِّر خدا اعلام می نمودم زیرا عزیمت نکردم که چیزی در میان شما دانسته باشم جز عیسی مسیح و او را مصلوب. و من در ضعف و ترس و لرزش بسیار، نزد شما شدم، و کلام و، وعظ من به سخنان مقنع حکمت نبود بلکه به برهان روح و قوت، تا ایمان شما در حکمت انسان نباشد بلکه در قوت خدا! 
حال به ترجمۀ تفسیری نگاهی بیندازیم و ببینیم تفسیر این آیات چیست: برادران عزیز، حتی نخستین بار که به نزد شما آمدم، وقتی پیغام خدا را برای شما اعلام می کردم از کلمات مشکل ادبی و افکار فلسفی استفاده نکردم. زیرا قصد داشتم فقط و فقط در بارۀ عیسی مسیح و مرگ او بر صلیب سخن بگویم، بنابراین با ضعف و ترس و لرز بسیار نزد شما آمدم. پیام و سخنانم بسیار ساده و خالی از حکمت انسانی بود، اما قدرت روح خدا در آن دیده می شد و ثابت می کرد که پیام من از جانب خداست. من عمداً چنین کردم تا پایۀ ایمان شما بر قدرت خدا باشد، نه بر حکمت انسانی. سپس اضافه می کند اگر چه خدا این نقشه را پیش از آفرینش جهان برای نجات ما طرح کرده بود، اما در گذشته آنرا بر کسی آشکار نساخته بود. حتی بزرگان این دنیا آن را درک نکردند زیرا اگر درک می کردند خداوند جلال را به صلیب نمی کشیدند! ( اول قرنتیان 2 : 1 - 5 و 7 - 8 ). 
در اینجا پیام پولس رسول، خالص و بی آلایش است، او راست و مستقیم بدون لفاظی هائی که ویژۀ فلاسفه و متکلمان است، مستقیم به اصل موضوع می پردازد و صلیب مسیح و بهائی را که او برای نجات بشر با خون خود پرداخته مطرح می کند و می نویسد: من بخوبی می دانم که برای آنانی که بسوی هلاکت می روند چقدر احمقانه بنظر می رسد وقتی می شنوند که عیسی مسیح بر روی صلیب جان خود را فدا کرد تا انسان را نجات بخشد اما برای ما که در راه نجات پیش می رویم این پیغام نشانۀ قدرت خداست زیرا خدا فرموده است: " تمام نقشه هائی را که انسان برای رسیدن به خدا طرح می کند هر قدر حکیمانه جلوه کند، باطل خواهم ساخت و فکر و نبوغ خردمندان را نابود خواهم کرد" عیسای خداوند هم فرمود سپاس ای پدر که این امر را بر دانایان پوشیده داشتی و بر ساده دلان آشکار ساختی! 
در واقع جانفشانی او بر صلیب برای نابغه ها، شایستگان و نخبگان ملت های جهان نبود! بلکه کار او بر صلیب برای "نجات گناهکاران" بوده و هست. اگر خداوند این فداکاری و محبت را بر صلیب نمی کرد و برعکس کار نجات را بدست نخبگان و اندیشمندان می داد تنها دانایان و متمولان نجات می یافتند و ما ساده دلان و یک لاقبایان معلوم نبود چه تکلیفی داشتیم، حتماً هر حکیم و دانشمندی سر هر کوی و برزنی بساط "علوم رستگاری و خداشناسی علمی" دائر می کرد و از این طریق صاحب اسم و رسمی می شد و بدون اینکه برای نجات مردم بهائی بپردازد به تبلیغ و ترویج معقول و منقول می پرداخت و مردم را سرکیسه می کرد و در این گیر و دار سر مردم بی دانش و ساده دلی مثل من بی کلاه می ماند، در ضمن نه از تعمید آب خبری بود و نه از تعمید روح! پولس رسول در پیام خود به کلیسای قرنتس ازماجرائی پرده بر می دارد که "حکیمان آتنی" بسرش آورده اند و در آیۀ 25 باب یکم اول قرنتیان می نویسد : ای برادران بدانید که جهل خدا از حکمت مردم این دنیا بالاتر است و ضعف او از قدرت قهار جهان، نیرومند تر و "صلیب" نشانۀ قدرت و حکمت اوست!


در آخر جا دارد سری به کتاب اشعیاء نبی بزنیم و به عنوان حسن ختام و برای رهائی اسیرانی که در کشورمان ایران زندانی شده اند آنها را بنام بخوانیم و هریک را جداگانه به پای صلیب قدرتمند خدایمان ببریم بویژه برای رهائی اسیران مسیحی در نام خداوند عیسای مسیح متحد ویکپارچه دعا کنیم!.. لکن او غم های خود را بر ما گرفت و دردهای ما را بر خویش حمل نمود، به سبب تقصیر های ما، مجروح و به سبب گناهان ما کوفته گردید، از زخم های او ما شفا یافتیم، جمیع ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم و هریکی از ما به راه خود برگشته و خداوند گناه جمیع ما را، بروی نهاد. آمین.( اشعیا53).

24 تیر ماه 1390 هجری شمسی برابر 15 جولای 2011 میلادی، نویسنده مسعود مهرداد 
منابع:

1 - کتاب مقدس
2 - راهنمای کتاب مقدس بخش های اعمال رسولان باب 17 و 18 و تشکیل کلیسای قرنتس و اقامت پولس در افسس و رسالۀ اول قرنتیان.

3 - برای شناختن مکتب های اپیکوری و رواقی به سایت های مرتبط مراجعه فرمائید.
*برداشت نویسنده!

  • مطالعه 2645 مرتبه

Twitter

Facebook

Google+